دسترسی به گناه، ابتلائی الهی 1400/9/4
دسترسی به گناه، ابتلائی الهی
بر اساس روایات، مسیر بهشت، دشوار و پر از سنگلاخ است؛ اما مسیر دوزخ، آسان و پر ز شهوات. از نظر قرآن، همه انسان ها به لقاء الله می رسند. مراد از الله همان نور السموات و الارض یعنی نوری است که آسمان و زمین را روشن کرده و صفات اظهاری در آن آشکار و تجلی یافته است(نور، آیه ۳۵)، زیرا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نور همان چیزی است که از ماه بازتاب داده می شود. منبع و خاستگاه اصلی این نور ماه، همان خورشید حقیقت است از آن به «هو» تعبیر شده است. خدا در سوره توحید می فرماید: قل هو الله؛ بگو هو همان الله است. به این معنا که هویت ذات الهی در قالب الله قابل شناخت است، اما خود آن ذات بیرون از دسترس شناختی انسان در قالب رویت و شهود است، هر چند که به برهان عقلی قابل شناخت باشد.تفسیری که خدا از مراتب ذات هو و صفات الله می دهد، تمثیل به خورشید و ماه و هم چنین ضوء خورشید و نور ماه است. شکی نیست که از خورشید «ضوء» خارج می شود که قابل رویت و شهود برای احدی نیست، چنان که ذات خدا و صفات عین ذات این گونه است.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در دایره دوری «انا لله و انا الیه راجعون» هر چیزی از همان جایی که آغاز کرده به همان جا باز می گردد و نهایت سیر خویش را تمام می کند. بر این اساس، از آن جایی که از الله که نور است شروع کرده ایم به همان ختم می شویم. این گونه است که در آیات قرآنی از لقاء الله سخن به میان آمده است.(انعام، آیه ۳۱)البته برای هر موجودی از جمله انسان، بازگشت به «هو» نیز در قالب همان لقاء الله رخ خواهد داد؛ زیرا هر چند که الله تمام حقیقت ذات نیست، زیرا ذات دارای صفات و اسماء دیگری است که ظهور نیافته و نور آن تجلی ننموده است، اما الله خود مرتبه ای اصلی از حقیقت هویت ذات است که هو در آن به شکل صفات فعلی و نور تجلی کرده است. پس با بازگشت و رجعت به الله همگی از این لحاظ با هویت ذات نیز نوعی ارتباط و پیوند خواهیم داشت.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر انسان هنگامی که از خدا در قالب نور جدا شده و ظهوری یافته، در تلاش است تا به سوی آن بازگردد و رجعت کند؛ زیرا «هر کسی چون دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش.» از همین روست که خدا از سعی شدید و تلاش پر کوشش انسان برای بازگشت و رجعت به اصل خویش سخن به میان آورده و گفته است: ای انسان همانا تو در تلاش شدید هستی تا به سوی پروردگارت بازگردی، پس او را ملاقات کنی.(انشقاق، آیه ۶).پروردگاری هر کسی همان جلوه الله است که در مقام پروردگاری، صفاتی را در انسان پرورش داده است. اگر انسان بتواند همه صفات الله را در خود پرورش و ظهور دهد، با الله که رب العالمین است، ملاقات خواهد کرد. این همان لقاء الله است، زیرا شخص با پروردگاری بوده است که رب العالمین است و این رب العالمین همان الله است. پس ملاقات با الله به سبب آن است که با رب العالمین ملاقات دارد که رب و پروردگارش بوده است.با بررسی و تدبر در آیات قرآنی معلوم می شود مقربان الهی به لقاء الله می رسند که پروردگاری جهانیان است؛ زیرا آنان در مقام وجه ذوالجلال و الاکرام، در آمده اند(الرحمن، آیه ۲۷)، یعنی توانسته اند صفات جلالی و جمالی الله را به نمایش گذارند و وجه الله شوند. پس پروردگار آنان یعنی معصومان(ع) همان رب العالمین است و آنان به لقاء الله می رسند.اما اصحاب یمین از ابرار به سبب آن که برخی از صفات الهی یا همه آنها را در مرتبه نقص دارا شدند و آنها را در این مرتبه ظهور داده اند، با ملاقات پروردگاری می رسند که ذوالاکرام است؛ زیرا آنان وجه الله نیستند، بلکه فقط وجه ذوالاکرام هستند. از این روست که با خدای بهشت ساز مواجه می شوند و به ملاقات پروردگاری می رسند که بهشت ساز است؛ زیرا بهشت برای آنان نهایت اکرام الهی است که در مقام کرامت ظهور داده اند.اما اصحاب یمین از دوزخیان به سبب آن که صفات الهی را قالب سبوح و قدوس تجلی نداده اند و ذات آنان دارای عیب از صفات و نقص از آن است، با خدای ذوالجلال مواجه می شوند که دوزخ ساز است و این گونه به عنوان وجه ذوالجلال داخل دوزخ می شوند.
