ارزش انفـاق و علل ترکـــ آن 1400/8/18
ارزش انفـاق و علل ترکـــ آن
بارها دیده شده است که وقتی به کمک دیگری نیازمند هستیم و حتی به صورت وام و قرضالحسنه از کسی کمکی میخواهیم، بیاعتنا از خواسته ما میگذرند و محلی به نیاز ما نمیگذارند. البته شاید بارها خودمان در مواجهه با خواستههای دیگران اینگونه عمل کردهایم و دستگیر دیگران در شرایط سخت نبودهایم. چهبسا از کنار نیازهای ضروری بستگان و خویشان خود که از نظر مالی در تنگنا هستند و به قول معروف به نان شب محتاج هستند، بیخیال گذشتهایم.تحلیل قرآن از علل و عواملی را برای این رفتار نابهنجار انسان بیان میکند؟ انفاق که به معنای دادن بخشی از مال و غیرمال به دیگری است تا به این وسیله نیازی از انسانی دیگر برطرف شود، از نظر خردمندان امری پسندیده و هنجاری است و اصولا انسانیت انسان را به انسگیری با دیگران و کمک به آنان در هر شرایط میدانند؛ زیرا انسانیت اقتضا میکند که شخص همواره تنها به خود نیندیشد و نه تنها به انسانها حتی موجودات دیگر توجه کند. فطرت و ذات پاک انسانی گرایش به یاری و کمک به دیگران دارد و دستگیری به هر طریق ممکن باعث رضایت درونی شخص میشود. از این رو کمک به دیگران و رهاییبخشی آنان از مشکلات و گرفتاریها موجب تحقق آرامش درونی میشود و آدمی پس از یاری دیگری نوعی احساس آرامش درونی در خود احساس میکند که بیرون از توصیف است. خداوند این معنا را در آیات ۲۶۲ و ۲۶۵ و ۲۷۴ سوره بقره بیان میکند. اینکه انسان با کمک به دیگری به آرامش دست مییابد نشان میدهد که گرایش فطری و ذاتی بشر به این است که دستگیر دیگران باشد و نقش ربوبی و پروردگاری خویش را در حق دیگری بجا آورد. خداوند نیز برای تقویت این بخش از سرشت و فطرت انسانی با بیان آموزههای دستوری و گزارههای شناختی کوشیده است تا مردمان را در مسیر فطرت نگه دارد. از این روست که ایات بسیاری در حوزه بیان فواید و آثار و کارکردهای انفاق به دیگران وارد شده است.خداوند در آیه ۲۹ سوره فاطر هرگونه انفاق را تجارتی سودمند میشمارد بهگونهای که فواید و آثار آن از میان نمیرود و شخص در این معامله و تجارت چیزی جز سود عایدش نمیشود. آنچه از نظر قرآن اهمیت دارد وجود روحیه یاریرسانی و دستگیری مردمان با انفاق و اعمال دیگر است و کمیت و کیفیت آن چندان تاثیر ندارد هرچند که بهتر آن است که از نظر کیفیت کمکرسانی و انفاق، سعی شود تا بهترین چیزها داده و بهترین اعمال انجام شود. (توبه، آیه ۷۹) این روحیه باید آن اندازه تقویت شود که انسان در حالت شادی و غم بتواند دستگیر دیگران باشد نه آنکه تنها در شادی یا تنها در هنگام غم برای رهایی از مشکلات خویش دستگیری از دیگران کند. در کمک و یاری نباید تنها به خویشان و دوستان و یاران عقیدتی خویش بسنده کرد بلکه حتی باید به غیرمسلمانان نیز عنایت داشت به شرط آنکه این کمک و یاری موجب تسلط آنان بر خود و جامعه نشود. انفاق در حالت آسایش و دارندگی بیشتر تشویق شده است. چنان که انفاق و یاری نهانی و شبانه و پیش از مرگ از مال حلال و مشروع و بی هیچ منت و آزاری و تنها در راه خدا و با اخلاص تمام ارزشمند دانسته شده است. البته این بدان معنا نیست که انسان در حال تنگدستی اقدام به انفاق نکند؛ زیرا کمکهای اندک کسانی که روحیه انفاق دارند هرچند خود گرفتار تنگدستی مالی میباشند بسیار ارزشمند است زیرا آنچه مهم است حفظ روحیه انسانی کمک و دستگیری دیگران در همه حالات است و از آنجایی که در فقر و نداری کمک به دیگران این روحیه را حفظ و تثبیت میکند ارزشمند دانسته شده است.از نظر قرآن، کسانی که در هر حال دستگیر دیگران هستند و روحیه خویش را حفظ و ارتقا بخشیدهاند شامل چند گروه هستند که از جمله آنان اهل تقوا است که از هرگونه پلشتیها و پلیدیها برکنار هستند و همچنان بر فطرت پاک و سلیم خویش ماندهاند و گرایش ذاتی و فطری خویش را نپوشانده و دفن نکردهاند. در مرتبه دیگر مومنان قرار میگیرند و پس از آن متواضعان و فروتنان مینشینند که بخشی از سرمایه خویش را میبخشند و انفاق میکنند.