اعضای ملکوتی از نظر قرآن 1400/12/20
اعضای ملکوتی از نظر قرآن
شاید شنیده باشید که بگویند: فلانی چشم برزخی دارد. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که قلب سلیم داشته باشد، نه تنها بصیرت او نسبت به ملکوت باز می شود و رویت ملکوتی خواهد داشت، بلکه بقیه اعضای او نیز این گونه است تا جایی که تعفن گناه را با شامه می یابد، و گناه و گناهکار را می بیند؛ گوش ملکوتی او نسبت به سخن دروغ و گناه قدرت تشخیص دارد. معده اش نسبت به غذای حرام واکنش نشان داده و آن را پس می زند؛ دستش به گناه نمی رود، پایش در محیط گناه نمی آید….از نظر آموزه های انسانی، هر انسانی در دنیا فرصت مناسبی دارد تا خود را برای ابدیت بسازد. البته خدا همه اسباب مناسب برای سعادت ابدی را در هر انسانی قرار داده و موانع را از سر راه او برداشته است؛ به طوری که می توان گفت که مقتضیات سعادت موجود و موانع آن مفقود است. از همین روست که در ذات هر موجودی از جمله انسان، هدایت تکوینی و فطری قرار داده شده که بر اساس آن توانایی و قوت و قدرت تشخیص حق و باطل را داشته و به طور فطری به سوی حق گرایش و از باطل گریزش دارد.از نظر قرآن، اعمال انسان در دنیا آخرت او را می سازد؛ زیرا این اعمال اوست که شاکله شخصیتی او را برای ابدیت می سازد؛ چرا که آخرت چیزی جز خروجی اعمال دنیوی نیست؛ زیرا آخرت از بهشت و دوزخ هیچ کدام چیزی جز عمل انسانی نیست؛ چرا که اگر چیزی در بهشت یا دوزخ است، همان عمل انسان است. این انسان است که با عمل صالح خویش بوستان، گلستان، بهشته های بهشتی، رودها ، نهرها ، کاخ ها و قصرها را می سازد ؛ یا با عمل طالح و زشت خویش، آتش، دود، آب لجن، مار، عقرب، و مانند آنها را در دوزخ ایجاد می کند؛ چرا که آتش دوزخ از همان گناهکارانی است که آتش، سنگ آتش زنه،زغال سنگ، هیزم دوزخ می شوندو آتش از درون و برون شعله می کشد.پس آن چه در آخرت حاضر می شود و انسان با آن در آن عالم حضور می یابد، همان اعمال خوب و بد اوست. هر کسی آن چه در آخرت درو می کند که در مزرعه و کشتزار دنیا کاشته است: گندم از گندم بروید، جو ز جو.از نظر قرآن، اعمال خوب و بد انسانی، حقیقت و چهره ملکوتی دارد که با او ملازم است. پس اگر کسی اهل ایمان باشد که بهترین عمل در هستی است، با این ایمان در آخرت در بهترین جایگاه قرار می گیرد. البته این ایمان که در این جا مطرح می شود، همان ایمانی است که معصومان از جمله امیرمومنان امام علی(ع) در تعریف آن گفته اند: ایمان معرفتی قلبی، اقرار به زبان و عمل به ارکان و جوارح است.پس می بایست گفت که اگر کسی در قیامت در مقام شهید است، در دنیا شهید بوده است؛ و هر کسی در آخرت عالم و فقیه و مانند آنها است، در دنیا چنین بوده است؛ زیرا چهره ملکوتی اعمال در قیامت از جمله عالم برزخ خودنمایی می کند. به عنوان نمونه امام صادق(ع) می فرماید: هر کسی برای خدا بیاموزد و بدان عمل کند و تعلیم دهد، در ملکوت آسمان ها او را عظیم می خوانند.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسانی هم چون ابراهیم خلیل الله(ع) که دارای قلب سلیم هستند(صافات، آیه ۸۴)، در همین دنیا دارای اعضای برزخی می شوند به طوری که توانایی رویت حقایق ملکوتی را می یابند. خدا بیان می کند که حضرت ابراهیم(ع) پس از آزمون ها و ابتلائات الهی به سبب حفظ قلب سلیم از این توانایی برخوردار شد و خدا به او حقایق مکلوتی را ارایه کرد و نمایاند: و این گونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد. نتیجه این ارایه و رویت ملکوتی حقایق آن است که هرگز انسان دردام ظواهر هر چند به ظاهر مستدل نمی افتد، بلکه از ورای ظواهر هر چیزی ملکوت آن را می بیند و با حقایق ارتباط می یابد.در دعای توفیق الطاعه ، به شکلی به این حقیقت اشاره شده که هر عضوی از اعضای بشر مسئولیتی دارد که اگر آن را به درستی انجام دهد، کارکردهای اصلی خود را حفظ می کند. البته به نظر می رسد که بیش ترین کاری که باید انجام شود، ترک برخی از گناهان است که مربوط به هر عضوی است: خدایا، توفیق فرمانبری و دوری از نافرمانی و درستی نیت و شناخت واجبات را روزی ما کن و ما را به هدایت و پایداری گرامی دار و زبانمان را به راستگویی و حکمت استوار ساز و دلهایمان را از دانش و بینش پر کن و شکمهایمان را از حرام و شبهه پاک فرما و دستانمان را از ستم و دزدی بازدار و دیدگانمان را از ناپاکی و خیانت فرو بند و گوشهایمان را از شنیدن بیهوده و غیبت ببند.بنابراین اگر کسی تنها به صیانت اعضا بپردازد و حالت سلامت کودکی خویش را حفظ کند، هم چنان از اعضای خویش می تواند به عالم ملکوت بنگرد؛ اما وقتی ما با گناه زنگاربر قلب می گذاریم(مطففین، آیه ۱۴) و پرده ای برآن می نهیم(ق، آیه ۲۲)، دیگر این قلب و اعضا کارکردهای ملکوتی خویش را از دست می دهند که برای آن امری فطری بوده است. این شرایط تا زمانی استغفار یا مرگ ادامه می یابد.
گوستاولوبون فیلسوف و پزشک فرانسوی در مورد پیامبر اسلام(ص) می نویسد:« عقل و خرد او بر همه مردمان می چربید و در اندیشه از همگان برتر بود. بیهوده سخن نمی گفت و همیشه به ذکر خدا مشغول بود. پیوسته با مردم خوشرو بود و غالبا خاموش می نشست. خوی او نرم و اخلاقش نیکو بود. در نظر او بیگانه و نزدیک، نیرومند و ناتوان، در برابر حق یکسان بودند. مستمندان را دوست می داشت و هیچگاه بی نوایی را به دلیل ناداریش با نظر حقارت نمی نگریست. زورمند را به سبب اقتدارش احترام نمی کرد و دل مردم شریف را به هر نحو که میسر بود، به دست می آورد. یاران خود را دلگرم می کرد. هر که نزدش می آمد، با روی باز از او پذیرایی می کرد، و تا او از مجلس برنمی خاست، حضرت بلند نمی شد. هر که دست به دست او می داد، تا او دستش را نمی کشید، پیغمبر (ص) دست خود را رها نمی کرد. اگر کسی درباره حاجتی با او گفتگو می کرد، تا خود رشته سخن را قطع نمی کرد، آن حضرت سخنش را قطع نمی نمود . نسبت به یاران خود تفقد و مهربانی می کرد و از وضع آنها می پرسید... کانال دین و علم :