دنیای همه هیچ از نظر قرآن            

دنیا در برابر آخرت به نظام کنونی مادی گفته می‌شود که در نظام احسن الهی، بخش پایین هستی را شکل می‌دهد؛ زیرا موادی که بر اساس آن نظام دنیوی ساخته شده، پست‌ترین و منفعل‌ترین عناصر هستی است. دنیا با همه پستی یا نزدیکی آن به بشریت انسان، کامل‌ترین نظام و نیکوترین آن در ساحت مقتضیات ماده و بهترین مکان و زمان برای شرایط دستیابی انسان به خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت است. بنابراین، همزمان می‌توان به دنیا به عنوان بهترین و بدترین نگریست و دو ارزشگذاری متضاد از آن داشت.دنیا در ذات خود از حقانیت برخوردار است(روم، آیه ۸)؛ با این همه دو نگرش و رویکرد متضاد انسان به دنیا است که آن را در دو ساحت حق و باطل قرار می‌دهد و ارزشی و ضد ارزشی می‌سازد.به سخن دیگر، از نظر قرآن، اگر انسان دنیا را اصیل نداند و آن را مقدمه آخرت قرار دهد، در این حالت، دنیا، امری ارزشی و حق است؛ اما اگر دنیا را اصیل بداند و آخرت و عالم غیبی را نپذیرد، دنیا امری باطل و ضد ارزشی می شود.از نظر قرآن، دنیا برترین و نیکوترین نظام مبتنی بر ماده دنیوی است؛ زیرا خدای احسن الخالقین،به سبب علم و قدرت و بخشندگی، اگر ماده دنیوی اقتضا داشت تا نیکوتر از این شود، آن را آن گونه می‌ساخت؛ زیرا موانعی چون جهل و عجز و بخل در خدا راه ندارد تا وقتی ظرفیتی باشد، آن را ایجاد نکند.با این همه نسبت انسان به دنیا می‌تواند به آن، مفهوم متضاد بخشد که شامل دنیای حق و دنیای باطل باشد؛ به این معنا که در مقام ارزشگذاری، این نگرش‌ها و رویکردهای انسان است که دنیا را ارزشی و حق یا ضد ارزشی و باطل می‌کند.خدا در تمثیلی زیبا به این دو رویکرد و نگرش به دنیا توجه می‌دهد و می‌فرماید: «خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانه‌ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه (در کوره‌ها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می‌کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می‌آید خداوند، حق و باطل را چنین مثل می‌زند!امّا کفها به بیرون پرتاب می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند [= آب یا فلز خالص] در زمین می‌ماند؛ خداوند اینچنین مثال می‌زند». پس از نظر قرآن، نظام دنیوی به گونه‌ای است که حق و باطل در آن در هم آمیخته است و این آمیزه حق و باطل موجب می‌شود که انسان ظاهربین در دام آن افتد و به خاطر نمودهای رنگارنگ بسان کف‌های روی آب و تظاهر و درخشندگی دروغین آن، نتواند باطن آن را بنگرد و زندگی خود را بر اساس باطن دنیا ساماندهی کند؛ زیرا بسیاری از مردم تحت تاثیر همین ظواهر زندگی دنیوی و آرایه‌های آن ،که شامل محبت به مسائل جنسی و زنان، مال و ثروت و فرزند و مانند آنها است از  محبت واقعی باز می‌مانند. از همین رو اکثریت مردم، چیزهایی را اصالت می‌بخشند که هیچ اصالت ندارد و بدان محبتی در سطح محبت به خدا می‌ورزند و ظواهر و آرایه‌های ظاهری دنیا همچون تفاخر اجتماعی و تکاثر اقتصادی، آنان را مشغول به خود کرده و از اشتغال به خدا و آخرت باز می‌دارد. اگر انسان، نفس معتدل خویش را صیانت کند و بر اساس هدایت فطری حرکت نماید، می‌تواند بر اساس شناخت و گرایش فطری که نسبت به حق و باطل ، خیر و شر و مانند آنها دارد، در مسیری گام بردارد که دنیای ارزشمند برایش می‌سازد و آخرتش را تضمین می‌کند و فلاح و سعادت دین و دنیایش را تامین می‌نماید. این نفس معتدل دارای قلبی سالم است که قدرت تفقه، تعقل، تذکر، تدبر و بصیرت را دارد و فراتر از ظواهر زندگی دنیوی باطن و ژرفای آن را با تفکر به دست می‌آورد و از دنیا برای کمالات اخروی خویش بهره می‌گیرد. در حالی که اگر نفس تغییر یابد و دفن شود و زنگار بر آن نقش بندد و بر آن مهر بخورد، دیگر چنین توانایی نخواهد داشت و تنها علوم ظاهری را به دست می‌آورد که مرتبط با عالم محسوس بوده و از علم غیب و آخرت محروم می‌ماند. بر اساس آموزه های قرآن، اکثریت مردم به سبب دفن نفس الهی، فطرت خویش را تغییر می‌دهند هر چند که تبدیلی در آن نیست و این گونه است که نه تنها نعمت‌های دنیوی با قهر الهی به نقمت تغییر می‌کند، بلکه نعمت‌های اخروی را نیز از دست می‌دهند.خدا در قرآن به انسان هشدار می‌دهد که اگر دنیا را برای دنیا بخواهید، دچار دور باطلی خواهید شد که هیچ معنا و مفهومی به زندگی انسان نمی‌بخشد؛ زیرا هر چیزی در دنیا زمانی معنا می‌یابد که به قصد آخرت ساماندهی شده باشد؛ و اگر آخرت را از زندگی دنیوی حذف کنیم، چیزی جز بازیچه کودکانه و یا لهو نوجوانانه نخواهد شد؛ یعنی یا هیچ هدفی در آن ملاحظه نمی‌شود که بازیچه کودکانه است، یا اگر هدفی لحاظ شود، هدفی پست و کم ارزش و بی‌اهمیت است؛ زیرا نظام دنیوی به گونه‌ای شکل گرفته که اگر آخرت از آن حذف شود، هیچ در هیچ و پوچ در پوچ خواهد بود که همان مفهوم باطل به تعبیر قرآنی است.زندگی دنیوی هر چند پر از زینت و آرایه و زرق و برق باشد، همه آن متاع دنیوی در برابر زندگی اخروی اندکی بیش نیست. این اندک بودن، هم در کمیت و هم در کیفیت است؛ زیرا زندگی اخروی از نظر کمیت ابدی است و از نظر کیفیت بی‌نهایت برتر و نیکوتر است. از همین رو انسان نباید به چنین متاع اندک و بی‌ارزش و بی‌کیفیتی بچسبد و از آخرت خویش غافل شود. همچنین انسان باید با سیر در آفاق و تأنّی در حالات اقوام و سرگذشت آنان به این نتیجه برسد که سنت‌های الهی حاکم بر همه هستی از جمله اجتماع انسانی است و اگر انسانی درست یا نادرست عمل کند، نتیجه عمل خویش را در دنیا پیش از آخرت نیز می‌بیند.(روم، آیه ۹) پس ارزش‌های مادی دنیوی زمانی ارزشی می‌شود که در مسیر تعالی و تکامل انسان و اهداف غایی از جمله آخرت باشد و اگر این گونه نباشد هر چه این امور از نظر کمی و کیفی مهم و ارزشی باشد، بی‌ارزش است و خدا آن را متاع قلیل و بی‌ارزش می‌داند؛ زیرا آنچه به امور دنیوی معنا و ارزش می‌بخشد همان سویه و وجه اخروی هر چیزی است.