سـوگند از نگاه قرآن 1401/9/8
سـوگند از نگاه قرآن
سوگند به شکل آیینی، مراسمی است که شخص برای تثبیت التزام قلبی خود انشا و ایجاد میکند. بارها مراسم سوگند خوردن نمایندگان مجلس یا رؤسای جمهور را دیده باشید. در این مراسم آیینی، شخص با دست گرفتن کتاب الهی، متنی را میخواند که متعهد و ملتزم به اجرای آن است.این مراسم چنان مهم و ارزشمند است که مجلسی رسمی با اعیان و اشخاص مهم کشوری و لشکری گرد میآیند و رئیسجمهور با قرار دادن دست روی قرآن سوگند میخورد و اخبار و حواشی آن از سوی رسانههای دیداری و شنیداری منتشر میشود.اصولا یکی از روشهای اثبات و یا انکار امری در دادگاهها نیز سوگند خوردن به کتاب مقدس جامعه است. این مسئله نشان میدهد که تا چهاندازه در فرهنگها سوگند خوردن و ادای قسم ارزش و اهمیت دارد.
سوگند که در زبان عربی از آن به قسم یاد میکنند، روشی بود که در گذشته برای اثبات بیگناهی انجام میشد؛ چرا که سوگند همان گوگرد است که متهمان برای اثبات بیگناهی خود میخوردند. اگر گوگرد در شخص اثر میگذاشت و او را میکشت، دانسته میشد که متهم، گناهکار بوده است و اگر از مرگ میرست بیگناهی او اثبات میشد.سوگند در اصطلاحات فقهی بر سه گونه است:۱. سوگندی که با هدف تاکید بر خبر از وقوع چیزی در گذشته، حال یا آینده است؛۲. سوگندی که به هنگام درخواست کاری از شخص به جهت ترغیب و تحریک وی بر آجرای آن آورده میشود، مثل اینکه بگوید: تو را به خدا کارم را انجام بده؛ این سوگند را در اصطلاح قسم مناشده میگویند؛۳. سوگندی که برای تثبیت التزام قلبی انشا میشود، مثل اینکه بگوید: به خدا سوگند که فردا را روزه میگیرم. در اصطلاح این سوگند را قسم عقد میگویند.از نظر فقهی تنها قسم سوم از سوگندها منعقد میشود و موضوع برای وجوب وفا و کفاره در صورت مخالفت قرار میگیرد.سوگند از هر نوعی که باشد دارای ارکانی است که عبارتند از: ۱. مُقسِم یعنی فردی که سوگند یاد میکند. سوگندهای قرآن اگر چه گاهی از زبان انبیا، مردم عادی و شیطان نیز نقل شده است، ولی بیشتر سوگندها از ناحیه ذات مقدس پروردگار میباشد. ۲. مُقسَمله یا مخاطب سوگند، فرد یا افرادی است که به خاطر آنها سوگند یاد میشود، در قرآن مجید اگر چه برخی سوگندها مخاطب خاص دارد، ولی بیشتر آنها برای عموم انسانها اعم از مؤمن و کافر یاد شدهاند. ۳. مُقْسَم به یعنی آنچه بدان سوگند یاد میشود مثل خدا، پیامبر و سایر مقدسات که در قرآن حدود چهل موضوع مورد سوگند واقع شده است.گفتنی است که در کاربردهای قرآنی برای قسم افزون بر واژه قسم، واژگانی دیگر چون یمین و حلف و مشتقات آنها نیز به کار رفته است.کسی که سوگند میخورد باید شرایطی را مراعات کند. از جمله این شرایط داشتن قدرت بر انجام آن است. بنابراین کسی که قدرت و توانایی انجام کاری را ندارد، سوگند وی منعقد نمیشود؛ زیرا شرط لزوم وفای به سوگند، توانایی بر انجام آن است.(یوسف، آیه ۶۶)
دومین شرط سوگند خوردن اینکه به نام خدا باشد؛ زیرا در سوگند معتبر لازم است تا نام خدا برده شود تا عقد منعقد گردد.