این که گفته شده «من عرف نفسه فقد عرف ربه» به این معناست که شناخت هر انسانی نسبت به نفس خویش نشان می دهد که او با کدام پروردگار ارتباط دارد و آن پروردگار را در خود تجلی و ظهور داده است.پرسش این است که چرا و چگونه انسان نمی تواند یا نتوانسته است با پروردگار رب العالمین که همان الله است ملاقات کند و ملاقات او با پروردگارش به معنا و مفهوم لقاءالله باشد؟از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ریشه این امر را می بایست در نوع رفتار سه گانه این سه گروه در دنیا جست و جو کرد؛ زیرا دنیا هر چند که پایین ترین و پست ترین مرتبه ظهور صفات الهی از نظر درجه ظهور است، اما به سبب انفعال شدید، هم چون موم در دست انسان، قابلیت بسیاری دارد که به شکلی در آید. پس انسان در عالم دنیا به سادگی می توان همه صفات الهی را اظهار کند که در او به ودیعت گذاشته شده است؛ در حالی که این امر در عوالم دیگر چون برزخ و قیامت سخت تر و دشوارتر خواهد بود و هر تغییری در آن عوالم هم چون جان کندنی تحقق می یابد، در حالی که در دنیا به سادگی و آسانی انجام می شود. از همین روست که خدا بر انسان رحم آورده و او را برای همین رحم کردن آفریده است. پس بر همین مبنا او را در دنیا قرار داده تا به سادگی و آسانی بتواند صفات الهی را در خود ظهور دهد.در حقیقت عبودیت انسان در صراط مستقیم الهی او را تحت ربوبیت پروردگاری می برد که رب العالمین است و این گونه به لقاءالله می رسد، اما بسیاری از انسان ها در این سطح خدا را بندگی و عبودیت نمی کنند، زیرا برخی در سطوحی بندگی می کنند که سرشار از خطا و گناه است، هر چند که توبه و استغفار می کنند و خود را بازسازی می کنند، ولی به صد در صد اسلام پای بند نیستند.از آن جایی که پای بندی به صد در صد اسلام است که انسان را تحت ربوبیت الله می برد و هر درجه ای از عبودیت و ایمان و تقوا، صفتی از صفات الله ظهور داده و در مسیر رشدی به تمامیت کمالی آن می رساند، پس لازم است تا این گونه همانند سابقون مقربون عمل کرد تا به عنوان وجه الله به ملاقات پروردگار رب العالمین و لقاءالله برسیم.
بدترین مردمان کسانی هستند که حتی مانند اصحاب یمین نیستند، بلکه با عصیان نسبت به بندگی و عمل بر خلاف صراط مستقیم اسلام و ایمان و تقوا، به ملاقات پروردگاری می روند که ذوالجلال است و تجلی آن دوزخ فراق الهی است.از نظر قرآن، انسان برای ظهور اسماء و صفات الهی در دنیا قرار گرفته تا از این جا ضمن بروز و ظهور صفات الهی در خود با عبودیت و کسب ایمان و تقوای الهی با عمل صالح بتواند مقام خلافت الهی را نیز داشته باشد و مظهر ربوبیت الهی شود و در ما سوی الله تصرفاتی به این عنوان داشته باشد.از نظر قرآن، انسان برای اظهار اسماء و صفات الهی می بایست آن چه را برای او به عنوان هدایت تکوینی و تشریعی مطرح شده به کار بگیرد و این گونه عبودیت خود را نشان دهد تا به تقوایی برسد که به معنا و مفهوم ظهور صفات الهی در اوست.البته همان طوری که از تکلیف و حتی عبودیت فهمیده می شود، رنج و کلفت در انجام این امر وجود دارد تا روان آدمی و نفوس او چنان صاف و رام شود که چون جاده ای در بیان تعبید شده باشد. این رام کردن و صاف کردن بسیار سخت و دشوار است، زیرا نفس به طوری ساخته شده که هواهای نفسانی او را به سرکشی و عصیان و افراط و تفریط می خواند و از سوی دیگر دشمنی جنی به نام ابلیس دارد که استاد شیطنت و وسوسه گری است تا او را به عصیان و سرکشی نسبت به خدای معبود بکشاند.