اسباب شوق و رغبت به خدا در اوج هراس 1400/12/14
اسباب شوق و رغبت به خدا در اوج هراس
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وقتی انسان به عظمت و جلال الهی و ذلت و خواری خود می نگرد، نسبت خویش را با خدا بس بعید می شمارد و به خود اجازه نمی دهد تا به محضر کبریایی و عزت و جلالش راه یابد و درخواستی از آن مقام عظمت داشته باشد، به ویژه که بسیاری از مردمان به دلایلی چون جهل علمی و جهالت عملی و بی خردی، خطاها، خطیئات و گناهانی را مرتکب شده اند که شرم و آزرم دارند تا به درگاه خدا باریابند و درخواستی مطرح کنند.اما از نظر آموزه های وحیانی، اسباب و عللی در ذات الهی و در مقام اکرام و جمال اوست که مورد رغبت به سوی او می شود و انسان گریزان خطاکار را تشویق می کند تا به سوی خدا برود و درخواست هایش را مطرح کند.انسانی وقتی به چیزی علاقه مند باشد و محبت آن در دلش جا گیرید، به آن چیز مشتاق می شود و گرایش می یابد تا به هر شکلی شده به آن تقرب جوید یا به دست آورد؛ همان طوری که کراهت از چیزی موجب می شود تا به جای رغبت به آن، از آن گریزش داشته باشد.محبت به هر چیزی زمانی تحقق می یابد که انسان از خوبی ها و محاسن آن آگاه باشد و آثار آن را به ویژه نسبت به خود مفید و سازنده بیابد. براین اساس، محبت به خدا تنها در سایه شناخت حقیقی اسماء و صفات نیک و حسنای الهی در شخص پدید می آید؛ یعنی زمانی که بداند که خدا همان آفریدگار و پروردگارش است که بی منت و اذیت ، وجودش را به او بخشیده و همه چیز را برای آسایش و آرامش و سعادت دنیوی و اخروی او فراهم کرده است. اینجا است که به حکم فطرت عقلی خویش، نه تنها شاکر خدا می شود و در برابر عظمت او به طاعت و بندگی می پردازد، بلکه محبت خدا در دلش شکوفه و جوانه می زند و دم به دم رشد و نمو می کند تا به شوق دیدار و اشتیاق وصال و لقاء الله تبدیل می شود.از همین روست که مومنان به شناخت و معرفت الله و نیز ایمان به خدا به جای انکار و تکذیب، سرشار از محبت و شوق و اشتیاق به خدا هستند؛ از آن جایی که این محبت دوسویه میان مومنان و خدا برقرار می شود: یک رابطه و پیوند ناگسستنی است تا جایی که هر دو طرف به لقاء و وصال گرایش دارند و همه شرایط از سوی خدا برای این لقاء الله به اشکال گوناگون فراهم می آید و پیش از آن که مومن گامی بردارد، خدا به سوی او چند گام برمی دارد؛ البته مومنان نیز در محبت الهی چنان غرق هستند که اصولا سرزنش سرزنشگران را نمی شنوند و تاثیری در آنان ندارد. پس بی محابا به سوی محبوب می روند و همه هستی از جان و مال خویش را فدای محبوب می کنند و کاری به دشمنان و سرزنشگران ندارند؛ خدا دارای دو دسته صفات جلالی و اکرامی است: انسان در برابر جلال خدا وعظمت او به خشوع و خضوع می افتد و تذلل و ذلت را نمودار می سازد؛ زیرا فاصله بس زیاد میان خود به عنوان فقیر و خدای غنی می یابد. همین جلال و عظمت الهی است که انسان را هراسان می کند؛ زیرا تجلیات جلالی در قالب خدای قهار و منتقم، غضب و خشم را موجب می شود که دوزخ نماد اخروی آن است. همین ترس است که برخی را به عبادت و طاعت سوق می دهد.در برابر صفات جلالی، صفات اکرامی و جمالی خدا قرار دارد که شامل رحمت واسعه و مانند آنها و انسان را به وجد و شوق می آورد. تجلی اخروی این صفات را می توان در بهشت اخروی دید. این گونه است که برخی به شوق بهشت به عبادت می پردازند و طاعت خدا می کنند.البته انسانی که خدا در قالب جلال و جمال می شناسد و می پذیرد، خود جلوه او می شود که از آن به وجه الله یاد می شود. چنین شخصی خدا را برای خدایش شایسته پرستش می داند و محبانه خدا را می پرستد.از آن جایی که انسان کامل در جرگه اهل محبت است، حتی اگر خوف و ترسی بر او از خدا به سبب خشیت علمی حاکم می شود، دست از بندگی خدا بر نمی دارد، و هرگز از رحمت الهی نومید نمی شود، حتی اگر خود را در دوزخ غضب و خشم الهی بیابد؛ زیرا می داند رحمت خدای تبارک و تعالی از غضبش پیشی می گیرد و هماره اکرام الهی بر جلال و عظمتش مقدم است؛ به ویژه که می داند که خدا انسان را برای رحمت خلق کرده است:
