خدایی شدن در سایه اسلام               

بر اساس آیات و آموزه های وحیانی قرآن، همه انسان ها به طور فطری و تکوینی «متألّه» هستند؛ یعنی صفات الله را در خود دارند؛ زیرا وقتی مشیت و اراده الهی بر این قرار گرفت تا حضرت آدم(ع) را به عنوان نخستین انسان بیافریند و خلق کند، به فرشتگان و جنیان بیان می کند که هدف از خلقت آدم به عنوان نخستین انسان، جعل و قراردادن تکوینی او به عنوان «خلیفه الله» است تا به جای «مستخلف عنه» در مقام مظهریت به ربوبیت و پروردگاری بپردازد و هر چیزی را به جایگاه مقدّرش از کمالات بایسته و شایسته برساند.بنابراین، از نظر قرآن، همه انسان ها از فرزندان بنی آدم در مقام «کرامت ذاتی» قرار دارند(اسراء، آیه ۷۰)؛ چرا که در «احسن تقویم» قوام و استواری یافته اند.(تین، آیه ۴) این بدان معناست که همه انسان ها به طور تکوینی و فطری، خلیفه الله هستند؛ به شرط آن که حالت تسویه و متعدل خویش را حفظ و صیانت کنند و با اعمالی از جمله خروج از عدالت و جریان حق هستی با فجور و دریدگی، آن فطرت را دفن و دسیسه نکنند و با تغییراتی در این حوزه، ظرفیت خویش را تباه نسازند.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰).از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان دارای فطرتی است که غیر قابل تبدیل و تحویل است؛ یعنی نمی توان چیزی را جایگزین آن ساخت یا حالت فطری آن را از میان برد؛ زیرا سنت های الهی از جمله «خلقت امری» غیر قابل تبدیل و تحویل است؛ و از آن جایی که نفس همان روح دمیده الهی است، نمی تواند تبدیل و تحویل یابد؛ زیرا چنان که خدا می فرماید، روح از مصادیق «امر» است، نه «خلق».اما ازنظر قرآن، همین نفس و فطرت که غیر قابل تبدیل و تحویل است، قابلیت «تغییر» را دارد. از همین روست که خدا می فرماید که انسان ها «نفس» را «تغییر» می دهند و این گونه از اموری از جمله نعمت ولایت و هدایت محروم می شوند.زیرا شکی نیست که مهم ترین و اصلی ترین نعمت الهی همان ولایت، هدایت، ایمان و اسلام است.(مائده، آیه ۳)خدا در قرآن بیان می کند که ابلیس که نماد شیطنت است، با سوگندی که علیه انسان خورده، تلاش می کند تا با شیطنت هایی «خلقت نفس» انسانی را تغییر دهد:

از نظر قرآن، این شیطنت ها با بهره گیری از قوای درونی شهوت و غضب انجام می شود تا انسان به فجور گرایش یابد و با دریدگی سنت ها و شرایع الهی و مخالفت کردن با داده ها و داشته های فطری و داده های وحیانی نبوی، فطرت زنگار بگیرد و امکان آینه گی خود را از دست بدهد(مطففین، آیه ۱۴) یا دفن و دسیسه شود(شمس، آیات ۷ تا ۱۰) یا ماهیت آن تغییر یافته و طبعیت دیگری به دست آورد که آن عارضی است(توبه، آیه ۸۷) یا در نهایت مختوم و مهمور شود(بقره، آیه ۷) تا جایی که دیگر نتواند حقایق را درک کرده و بدان گرایش یابد، بلکه دچار وارونگی در فهم و گرایش گردد.از نظر قرآن، کسی که گرفتار این امور شود، از انسانیت خویش هبوط و سقوط می کند(اعراف، آیه ۱۷۹)، و با آن که در فطرت نهان خویش، متاله یا دارای هویت خاص است؛ اما در ملکوت خویش چیزی جز «انسان حیوان» یا «انسان نبات»(جن، آیه ۱۵) یا «انسان جماد»(انبیاء، آیه ۹۸) نیست.از نظر قرآن، همه انسان ها با آن که دارای کرامت ذاتی و تکوینی هستند(اسراء، آیه ۷۰)، ولی باید تلاش کنند تا آن هویت الهی خویش را نه تنها صیانت کنند، بلکه ظهور و بروز دهند و در مقام مظهریت «متاله یا هویّت» قرار گیرند. از همین روست که مجموعه ای کامل در اختیار انسان از درون و بیرون قرار گرفته تا انسان را به آن تمامیت خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری برساند.از نظر قرآن، مجموعه از داده های فطری درونی و الهامی و وحیانی بیرونی وجود دارد که در یک کلمه اسلام است. این اسلام با عقل و نقل قابل کشف است و انسان ها به طور فطری و تکوینی بدان شناخت و گرایش دارند.از نظر قرآن، رسالت پیامبران باطنی و ظاهری این است که انسان بتواند در شرایطی قرار گیرد که استعدادها و توانایی هایی ودیعه نهاده و سرشته در ذات خویش را ظهور و بروز دهد و تجلی گاه اسماء و صفات الهی در تمامیت آن شود. از نظر قرآن، اسلام باطنی همان چیزی است در فطرت به عنوان یک نرم افزار و سیستم عاملی تکوینی قرار داده شده است؛ این اسلام باطنی در کنار اسلام ظاهری که با وحی و نبوت به دست انسان رسیده است، می تواند انسان را در مسیر «متاله یا هویت» سوق دهد.(روم، آیه ۳۰)از جمله مهم ترین اهدافی که می بایست انسان در سایه اسلام ظاهری و باطنی به آن توجه و اهتمام ورزد امور زیر است:1-تعلیم و تبیین حق: از مهم ترین اهدافی که انسان می بایست در سایه اسلام به آن توجه یابد تا متاله و دارای هویت الهی شود، همان علم الهی است تا حق و باطل را بشناسد و حق هم چنان که هست برایش روشن شود. 2-تزکیه: تعلیم و کسب حقایق و شناخت آنها برای آن است که انسان بتواند خودسازی کند و بستری را برای تزکیه خدا و معصومان(ع) در خود ایجاد کند؛ 3-اصلاح: از دیگر اهدافی که می بایست در سایه اسلام به آن توجه یافت، تبدیل انسان صالح به مصلح است. به این معنا که نه تنها کارهای خویش را به صلاح انجام دهد، بلکه افساد و فساد بیرونی و دیگری را نیز اصلاح کند و در اصلاح مردمان و کارهایشان بکوشد.4-تقوا: بی گمان از مهم ترین چیزهایی که موجب می شود تا انسان از تعلیم و تزکیه الهی و معصومان(ع) بهره مند شود، حرکت در مسیر هدایت های الهی و فطری است که اسلام آن را بیان کرده است.5-عدالت: انسانی که در چارچوب اسلام ظاهری و باطنی عمل می کند، انسانی عادلی است که قوام هویت وجودی او عدالت از جمله عدالت قسطی است تا هر کسی سهم خویش را به دست آورد.6-ولایت الله: از دیگر اهدافی که در اجرای اسلام مد نظر قرار می گیرد، تحقق ولایت الله در همه چیز و همه عرصه ها و رهایی از ولایت شیطان و ولایت طاغوت است. اسلام در چارچوب برنامه های هدایتی خویش بر آن است تا تولی به ولایت الله و تبری از ولایت طاغوت در همه اجتماعات و ساحات و عرصه ها تحقق یابد.