اتمام کمالات نوری در قیامت               

کمالات انسانی همان صفات نوری الهی است که برهستی از جمله نفس انسانی می تابد و انسان را مظهر تجلیات اسمای الهی می سازد. در حقیقت وقتی از کمالی سخن به میان می آید، ناظر به همان صفات الهی است؛ البته خدا انسان را به فضل ابتدایی خویش انسان را به کرامت ذاتی متصف کرده است؛ زیرا همه صفات و اسمای الهی را در نفس انسان به ودیعت نهاده است و به انسان این فرصت را داده تا با عقاید و اعمال صالح در دنیا آن را ظهور بخشد و اظهار نماید و این گونه دارنده همه کمالات به شکل فعلی و ظهوری باشد.از نظر قرآن، هر چه انسان در دنیا تلاش کند، مظهریت وی کامل تر خواهد شد به گونه ای که می تواند همه صفات الهی را به عنوان کمالات خویش ظهور بخشد؛ البته ممکن است که این تلاش ها موجب نشود تا به تمامیت کمالات نوری الهی برسد؛ ولی به فضل الهی می تواند امیدوار باشد تا خدا نواقص کمالی او را اتمام بخشد و او را در مقام سبوح قدوس قرار دهد تا جایی که از هر عیبی مبرا و پاک باشد و همه صفات کمالی نوری الهی را دارا گردد، و از هر نقصی رهایی یابد و هر کمالی را در تمامیت آن دارا شود.از نظر قرآن، همه هستی تجلیات نوری صفات الهی در مقام صفات فعلی است؛ خدا در قرآن می فرماید که همه هستی تجلی نور الله و مظاهر اسماء و صفات الهی است: خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه‏ اى است؛ آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت‏ خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى ‏شود؛ نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد، روشنى بخشد؛ روشنى بر روى روشنى است‏. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى ‏کند؛ و این مثلها را خدا براى مردم مى‏ زند؛ و خدا به هر چیزى داناست. (نور، آیه ۳۵)در این آیه از باب تمثیل بیان شده که همه آن چه به عنوان آسمان و زمین و آفریده های موجود در آن می شناسیم، همان نور الله است که البته غیر مستقیم تابیده است؛ در حقیقت گویی جرم خورشید که سیاه و در مقام احدیت «هو» مخفی و نهان است، ضیاء خویش را بر «ماه الله» در مقام واحدیت تابانده است و این گونه است که خورشید «ضیاء» و ماه «نور» می شود: بر این اساس، این نوری که هستی را ایجاد و ظهور بخشیده، همان مرتبه دوم ظهور است. پس شمس حقیقت را نمی تواند دید؛ از همین روست که ذات الهی و نیز صفات عین ذات که همان احدیت و یکتایی «هو» است بیرون از دسترس همگان است؛ و آن چه ما با آن ارتباط و شناخت داریم، مرتبه دوم است که از آن به واحدیت «الله» یاد می شود.از نظر قرآن، الله همان جامع همه صفات الهی است که ظهور کرده و در منازل و مراتب تجلیاتی خویش مظاهر بسیاری دارد. پس از نظر قرآن همه هستی، مظاهر «نور الله» است؛ و از آن جایی که الله، صفات بسیاری دارد، مظاهر آن در هستی نیز بسیار است.البته از نظر قرآن، انسان به سبب این که نفسی دارد که خاستگاه و ریشه آن، روح الله است.همه صفات الهی را دربرداشته و مظهر «الله» است. از همین روست که می تواند به عنوان «خلیفه الله» قرار گیرد.این بدان معناست که از مادیات و مجردات و عقول و بساطت و مرکبات هر چه در عالم است در انسان یکجا جمع شده است و انسان به یک معنا همه هستی در یک مقیاس کوچک تر است.

از نظر قرآن، برای اظهار و ظهور صفات الله در انسان، می بایست کارهایی انجام شود که به دو ساحت اندیشه و انگیزه یعنی قول و فعل یا همان نیت و عمل یا علم و عمل باز می گردد؛ زیرا انسان با عقاید و اعمال خویش، شاکله ای را برای خویش می سازد که افعال و اعمال دیگرش از آن تراوش می کند.همین شاکله انسانی که در دنیا شکل می گیرد، هویت او را در برزخ و آخرت شکل می دهد؛ زیرا انسان چیزی جز سازه خویش نیست. هر کسی با عقاید و اعمال خویش، ملکات و مقومات ذاتی برای خویش می سازد که خروجی آن حقیقت منحصر به فرد اوست.بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و روایات تفسیری، معصومان(ع) تحت ربوبیت رب العالمین قرار دارند، از همین روست که به عنوان «وجه الله» شناخته می شوند. این گونه است که خدا در باره آنها می فرماید: وجه پروردگارت که ذوالجلال و الاکرام است، باقی می ماند.(رحمن، آیه ۲۷)