از مهم ترین اسبابی که موجب می شود تا انسان در عین خوف به خدا، مشتاق به سوی خدا باشد و دنبال لقاء الله و وصال او برود و از درگاهش دور نشود، اموری از قبیل موارد زیر است:1-وکالت الهی: یکی از اسمای حسنای الهی وکیل است. انسان مشتاق خدا، به سبب حسن ظنی که به خدای وکیل دارد، همه وجودش را به او می سپارد و با اعتماد بر خدا حرکت می کند، هر چند که می داند که ره توشه ای برای ملاقات ندارد؛ 2-رجا و امید به رحمت واسعه الهی: از دیگر عواملی که انسان را در همه حال به سوی خدا می کشاند، امیدی است که از خدا در دل انسان به سبب رحمت واسعه الهی قرار دارد(مائده، آیه ۵۴؛ آل عمران، آیه ۳۱)؛ این امیدواری به خدا در همان اسمای اکرامی است که انسان را در اوج ترس و خوف به سوی خدا می کشاند و هرگز از خدا نومید نمی شود.3-وثاقت به ثواب الهی: انسان هر کاری کند به امید توجه خدا به اوست و این که خدای غنی پاداش او را بی کم و کاست بلکه با فضل و اضافه می دهد. این پاداش شامل بهشت و رهایی از دوزخ و مهم تر از همه لقاء الله و قرار گیری در جنت ذات است به سبب محبتی است که شخص به خدا دارد.4- کرامت الهی : وقتی انسان به کرامت الهی و اسمای اکرامی می نگرد، هرگز نومید نمی شود و شوق وصال به خدا را از دست نمی دهد؛ هر چند که در عمرش سرشار از غفلت بوده و با همه حضور خدا در زندگی از او غافل بوده است. 5-غفران و رضوان الهی: انسان از گناه و مجازات الهی وحشت زده است؛ اما کسی که خدا را به آمرزش گناه و غفاریت می شناسد و می داند که خدا به آسانی از بنده اش راضی و خشنود می شود، دل نگران نیست و هماره مشتاق خدا و وصال و لقاء الله است؛ 6-عواطف رحمت الهی: از دیگر اسباب اشتیاق انسان به سوی خدا، عواطف رحمت الهی است که همه هستی را فراگرفته به طوری که اگر انسان کوچک ترین ابتهال و زاری به درگاه او کند، خدا به عواطف رحمت خویش او را به خود می پذیرد و رها نمی سازد. 7-لطائف برّ الهی: از اسمای نیک و اکرامی الهی، «بارّ» است. همین اسماء الهی است که انسان را به سوی خدا مشتاق می سازد و از هراس رها می کند؛ زیرا می داند که خدایی که در وسعت نیکوکاری کسی به او نمی رسد، هرگز بنده اش را به گناه و خطای خرد و کوچک از خود نمی راند، به شرطی که بنده به سوی خدا بازگردد و گمان نیک به خدا داشته باشند و توبه کنند و اصلاح کار با اعمال صالح بپردازد.8- عطوفت و لطف و روح الهی : از عوامل و اسبابی که اشتیاق را در انسان برای لقاء الله تقویت می کند، عطوفت الهی و نفحات روح الله است که انسان را از هر گونه یاس و نومیدی می رهاند.9- رضوان الهی : رضوان الهی چنان وسیع است که انسان را در هر حالی به سوی خود می کشاند.10-موهبت الهی: خدا افزون بر عدالت بر اساس احسان و اکرام به بندگان خویش لطف می کند و عطوفت می ورزد و چیزهایی را که مستحق نیستند، هبه می کند و می بخشد.
11-حلم الهی : خدا فراتر از صبور بودن ، خدای حلیم و بردباری است که انسان را به سوی خود می کشد تا جایی که گناهکار و خطاکار نیز به سبب حلیم خدا هرگز از خدا دور نشده و به سوی خدا می آید.12شفاعت الهی: بی گمان هیچ شفاعتی برتر از شفاعت خود خدا از خود خدا نیست.13-منت الهی : خدا هر چه به انسان داده بی منت داده و اگر منت نهاده انسان را از غیر خود بی نیاز کرده است زیرا منت های الهی چنان انسان را بی نیاز از غیر می کند که از آن به قطع کننده و منون یاد می شود؛ 14-جمال الهی: چنان که بارها گفته شده این صفات حسنای جمال الهی و اکرام و احسان اوست که انسان را به سوی خویش می کشاند ؛ هر چند که در برابر جلال الهی درمانده باشد، ولی جمال الهی همه امور را آسان می کند و دل انسان را مشتاق به لقاء الله می کند؛ 15-امید به کرامت الهی: خدا به انسان کرامت ذاتی بخشیده و بر همگان برتری و خلافت داده است. از دیگر اموری که انسان را به سوی خدا در هر حال مشتاق می کند، امید به کرامت الهی و بهره مندی از آن است؛