عوامل و آثار دین ستیزی از نظر قرآن 1402/1/22
عوامل و آثار دین ستیزی از نظر قرآن
دین ستیزی برخی از مردم ریشه در حق ستیزی دارد؛ زیرا دین اسلام و شرایع آن دین حقی است که عقل فطری آن را امضا و تصدیق می کند؛ بنابراین کسانی که با دین اسلام در ستیز هستند، در حقیقت با حق و حقیقت در ستیزند. اینان با هر چه که هدایت فطری و عقلی الهی به عنوان حق می شناسد و بدان گرایش دارند، مانند عدالت، صداقت، امانت و وفا دشمنی دارند؛ زیرا اسلام حقیقی و شرایع آن نیز این ها را تایید و امضا کرده و بدان گرایش دارد. پس کسی که با این اسلام دشمنی می ورزد و دین ستیز است، با حق و حقیقت و مصادیق آن و هدایت عقلی فطری در ستیز است.از نظر قرآن، دین ستیزان یک دسته و یک شکل نیستند، بلکه گروه های گوناگون با اشکال مختلفی به دین ستیزی می پردازند. این دین ستیزان می توانند شامل کافران، مشرکان و حتی مسلمانانی باشند که مخلصانه به دین حنیف گرایش ندارند؛ بدتر آن که برخی از عالمان مدعی اسلام و مسلمانی خود دین ستیز هستند و با بدعت گذاری و مانند آنها علیه دین عمل می کنند؛ چنان که عالمان یهودی و مسیحی و حتی در شریعت اسلام علیه اسلام در قول و عمل حرکت کرده و به دین ستیزی پرداخته و می پردازند. دین ستیزان برای موفقیت در ستیز در دین از روش های گوناگونی بهره می برند که شامل تزیین اعمال زشت و نمایاندن آن به عنوان اعمال نیک و خوب است تا این گونه مردم را از دین جدا سازند و به سوی بی دینی دعوت کنند و سوق دهند.جدال با حق و مجادله بی اساس و پایه علیه دین حق از دیگر روش های دین ستیزان برای گمراه کردن از راه خدا است. آنان برای گمراهی مردم و خروج ایشان از راه مستقیم عبودیت و اطاعت از خدا، سوگند می خورند و خلاف آن عمل کرده و نقض عهد می کنندتا جایی که ابلیس برای گمراه کردن آدم از سوگند دروغ استفاده می کند تا این گونه اهداف پلید خویش و دین ستیزی را تحقق بخشد.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عواملی در دین ستیزی انسان نقش دارد که شامل موارد زیر می شود:1-دنیا طلبی: اصولا دنیاطلبان که حتی ممکن است به آخرت باور و اعتقاد داشته باشند، به سبب گرایش به دنیا، به ستیز با آموزه های دین می پردازند؛ چنان که عالمان دنیاطلب این گونه هستند و برای منافع دینوی به دین ستیزی می پردازند.2-کفر: کافر کسی است که به آخرت و معاد بلکه حتی خدا ایمان و اعتقاد ندارد. بنابراین، با هر چیزی که ارتباط با دین و راه خدا دارد، به ستیزه می پردازند.3-تغییر در نفس: تغییر در نفس با مخالفت با هدایت فطری انجام می شود که در ذات هر انسانی قرار داده است.4-علو طلبی و برتر جویی: از نظر قرآن کسانی که دین ستیز می شوند کسانی هستند که برای برتری و مقام اعتباری دنیا ارزش بسیاری قائل هستند. 5-ظلم: کسی که به دین ستیزی می پردازد، کسی است که از عدالت به ظلم گرایش یافته است و بر خلاف فطرت عمل می کند. 6-لهو و لعب: از نظر قرآن، کسانی که گرفتار لهو و لعب دنیا هستند دین ستیز می شوند؛ از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دین ستیزی آثار و پیامدهای زیانباری برای دین ستیزان دارد که برخی از آنها عبارتند از:1-حسرت : کسی که در دنیا دین ستیزی می کند شاید متوجه اعمال خویش نمی شود، اما وقتی در آخرت حقایق آشکار می شود، آن گاه دانسته می شود که به چه خسران بزرگی گرفتار شده اند و همه سرمایه خویش را تباه ساخته و در دوزخ خشم الهی تا ابد می بایست باقی بمانند.(انفال، آیه 36) 2-رسوایی و خواری در دنیا: از نظر قرآن، کسی که دین ستیزی پیشه می گیرد، در همین دنیا گرفتار خواری و ذلت شده و در آخرت به دوزخ در آید.(حج، آیه 9)3-ظلم و ستمگری: کسانی که دین ستیز هستند از دایره فطرت عقلی خارج شده و علیه اصول اخلاق فطری از عدالت و صداقت و امانت و وفا خواهند بود. 4-افسادگری: دین ستیزان مفسدان هستند و به جای اصلاح دنبال فساد و افساد هستند که با دروغ و خیانت و عهدشکنی خود را نشان می دهد. 5-لعنت الهی: کسی که دین ستیز است از سوی خدا گرفتار لعن و نفرین می شود و به عنوان ظالمین معلون هستند.6-تهدید خدا: خدا دین ستیزان را تهدید می کند و آنان را به عنوان خروج کنندگان به ظلم و خودستایی و خودنمایی و سد کنندگان راه الهی معرفی می کند که می بایست از این امور دست بردارند(انفال، آیه 47) تا گرفتار عذاب در دنیا وآخرت نشوند. خلیل منصوری
در زمین دیگران خانه مکن)چرا آرامش نداریم؟):مولانا در مثنوی می گوید :یک فرد رفت ۳۰ سال در بازار مشغول تجارت شد و ثروت عظیمی به دست آورد و از طریق همین ثروت، یک زمین بسیار عظیمی خریداری کرد.سپس رفت ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آورد و با آن ثروت کلان، کاخ بسیار مجلل و بزرگی ساخت.زمانی که می خواست به آن کاخ نقل مکان کند، ماموران پادشاه گفتند که زمین شما آن طرف تر بود و زمین را عوضی گرفته ای و کاخ را بر روی زمین یک نفر دیگر ساخته ای و زمین خودت بایر مانده است. این فرد یک زمین را که زمین خودش تلقی کرده بود، مدنظر قرار داده و هرچه ثروت داشته، خرج آن زمین کرده ولی زمین یک نفر دیگر را آباد کرده است.مولانا از این داستان استفاده کرده و می گوید من و شما هم همین طوریم ما یک زمین داریم به نام « بدن »و یک زمین هم داریم به نام «روح» ما فکر می کنیم، بدن ما، زمین ماست و هر چه داریم خرج این بدن می کنیم و وقتی که می خواهیم بمیریم به ما می گویند که زمین شما، آن دیگری بوده یعنی روح شما. بدن را آباد کرده ایم اما روح را رها کرده ایم، از این جهت است که می گوید: در زمین دیگران خانه مکن--کار خود کن، کار بیگانه مکن