حکمت در قرآن                    

حکمت از حکم به معنای قطع ، فیصله دادن، داوری، بازداشتن و مانند آنها است. ریشه آن شاید از لگام زدن به حیوان باشد: فرق میان عاقل و حکیم در این است که عاقل خود را محدود می‌کند و حکیم، دیگری را؛ به سخن دیگر، عاقل بر هواهای نفسانی خویش لگام می‌زند؛ حکیم نیز بر دیگری لگام می‌زند تا به هر کاری اقدام نکند. از همین رو، حکیم بر خدا اطلاق شده اما عاقل بر خدا اطلاق نمی‌شود؛ زیرا هوای نفسانی ندارد که نیازمند عقال و بستن باشد؛ اما حکیم با اهدافی که دارد بر پای دیگری عقال و لگام می‌زند.حکیم با ورود به مسائل اختلافی میان دیگران، بر اساس عقلانیت و اهداف مشخص، داوری کرده و حکم قطعی می‌دهد و نزاع را فیصله می‌بخشد.خدا می‌فرماید کسی که به او حکمت داده شده باشد، از کوثر و خیر کثیر برخوردار است.در آیات قرآن به هر دو نوع از حکمت نظری و حکمت عملی‌اشاره شده است. به عنوان نمونه در سوره لقمان حدود بیست آیه به هر دو حکمت می‌پردازد. از آیه ۱۲ این سوره به مسائلی چون هستی شناسی مانند وجود خدا، قیامت، وحی، نبوت، توحید و بطلان شرک، عدالت و مانند آنها ‌اشاره می‌شود؛ سپس به بایدها و نبایدها و ارزش‌ها توجه داده شده و مباحثی درباره رفتار آدمی در قالب آموزه‌های دستوری مطرح می‌شود. از نظر قرآن، همه این معارف هستی شناختی و آموزه‌های دستوری، ریشه در عقلانیت دارد و حکیمانه بیان شده است؛ از این رو، هر کسی از آنها روی برتابد در حقیقت سفاهت ورزیده و از عقلانیت دور شده است؛ زیرا عدم گرایش به آنها ریشه در  سبک مغزی و سفاهت دارد.(بقره، آیه ۱۳۰)
همچنین خدا در سوره اسراء شماری از حکمت‌های نظری و عملی را بر می‌شمارد آنچه سفارش شده، برخی از حکمت‌های الهی است که از سوی پروردگارت به تو وحی شده است. این حکمت‌ها شامل: انفاق و میانه‌روی در آن،، مشیت الهی در تقسیم رزق و روزی ،حرمت قتل فرزندان به سبب ترس از گرسنگی و فقر و عدم رفاه،اجتناب از زنا و فحشاء، اجتناب از قتل بی‌گناه ،جواز قصاص بدون اسراف و زیاده روی، پرهیز از خوردن مال یتیم، پذیرش کفالت یتیم ،واگذاری مسئولیت اموال به یتیم پس از بلوغ عقلی و بدنی ،پذیرش مسئولیت در چارچوب عهد و پیمان، ادای عهد ،انصاف در معاملات،استفاده از کیل و ترازو در معاملات،اجرای عدالت در معاملات، انجام کارها بر اساس علم ،استفاده از ابزارهای شناختی برای دستیابی به علم، عزم مبتنی بر جزم و علم، اجتناب از تبختر و تفاخر،فروتنی در رفتار و گفتار،اجتناب از زشتی‌ها و مکروهات ،عمل مطابق معروف و پسندیده است.اینها تنها شماری از حکمت‌های نظری و عملی است که قرآن به آن دعوت می‌کند و آن را موجب کسب کمالات انسانی و خدایی شدن انسان می‌داند.

دروغ نوعی خودکشی‌ست. :همه چیز در ابتدای راه خوب به نظر می‌رسد، شما برای اولین بار که دروغ می‌گویید، همه باور می‌کنند و شاید کارتان با همین دروغ راه بیفتد؛اما دروغ پشت دروغ، باعث می‌شود کمی حواس پرت شوید، دیگر یادتان نمی‌آید کجا چه گفتید و چه قول‌هایی دادید، و اینجاست که مشت‌تان برای بقیه، آهسته آهسته وا می‌شود... شاید به رویتان نیاورن. اما دیوار اعتماد بین شما و آن‌ها ترک برداشته است ...درواقع شما با دروغ گفتن، خود را در نگاه عزیزان و اطرافیان‌تان، به دار تردید می‌کشید.حالا دیگر آن‌ها نسبت به دوستت دارم‌ها، مهربانی‌ها، نگرانی‌ها، همدردی‌ها، حرف‌ها، تعهد‌ها، قول‌ها و رفتار‌های شما تـــــردید دارند!...و نتیجه؛ هیچکس روی شما حساب نمی‌کند.این خودکشی نیست؟!!....

اثبات وجود خدا :سقراط فیلسوف یونان میگوید : اگر کودکی از قومی وحشی و بدون تمدن بیارید و حرفی از دین یا ضد دین به او تلقین نکنید ، بزرگ که شد ذاتن به دنبال نیمه گمشده ی خودش خواهد گشت .انسان ذاتن خداجو است . نیاز به پرستش خدا را در وجود خود احساس می کند .هر انسانی هنگام اضطرار و ناامید شدن از همه مخلوقات ، به صورت فطری توجه و امیدش به سمت خدا جلب میشود .امام علی (ع) می فرمایند :خدا کسی است که بندگان در زمان نیازها و سختی ها رو به سوی او می آورند و به او پناه می برند .شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد خدا را به من معرفی کن ، حضرت فرمودند : آیا تا بحال کشتی سوار شده ای که دچار سانحه شود و هیچ راه کمکی هم نیست ، آیا در آن هنگام احساس کردی که یک قدرتی میتواند تو را نجات دهد . آن امید به قدرت توانا همان خداس که میتواند آنجایی که فریاد رس نیست ، تو را نجات دهد . کسی که در اثر گناه ، فطرتش غبار آلود شد ، دیگر فطرتش خدا را به او نشان نمیدهد و خدا را انکار میکند .نعمت خداشناسی که خدا به صورت فطری در وجود ما قرار داده است یک سرمایه است که میتواند انسان را به سعادت دنیا و آخرت برساند .خدا را با تحقیق بشناسید .تقلید در اصول دین جایز نیست .

چرا بعد از دعا دستهای خود را به صورت میکشیم؟:امام صادق عليه ‌السلام فرمود: همان ‏طور كه ابر، قرارگاه باران است، دعا نيز قرارگاه اجابت است.  یعنی اجابت در درون دعاست، همان ‏طور كه باران در نهاد ابر تعبيه شده است.وقتي انسان دست به دعا برداشت، طبق روايات و سنت معصومين عليهم ‏السلام مستحب است آن را بر سر و صورت خود بكشد؛ براي اينكه لطف خدا به اين دست پاسخ داده است.  دستي كه به سوي خدا دراز شود، يقيناً خالي بر نمي‏ گردد و دستي كه عطاي الهي را دريافت كرد،  گرامي است. لذا خوب است آن را به صورت يا به سر بكشد.گاهي امام سجاد سلام ‏الله‌ عليه چيزي كه به سائل مرحمت مي‏ فرمودند، دست مبارك خود را مي ‏بوييد و مي ‏گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛  چون خداوند در آیه 104 سوره توبه فرمود: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد...آیت الله العظمی جوادی آملی،