شرط سومی که برای سوگند معتبر مطرح شده، دخالت قصد و اراده است. به این معنا که قصد و اراده شخص در هنگام سوگند خوردن در تحقق و تنجیز قسم شرط میباشد.بر اساس شرایط پیش گفته میتوان گفت که قسمهایی که دارای این شرایط نباشند در حکم سوگندهای لغو و بیهوده است که هیچ تعهد و التزامی را موجب نمیشود. . بنابراین، انسان از سوی خداوند به علت سوگندهای لغو مواخذه نمیشود. فلسفه عدم مواخذه از سوی خداوند نسبت به این دسته از سوگندهای بیهوده آن است که خداوند در مقام مغفرت و حلم نمیخواهد تا انسانها به سبب این کار عذاب شوند.(بقره، آیه ۲۲۵) و در حقیقت میخواهد بر مردمان رحمت کند و آنان را به خاطر سوگندی باطل و بیهوده مواخذه نکند.سوگند از مهمترین ابزارهای پیوند اجتماعی و تحکیم روابط مردمی است. اگر انسانها به سوگندهای خویش پایبند باشند و وفاداری خود را نسبت به آن با انجام مفاد سوگند به نمایش گذارند، روابط اجتماعی، استواری بیشتری مییابد و سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد، جایگزین بیاعتمادی میشود.در مسائل مهم، انسانها دوست دارند که امری محکم و استوار آن را پشتیبانی و تایید کند. سوگند به خداوند در میان مومنان از چنین نقشی برخوردار است؛ چرا که انسان مومن هنگامی که به خداوند سوگند میخورد اگر سر و جانش نیز برود، وفا به سوگند خود را زیر پا نمیگذارد و میکوشد تا به هر شکلی شده بدان عمل کند. بنابراین اگر سرش برود قولش نمیرود. این همان اعتماد،یعنی مهمترین سرمایه اجتماعی است که همگرایی و همدلی میان مردمان را تقویت کرده و بنیاد اجتماع را تحکیم میبخشد. بنابراین شکستن سوگند و عمل بر خلاف مفاد آن، از نظر قرآن کاری سفیهانه و نابخردانه است.(نحل، آیه ۹۲) به این معنا که حکم عقل و عقلا بر این است که انسان به مفاد سوگندی که خورده وفادار باشد و آن را انجام دهد و اینگونه اعتماد عمومی را به خود جلب و حفظ کند. کسانی که بر خلاف مفاد سوگند عمل میکنند کاری نابخردانه انجام میدهند و افرادی بیعقل هستند؛ چرا که با این کار سرمایه اجتماعی خود یعنی اعتماد مردمی را از دست میدهند. بیگمان اعتماد عمومی، مهمترین سرمایه اجتماعی هر کسی است که فقدان آن به معنای فقدان اعتبار اجتماعی میباشد.در جامعه ایمانی هر مومن به این باور رسیده است که سوگند به خدا به معنای وکالت و کفالت الهی در آن امر میباشد. بنابراین شخص همواره در ایناندیشه است که بر خلاف مفاد سوگند عمل نکند تا خشم الهی را به جان نخرد.
نماز گزاری بر اساس آیه ۱۰۶ سوره مائده نیز چنین نقش بازدارندگی را نسبت به عدم وفای به سوگند بازی میکند. به این معنا که موجب میشود تا شخص از سوگندهای دروغ پرهیز کند و با پاکسازی روحیات خود، همواره عامل به سوگند خود بوده و وفادار به مفاد آن باشد.خداوند در آیاتی از مومنان میخواهد تا از هر گونه سوگند دروغ پرهیز کنندچرا که سوگند دروغ عذاب دردناک خداوند در آخرت را در پی دارد.(آل عمران، آیه ۷۷)از آیات ۶۲ و ۶۳ سوره توبه این معنا نیز به دست میآید که سوگند دروغ جهت حفظ آبرو در برابر مردم، بیتوجه به رضایت خداوند و پیامبرش(ص) نه تنها موجب عذاب اخروی میشود بلکه ذلت و خواری و رسوایی عظیم و بزرگی را نیز به دنبال خواهد داشت. این بدان معنا خواهد بود که سوگند دروغ نه تنها موجب اعتبار و حفظ آبرو نیست، بلکه خود زمینهساز بیآبرویی و رسوایی و ذلت خواهد شد.(قلم، آیات ۱۰ و ۱۶)از نظر قرآن سوگند دروغ، مانع از تزکیه و رشد انسان میشود(آل عمران، آیه ۷۷) و مومنان باید مواظب باشند که در دام شیطان نیفتند.چنانکه گفته شد عادت به سوگند زیاد یاد کردن و بیمبالاتی در آن مذموم و ناپسند و عامل مهم در بیاعتمادی عمومی نسبت به شخص است و عقل و عاقلان نمیپذیرند که شخص برای هر چیزی سوگند بخورد. از این رو خداوند در آیه ۹۲ سوره نحل از مردم میخواهد تا از بهکاربردن سوگند در معاملات مادی خودداری کنند و تنها زمانی به سوگند متوسل شوند که حقایق سرنوشت سازی را برای جامعه میخواهند با آن اثبات کنند.(یونس، آیه ۵۳)در روایات است که امام سجاد(ع) حتی برای اثبات حق خویش حاضر نشد تا سوگند یاد کند. ابوبصیر گوید: امام باقر(ع) فرمود: پدرم زنی داشت که از خوارج بود …یکی از غلامان آن حضرت به وی گفت: یابن رسولالله (ص)! در خانه شما زنی است که از جدت علی بن ابیطالب بیزاری میکند؟ پدرم او را طلاق داد. او پیش امیر مدینه رفت و شکایت کرد که علی بن الحسین مهریه مرا نمیدهد، امیر مدینه به پدرم گفت: یا علی بن الحسین! یا باید سوگند بخورید که صداق او را دادهاید و یا باید مهریهاش را بدهید.
امام فرمود: پسرم! برخیز و برای این زن چهار صد دینار بیاور.گفتم: پدرجان فدایت شوم مگر شما به حق نیستید؟!!فرمود: بلی ولی من خدا را بزرگتر از آن میدانم که برای پول به او قسم بخورم.