قیام امام‌حسین(ع)،احیا کننده سبک زندگی اسلامی               

از آنجایی که انسان‌ها حتی در فهم و عمل به آموزه‌های محکم قرآن، دچار مشکل هستند و در مقام اندیشه گرفتار شک و در مقام عمل دچار تردید می‌شوند، لازم است دارای سرمشق‌هایی باشند که فکر و عمل ایشان مطابق با حقایق هستی باشد. یعنی افرادی که خود تاویل عملی و عینی آیات قرآن باشند و اگر بخواهیم قرآن را تجسم و عینیت بخشیم ، بتوانیم بگوییم که اینان همان قرآن مجسم هستند و باید همه مفاهیم و حقایق را به وجود ایشان ارجاع داده و بازگردانیم. پیامبر(ص) و اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) این‌گونه هستند و می‌توان به آنان برای تفسیر و تاویل آیات و تبدیل متشابهات به محکمات رجوع کرد.اما شکی نیست که ابلیس این شیطان سوگند خورده هرگز بیکار نمی‌نشیند و اجازه نمی‌دهد که مردم با هدایت الهی راسخان در علم و مفسران قرآن، سعادت را در اطاعت آنان به دست آورند. این گونه است که به کمک دوستان و اولیای خود، شیطنت کرده و راه را برای مراجعه مردم به بیوت نور بستند و مردم را گرفتار مشتابهات ساختند و از دین اسلام دور کردند. این‌گونه است که با همه تاکیدات خداوند و پیامبر(ص) بویژه در عید غدیر، سقیفه بنی‌ساعده را برپا و مفسران قرآن را خانه‌نشین کردند.دشمنان و کافران و منافقان در یک بازی شیطنت‌آمیز، چنان مردم را گمراه کردند که حقیقت اسلام از زندگی مردم جدا شد و مردم پوستین اسلام را وارونه به تن کردند. این‌گونه شد که سبک زندگی مردم از فلسفه زندگی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) متمایز و جدا شد و امت اسلام رنگ و رویی دیگری در فکر و عمل گرفتند و از صبغه و رنگ الهی دور شدند.امام حسین(ع) خود در بیان علت و فلسفه قیام خویش می‌فرماید که به قصد اصلاح امت قیام کرده تا مردم در فکر و عمل به سبک زیست پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) بازگردند که نمایندگان پیشین تفکر الهی و قرآنی بودند. آن حضرت(ع) می‌فرماید من خروج نکردم از برای تفریح و تفرج و نه از برای استکبار و بلندمنشی و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم؛ بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد(ص) است. من می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابیطالب(ع) رفتار نمایم. از این عبارت و مانند آن بر می‌آید که سبک زندگی مردم به سبب تغییر در ماهیت فلسفه زیستی که از سوی غاصبان خلافت انجام گرفته، تغییر کرده است و لازم است تا با قیام، اصلاحات انقلابی انجام گرفته و با حذف رهبران فاسد، جامعه اصلاح شود.از نظر آن حضرت(ع) هرکسی که بر مکتب قرآن و عترت طاهره(ع) باشد نمی‌تواند با مثل یزید بیعت کرده و او را به عنوان رهبر انتخاب کرده و سرنوشت دنیا و آخرتش را به او سپارد؛ زیرا دو فلسفه و سبک زیست متفاوت و متقابل یکدیگر است و امکان ندارد که بتوان میان ظلم و عدل، خوب و بد، حق و باطل، کفر و ایمان جمع کرد. آن حضرت(ع) می‌فرماید: ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستیم، مائیم که ملائکه بر خاندانمان نازل می‌شدند، خدا دنیا را به ما افتتاح نمود و به ما ختم خواهد کرد. یزید مردى فاسق و شراب‌خوار، قاتل مردم بى‏گناه است. او شخصى است که به طور علنى فسق و فجور می‌کند. شخصیتى مثل من ابدا با یزید بیعت نخواهد کرد. (لهوف)آن حضرت(ع) بر اساس همین فلسفه و اینکه دو فلسفه حیات متقابل یکدیگر هستند پذیرش خلافت یزیدی را به معنای نابودی همه زحمات پیامبران می‌داند که از آدم(ع) تا خاتم(ص) برای اسلام زحمت کشیده وخود را به رنج افکنده‌اند. او به عنوان وارث همه پیامبران(ع) می‌بایست در برابر کفری که در قالب اسلام خود را ظاهر کرده قیام کند و اسلام حقیقی را از هر گونه تحریف علمی و عملی نجات دهد. از این رو می‌فرماید: آنگاه که جامعه و مردم دچار زمامدار و رهبرى همانند یزید گردند، باید فاتحه اسلام و مسلمانى را خواند و با آن وداع کرد. امام حسین(ع) می‌بیند که مردم با فریب منافقان، اسلامی را از قرآن برگزیده‌اند که ظلم یزیدی و حکومت و خلافت او را به عنوان جبر الهی و خواسته خداوند می‌پذیرند و می‌گویند که خداوند مشیت کرده و خواسته است و باید پذیرفت. این فکر جبری که برگرفته از آیات متشابهات قرآن است، دام بزرگی برای مسلمان و مسلمانی شد و منافقان طالب قدرت و ثروت به آن آویختند و با قلوب بیمار خود مردم را گمراه کرده و از دین اسلام دور ساختند و فلسفه و فکر و سبک زندگی مردم را دگرگون کردند.بنابراین، امام حسین(ع) می‌بایست با قیام خود نشان دهد که این فلسفه و سبک زیستی که به نام اسلام معرفی و در جامعه نهادینه شده است، ‌ارتباطی به قرآن و اسلام و سنت و سیره پیامبر(ص) و فلسفه بعثت پیامبران ندارد.فلسفه قیام حسینی(ع) به ما می‌آموزد که همواره باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم که کسانی دین فروش و منافقان با آیات متشابه، حقیقت دین و دینداری را دگرگون کرده و فلسفه و سبک زندگی ما را براساس هواهای نفسانی و خواسته‌های شیطانی شکل دهند. همان طور که در زیارت عاشورا و ادعیه ماثور دیگر از خدا می‌خواهیم: خدایا زندگی و حیات ما را حیاتی همچون حیات محمد(ص) و آلش(ع) و مرگ ما را چون مرگ ایشان قرار ده،» باید خودمان را برای زندگی همانند زندگی و مرگ ایشان آماده کنیم. برای رسیدن به این هدف می‌بایست غیر از دعا خودمان نیز تلاش کرده و با درک فلسفه زیست و سبک زندگی آنان که در روایات به عنوان سنت و سیره ایشان مطرح شده خود را محمدی و علوی و حسینی سازیم.مراجعه به زندگی و سنت و سیره ایشان می‌تواند هرگونه متشابهاتی را که در برابر محکمات قرار می‌گیرد، برای ما تبدیل به محکمات کند و امکان دهد تا ما از هر گونه تشابه تقابلی به تشابه تطابقی برسیم که همه متشابهات هم‌سو و هماهنگ با هم به یک هدف والا و متعالی چون عدالت در جامعه و خدایی شدن در جان و جامعه دعوت می‌کند.