از آن جایی که پیامبر(ص) وجه الله و تحت ربوبیت رب العالمین با تمامی اسماء و صفات است، چنین وجه الله به برکت اسم الله برکت می یابد: به این معنا که اسم پروردگار پیامبر که دارنده همه کمالات جلالی و اکرامی است، بر خلق برکت را نازل می کند.پس نه تنها پیامبر(ص) تحت ربوبیت رب العالمین قرار دارد، بلکه واسطه فیض در هستی به عنوان وجه الله اتم اکمل است. این بدان معناست که اگر کسی بخواهد تحت ربوبیت رب العالمین باشد و وجه الله با تمام صفات بر او بتابد و خود وجه الله شود، می بایست تحت ربوبیت رب العالمینی قرار گیرد که رب پیامبر(ص) است. از همین روست که مرجعیت و منتهای سیر هر موجودی از جمله انسان، «رب پیامبر» است، چنان که خدا می فرماید: در حقیقت بازگشت به سوى پروردگار توست. یا می فرماید: در حقیقت نهایت سیر به سوی پروردگار توست.(نجم، آیه ۴۲)بر اساس آن چه بیان شد، اگر بخواهیم مظهر وجه الله بوده و تحت ربوبیت الله به عنوان رب العالمین قرار گیریم، می بایست تحت تعلیم و تزکیه و ولایتی قرار گیریم که ولایت او مظهر اتم و اکمل ولایت تکوینی و تشریعی خدای رب العالمین است. از همین روست که تنها با قرآن تعلیمی و تزکیه پیامبر(ص) و معصومان(ع) و تحت ولایت آنان است که می توان تحت پرورش الله رب العالمین قرار گیریم.

به سخن دیگر، تنها راه آن است که به «ثقلین» یعنی کتاب الله و عترت تمسک جوییم و اسلام آنان را به عنوان اصل عملی بپذیریم و با توسل و تمسک به حبل الله کتاب الله و عترت به کمالات خویش ظهور بخشیم وتحت ربوبیت رب العالمین قرار گیریم.از این مطالب دانسته می شود که «رب» هر کسی با دیگری فرق دارد؛ زیرا رب موسی(ع) غیر از رب عیسی(ع) است، چنان که رب محمد(ص) با رب دیگران فرق دارد. بر این اساس هر کسی با رب خویش ملاقات می کند که تحت ربوبیت و پرورش او قرار گرفته است: اى انسان حقا که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى کرد. (انشقاق، آیه ۶).از نظر قرآن، با آن که انسان ها با پیروی از مکتب پیامبر(ص) و تحت ولایت معصومان(ع) می توانند کمالات خویش را ظهور دهند و حتی «الله» را به عنوان رب خویش داشته باشند، اما ممکن است که نتوانند همه کمالات و صفات نوری الهی را در خویش به شکل تمام داشته باشند.از نظر قرآن، دست یابی به مقامات سبوح قدوس نیازمند توجه به اموری است که در آیات قرآنی بیان شده است. از جمله خدا در قرآن در بیان راهکار دست یابی به کمالات نوری الهی و اتمام آن دستورهایی را بیان کرده که می بایست آن ها را شناخت و بدان عمل کرد. این دستور در قرآن چنین بیان شده است: اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! به درگاه خدا توبه‏ اى راستین کنید. امید است که پروردگارتان بدیهایتان را بپوشاند و از شما بزداید، و شما را به بوستان هایی درآورد که از زیر آن جویبارها روان است. در آن روز قیامت خدا پیامبر خود و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏ گرداند و نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است. در آن روز آنان مى‏ گویند: پروردگارا نور ما را براى ما به تمامیت کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى. (تحریم، آیه ۸)در این آیه از مومنان خواسته شده تا با توبه و بازگشت حقیقی و خالصانه به الله، تحت ربوبیت پروردگار خودشان قرار گیرند و بدی ها و زشتی ها ایشان پوشانده و زدوده شود؛ آن گه می توانند با نور خودشان که همان صفات الهی ظهور یافته است، در دنیا و به ویژه آخرت سیر کمالی خویش را ادامه دهند؛ اما از آن جایی که اکثریت مردم حتی اگر همه صفات الله را به شکل نور در خویش تجلی دهند، نمی توانند به تمامیت هر کمالی دست یابند، تنها راه چاره آن است که دست به دعا و نیایش شده و از فضل الهی بخواهند تا ایشان را به تمامیت برساند و نور ایشان را کامل کند.این بدان معناست که در قیامت انسان هنوز صیرورت و انقلاب هایی را تجربه خواهد کرد. هر چند انسان تنها کمالی را به شکل نوری با خود داشت که مقوم و ملکه ذات خویش کرده و آن را اظهار نموده است، ولی می تواند خواهان «اتمام» آن کمالات شود تا نقصی از نظر تمامیت کمالات نداشته باشد.البته کسی که کمالی را با خود نداشته باشد، نمی تواند خواهان «اکمال» آن باشد؛ زیرا از آن نور بی نصیبت و از آن صفات کمالی بی بهره است. پس تنها در آخرت و قیامت چیزی که اتفاق می افتد، اتمام کمالاتی است که کسب کرده است. در قیامت به کسی کمالی داده نمی شود، ولی به فضل الهی «اتمام کمالی» انجام می شود.از نظر قرآن کسب کمالات نوری و صفات الهی تنها در دنیا اتفاق می افتد و اگر کسی کمالی را با خود نبرد، در آن جایی از آن بی بهره خواهد بود. پس باید تلاش کرد که همه هزار صفت الهی را در مقام «ذی الجلال و الاکرام» به دست آورد ؛ هر چند که این صفات به تمامیت نرسد، ولی در قیامت به فضل الهی و دعا می توان آن را به اتمام و تمامیت رساند در جایگاه قدوس نسبت به آن کمال قرار گرفت.به هر حال، کسب همه کمالات می بایست در زندگی دنیوی در دستور کار قرار گیرد، و اگر کمالی را ناقص داشته باشیم، امید است که در قیامت به فضل الهی و نیایش خویش آن را به تمامیت برسانیم؛ ولی هرگز در قیامت نمی توانیم عیبی را جبران کنیم و کمالی را کسب کنیم؛ پس در دنیا کمالات که همان هزار اسم و صفت الهی است را کسب کنیم تا اگر نتوانستیم آن را در دنیا به تمام برسانیم به فضل الهی به اتمام آن نایل شویم.