سبک زندگی اسلامی                  

نصرت الهی بعد از استقامت و تحمل سختی‌ها به‌دست می‌آید:حکمت و فلسفه سختی ها این است که انسان در بستر این سختی ها مانند آهنی که در دست آهنگر با هر ضربه محکم‌تر می‌شود مقاوم و قدرتمند شود.خداوند در آیه ۱۱۰ سوره یوسف بعد از بیان داستان حضرت یوسف(ع) که سختی های زیادی کشیدند و در نهایت به اوج عزت دست پیدا کردند به یکی از سنت های خود که عبارت است از نجات بعد از سختی های فراوان اشاره می کند.خداوند در این آیات به شرایط سخت پیامبران خود اشاره می کند که از همه چیز قطع امید کردند و در این حال نصرت الهی فرا رسید و خداوند آنها را پیروز کرد.حضرت یوسف درون چاه افتاد، به عنوان برده فروخته شد، دوری و تنهایی را به جان خرید، سال‌ها در زندان شکنجه شد، سخترین تحریم ها و مشکلات را تحمل کرد ولی از خدا دست نکشید و نتیجه آن این شد که خداوند او را به اوج عزت رساند.

کوهنوردی که در حال صعود است با سختی ها و مصائبی روبرو می شود ولی با نگاه به هدفش که رسیدن به قله است تمام سختی ها را تحمل می کند تا به نتیجه برسد.استقامت یعنی تن دادن به سنت الهی و به جان خریدن همه سختی ها و مصائبی که در مسیر پدیدار می شود؛ یعنی زیر بار مشکلات کمر خم نکردن و تلاش کردن برای اینکه انسان به زانو در نیاید و به هدف برسد.ابن مسعود نقل می کند که با ۵ گروه از اصحاب به محضر پیامبر(ص) رسیدیم در حالی که گرسنگی شدیدی را تحمل کرده بودیم و چهار ماه بود که بجز آب، شیر و برگ درختان چیزی نخورده بودیم؛ به حضرت گفتیم تا کی باید این گرسنگی و فقر شدید را تحمل کنیم؟ ایشان فرمودند من در کتاب الهی خواندم که جز کسانی که اهل صبر هستند اهل بهشت نخواهند بود.امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه درخت بیابانی را تنومندتر و دارای شعله های فروزان تر از درخت پرورشی دانسته اند، ایشان در جای دیگر در پاسخ فردی که از طولانی شدن حکومت ظالمان گلایه کرده بود فرمودند به خدا قسم به آرمان خود نمی‌رسید مگر اینکه صبر کنید تا اهل طاغوت نابود شوند و اهل تقوا احساس امنیت کنند و در چنین حالتی نصرت الهی به صورت غیر منتظره از راه خواهد رسید.امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در حکمت ۳۵۷ فرمودند وقتی شدت و سختی به نهایت برسد فرج از راه خواهد رسید و هنگامی که حلقه بلا تنگ شود گشایش خواهد شد.مسلمانان در صدر اسلام به قدری سختی کشیدند و فقر، فشارهای اقتصادی و معیشتی، تحریم های ظالمانه دشمنان و جنگ های سخت و نرم را تحمل کردند تا به اوج اقتدار دست پیدا کردند. حجت الاسلام والمسلمین محمد حاج ابوالقاسم

راه ترمیم گناهان و خطاهای سال قبل از زبان حاج آقا مجتبی تهرانی:همه ما در سال گذشته گناه‌‏ها و خطاهایی مرتکب شده‌‏ایم. اگر انسان بخواهد بهترین ترمیم شامل حالش شود، تنها راهش پناه بردن به غفاریت خداوند است.غفاریت خداوند سه گونه ستاریت را به دنبال دارد: اول آن‌که وقتی خداوند ما را می‌‏آمرزد، نمی‌‏گذارد تبعات گناه دامن‌گیر ما شود. تبعات گناه ما همان جهنّم و عقوبت الهی است.اگر کسی مرتکب گناه و خطا شود، تمام موجوداتی که در ربط با او بوده‌‏اند، چه فرشتگان رقیب و عتید و چه زمین و زمان و حتی اعضا و جوارح وی از گناه او مطلع میشوند؛ لذا در قرآن آمده است: روز قیامت، دست و پا و زبان ایشان، علیه آن‏ها به علّت کارهایش گواهی میدهند؛ زیرا از اعمال او مطلّع هستند.قسم دومِ  ستاریتِ ناشی از غفاریت، آن است که خداوند به موجودات آگاه از معصیت او می‏‌فرماید: علیه او گواهی ندهید.

تلنگر:اگر زندگی را یک رمضان بدانیم، پایانش عید خواهیم داشت.ما انسان‌ها ذاتا تاجریم، اهل معامله.حتی آدمهایی که دلیل بودنشان را فراموش کرده‌اند و سرخورده‌اند از تکرار، اگر بازگردند و دوباره این معامله به آنها پیشنهاد شود ردش نخواهند کرد.ذات ما اینطور است، ما تاجریم، نه کارمند. ما انسانیم، اهل ریسک کردن.و چون اهل معامله‌ایم، خداوند همیشه برای ما پیشنهادهای خاص دارد. همیشه راه‌هایی برای جبرانِ زیان هست، برای سود بیشتر.یکی‌اش همین رمضان. یک موسم برای جبران. یک پیشنهاد ویژه: سی روز تلاش، باپاداشی ویژه ...ده شب پایانی پیشنهادها بهتر هم می‌شود. یک شب عبادت کن، هزار ماه پاداش بگیر.رمضان انگار یک زندگی فشرده است. یک فرصت بزرگ که میانه‌اش پر است از پیشنهادهای خاص و راه های جبران که پایانش مهمتر است و حساس تر مانند پایان رمضان.زندگی مانند رمضان است، اگر خوب پیش رفتی پایانش عید خواهیم داشت. یک ضیافت بزرگ، جشنی شاد و باشکوه... یک عید ابدی.

بزرگترین تفریح کار است!:در برخورد اول با این گفتار متوجه منظور مطلب نمی‌شوم اما کمی که پیرامون تأثیر عملی کار در زندگی می‌اندیشم، بهتر متوجه می‌شوم..فردی را تصور کنید که کار هدفمندی در کنار امور روزانه ندارد و زمان اضافی خود را مدام صرف رسیدگی به ظاهر خود می‌کند، در نتیجه انتظار توجه، تعریف و تأییدِ بیشتر و بیشتر خواهد داشت.. حال اگر اطرافیان به دلیل مشغله و زندگی هدفمند هر روز و هر لحظه این امکان را نداشته باشند ظاهر وی را بستایند دچار افت انرژی خواهد شد، شروع به بهانه‌گیری کرده بنایناسازگاری و اختلافات در زندگی گذاشته می‌شود،بالعکس اگر با برنامه‌ریزی، زمان بیکاری را به صفر کاهش دهد به شادابی و نشاط خود افزوده است، که مولایمان چه حکیمانه فرمودند: بزرگترین تفریح کار است.پس هیچ تفریحی به اندازه کار، فرحبخش نخواهد بود، حال آنکه بی‌هدف بودن، بی‌حوصلگی، افسردگی وروزمره‌گی و نهایتاً بیماری یا بهانه‌گیری و توقعات نابجا از همسر برای رفع این کمبود،مشاجره در منزل و حتی جدایی را در پی خواهد داشت.