از دیگر کسانی که این روحیه را حفظ کردهاند میتوان به علما و دانشمندان خداترس و خداجو اشاره کرد که ایشان همواره در اندیشه آمرزش و سپاسگزاری از طریق انفاقهای مختلف آشکار و نهان مالی و غیرمالی هستند.در مقام بالاتر عبادالرحمان هستند که همانند فرشتگان با اعمال عبادی خویش به جایگاه عقلانیت محض رسیدهاند و همانند فرشتگان در مقام عبودیت و ربوبیت رحمانی نشستهاند و از این مقام است که نسبت به همگان رحمانیت میورزند و دستگیر همه مخلوقات میباشند در مقامی برتر، ابرار هستند که در مقام سابقون در مقام عبداللهی قرار گرفتهاند و ربوبیت خود را از این مقام نسبت به بندگان خداوند دارند.اهل بیت پیامبر(ص) چنانکه سوره انسان بیان میکند از این مقام به یتیمان و اسیران و کافران یاری میکنند و از مقام ربوبیت طولی و خلافت الهی تنها به حکم این که مظهر و وجهالله هستند در مقام فیضرسانی هستند اطعام میکنند. اکنون این پرسش مطرح میشود که چه علل و عواملی موجب میشود تا انسان از این فطرت پاک و سالم انسانی خویش دور شود و به جای آنکه دستگیر دیگران باشد هیچ گونه دست خیری از آستین وی بیرون نمیآید؟خداوند دو دسته علل و عوامل را به عنوان علل بینشی و نگرشی مطرح میسازد که نشان میدهد که شخص به دلیل بینش نادرست و تربیت غلط از مسیر انسانیت خویش دور میشود و بر اثر هواهای نفس درونی و شیاطین بیرونی، فطرت و سرشت پاک خود را دفن کرده و یا از میان برده است و برخلاف فطرت، ترک انفاق میکند.کفرقرآن کفر را به عنوان نخستین علت بینشی ترک انفاق مطرح میسازد و تبیین میکند که چگونه شخص به سبب تحلیل نادرست از هستی و جهانبینی غلط خویش، الهامات فطری و خیری را در خود کشته و بینش نادرست وی او را از خداوند و کارهای هنجاری و عقلانی به سوی کارهای شیطانی و نابهنجار سوق میدهد، به گونهای که با هر اندیشه سالم و رفتار عقلانی و فطری بشر مخالفت میکند و به انجمن شیطانپرستها میپیوندد و رفتارهای ناپسند و زشت را مرتکب میشود. این گونه است که به جای دستگیری دیگری میکوشد تا بر افتاده لگد زند و او را در باتلاق رها ساخته بلکه زمینه فرو رفتن و از میان برداشتن وی را فراهم آورد.بنابراین کفر نسبت به خداوند نخستین عامل از میان رفتن روحیه انفاقگری در بشر است . در این میان شیطان نیز به یاری انسانهای باطلگرا میآید و آنان را به ترک انفاق تشویق میکند تا زمینههای ربوبیتی وی را به کلی از میان بردارد؛ در حوزه شناختی و بینشی، جهل از دیگر علل و عوامل ترک انفاق دانسته شده است. خداوند بیان میکند که بسیاری از مردم به سبب عدم شناخت واقعی جایگاه آفریدگاری و پروردگاری خداوند، گرفتار بخل میشوند و حاضر نیستند به عنوان واسطه فیض خداوندی عمل کنند..این گونه است که خداوند هر انفاقی را به عنوان ما عندالله شمرده و هر هزینه برای تنپروری و خوردن بیقصد وجه الله و عبدالله شدن را به عنوان بلا میشمارد که هیچ آثاری جز زیان، از خود برجا نمیگذارد. خداوند در آیه ۴۷ سوره یس تفکر و بینش جبرگرایی را عامل مهمی میشمارد که موجب میشود تا انسان از فطرت خویش دور شود و به سوی منع انفاق و دستگیری دیگران گام بردارد. خداوند در آیه ۳۴ سوره نجم برخی از تلقینات سوء از سوی کافران را به عنوان عاملی برای ترک انفاق برخی برمیشمارد. به این معنا که برخی نه از روی جهل و یا بینش غلط و نگرش نادرست ترک انفاق میکنند بلکه تنها از روی تلقین و تقلید دیگران راه باطل و ضد فطرت را طی میکنند.آیات قرآن به اشکال مختلف به ما هشدار میدهد تا نقش ربوبیت طولی را ایفا کرده و به عنوان واسطه فیض الهی عمل کنیم و از انفاق هر آنچه خداوند به ما بخشیده دست برنداریم؛ زیرا در هر مالی حقی را برای نیازمندان و سائلان قرار داده است که از طریق شخص به دیگری میرسد؛ از این روست که حتی بر فقیران است که انفاق را ترک نکنند و نقش واسطهگری خود را به عنوان خلافت ربوبی ایفا کنند.