این جاست که کار ظهور رسانی صفات در نفس با کلفت و سختی مواجه می شود؛ زیرا هواهای نفسانی از شهوت و غضب به آسانی حاضر به تسلیم نیستند. این درگیری میان قلب فطری و شهوت و غضب نفسانی به عنوان کشمکش تا زمان مرگ ادامه دارد.به هر حال، انسان ها در مسیر ساخته شدن در دنیا در شرایطی قرار دارند که با مشکلات و فتنه ها مواجه هستند که هم چون کوره ذوب فلزات آنان را می سوزاند تا سره از ناسره و طیب از خبیث جدا شود. این همان چیزی است که در اصطلاح قرآنی از آن به ابتلاء یاد می شود.خدا در بیان فلسفه ابتلاء می فرماید که هدف از ابتلاء به خیر و شر آن است که اهدافی تحقق یابد که شامل جداسازی طیب از خبیث، تثبیت ایمان، رشد و تزکیه نفس ، ظهور صفات الهی و مانند آنها است.در آیات قرآنی بیان می شود که روش هایی چندی برای ابتلاء به کار می رود که در کلیت شامل امور خیر و شر است. یکی از مهم ترین آزمایش ها و ابتلائات الهی که بسیار سخت و دشوار است، ابتلاء به خیر و نعمت است، زیرا استفاده درست از مال و ثروت در قالب شکرگزاری و کاربرد درست از نعمت بسیار سخت و دشوار است، چرا که هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی اجازه نمی دهد تا انسان شاکر واقعی نعمت باشد و آن را به درستی به کار گیرد.در حقیقت دسترسی آسان به امری به معنای آن نیست که آن کار را می بایست انجام داد، بلکه می بایست دانست که آزمونی سخت برای اوست. انسان می بایست خیلی مواظب خودش و اعمال خویش باشد: ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما است که مواطب خودتان و نفس خویش باشید.(مائده، آیه ۱۰۵) زیرا خدا انواع ابتلائات و فتنه دارد و هیچ کسی را همین طور رها نمی کند.یکی از مهم ترین ابتلائات آن است که ابزارهای شهوانی را فراهم می آورد تا شخص نشان دهد که واقعا خدا ترس است، یا این که ترسی از خدا ندارد. این حالات بیش تر در خلوات رخ می دهد به طوری که مرد و زنی را تنها می آزماید یا شراب و قمار و دیگر ابزارهای شیطانی و گناه را به شکل گسترده و دسترسی آسان فراهم می سازد؛ زیرا کسی که اهل ایمان باشد، می داند که خدا در هر حال ناظر اوست و او را می بیند و او در محضر خدا است. پس از گناه اجتناب می کند، اما سست ایمان و کافر و منافق در خلوت خویش به آسانی در دام گناه می افتد.به هر حال، از آموزه های وحیانی قرآن به دست می آید که از مهم ترین ابتلائاتی که انسان به ویژه مومنان با آن مواجه هستند، ابتلاء به دسترسی آسان به گناه و ارتکاب آن است؛ زیرا خدا در قرآن بیان می کند اهل بهشت در دنیا برای رسیدن به بهشت اخروی و لقاء الله در وجه اکرامی اش می بایست پس از اسلام خویش در مسیر کسب ایمان و تقوا و مراتب آنها تا رسیدن به مقام راشدان و رستگاران از انواع ابتلائات و فتنه ها سر بلند بیرون آیند و تکالیف خویش را به درستی انجام دهند، این در حالی است که اهل دوزخ در دنیا در شرایطی قرار می گیرند که دسترسی آسان به گناه دارند و این گونه به لقاء الله در وجه جلالی اش می رسند. بنابراین، با توجه به این سنت الهی در ابتلاء یعنی قرار گیری در شرایط آسان گناه کردن، انسان می بایست بتواند خود را با پناه جویی و استعاذه به خدا از آن دور نگه دارد یا به توفیق الهی سربلند از این آزمون بیرون آید. پس مومنان نمی بایست به سبب شرایط ویژه گناه برای همگان به ویژه مومنان در دام هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی بیافتند و خود را گرفتار عصیان و در نهایت کفر نمایند و سقوط کنند.اگر به پیرامون خود بنگریم می بینیم که ابزارها گناه و شرایط گناه کردن به گونه ای فراوان و آسان در دسترس است که گویی اصل با همین اعمال زشت است، در حالی که همه این ها از مصادیق سنت ابتلاء و دسترسی آسان به گناه است.