مصیبت دینی و شقاوت ابدی 1402/4/14
مصیبت دینی و شقاوت ابدی
مصیبت می تواند خیر و شر باشد؛ زیرا هر چیزی که به انسان اصابت می کند و می رسد را مصیبت می گویند؛ اما در بیش تر کاربردهای این واژه مصیبت به شرور مانند فقر و از دست رفتن مال یا جان یا عرض و آبرو منظور و مراد است.از نظر آموزه های اسلام بزرگ ترین و دردناک ترین و سخت ترین مصیبت آن است که انسان گرفتار مصیبت دینی بشود و دین او از دست برود؛ زیرا این همان شقاوت ابدی است که انسان هرگز ازآن رها نخواهد شد. انسان ها به دو دسته «سعید» و «شقی» تقسیم می شوند. سعید کسی است که به بهشت درمی آید و شقی کسی است که به دوزخ در اندازند. البته برای سعادت و شقاوت مراتبی متعدد است که از آن به درجات سعادت و درکات شقاوت یاد می شود.انسان تا زمانی که در دنیا زندگی می کند، به انواع مصیبت ها و ابتلائات و فتنه ها از جنس خیر و شر مبتلا می شود. این مصیبت ها بر اساس مشیت حکیمانه الهی در عالم امر تقدیر شده و در عالم خلق اجرایی می شود؛ بنابراین کسی را نرسد که در آن تغییر و تبدیلی ایجاد کند؛ پس اگر به کسی خیری می رسد نمی بایست گمان کند به سبب افکار و اعمال خودش است؛ پس فرحناک نشود و بدمستی نکند؛ چنان که اگر به کسی شری رسید، نمی بایست گفت که این نیز به سبب افکار و اعمال خودش است؛ پس نمی بایست اندوهناک و حزین شود؛ زیرا اگر این داده ها و گرفته ها بر اساس سنت ابتلای الهی باشد، اموری است که قبل از خلقت تقدیر شده است.برخی از داده ها و گرفته ها بر اساس سنت کیفر یا امهال و استدراج است؛ یعنی کسی کار نیکی را انجام می دهد و خدا به او تفضلی دارد، یا کار بدی را انجام می دهد و خدا او را در همین دنیا کیفر و مجازات می کند تا برگردد یا عبرت دیگران شود؛ چنان که عذاب های استیصال وریشه کنی نسبت به اقوام عاد و ثمود و مانند آنها براساس همین سنت کیفر و عقوبت بوده است.انسان تا زمانی که در دنیا است گرفتار انواع مصیبت ها براساس سنت ابتلاء است. البته هر چه انسان به خدا تقرب بیش تری بجوید و در مراتب قرب بالاتر رود همانند مسابقات شرایط مسابقه سخت تر و دشوارتر و جنس و کیفیت و کمیت ابتلائات و مصیبت ها و فتنه ها نیز دشوارتر می شود. از همین رو گفته اند: بلا به سبب ولایت و تقرب و نزدیکی به مولی است. البته این بدان معنا نیست که برای غیر اولیای الهی بلایی نباشد، بلکه حجم کمی و کیفی بلایا برای اولیای الهی چنان زیاد است که گویی برای غیر آنان اصلا بلایی نیست؛ خدا در قرآن بیان می کند که بر اساس سنت الهی، یهودیان نیز دوبار گرفتار فتنه می شوند؛ یعنی به آنان قدرت و ثروت و نفرات و تجهیزات بسیار داده می شود تا دانسته شود با این نعمت های الهی چه می کنند؛ اما آنان دوباره در زمین برتری جویی و ستمی بزرگ می کنند که یکی پیش تر انجام شده و نوبت دوم امروزه در حال جریان است. البته در این دور دوم مردان الهی سخت پیکار و نیرومند آنان را از خانه هایشان بیرون می کشند و عذاب می کنند.ابتلائات و مصیبت ها گاه انسان را به سوی بی دینی سوق می دهد؛ زیرا همان گونه که یکی از سنت های الهی، سنت امهال و استدراج است و خدا به شخص امکانات مادی می دهد تا مانند حیوان بچرد و زندگی کند و عمر خویش را به پایان برساند، هم چنین بر اساس سنت ابتلاء شخص را می آزماید تا دانسته شود تا چه اندازه پای بند عقاید و اعتقادات خویش است. بنابراین، اگر کسی مدعی اسلام شد، خدا او را مبتلا به اموری به ویژه شرور و مصیبت های بد همانند فقر و بیماری یا جهاد می کند تا معلوم شود تا چه اندازه بر ایمان خویش پا برجا است.بسیاری از مردم دراین ابتلائات وفتنه ها حقیقت کفر و ایمان خویش را نشان می دهند و به تعبیر دیگر طیب از خبیث مومن از مدعی و منافق جدا می شود.دیده شده برخی از مردم به هنگام افتادن در ابتلاء فقر و گرسنگی و قحطی و تحریم، دین خویش را از دست می دهند و به مصییت در دین گرفتار می شوند. مصیبت در دین بدترین و سخت ترین مصیبتی است که انسان بدان گرفتار می شود. پس اگر مصیبت در مال و جان و آبرو از مصیبت های بزرگ است،مصیبت در دین از همه این ها بزرگ تر است.امام صادق(ع) وقتی مصیبتی به او می رسید در مقام حمد و ستایش خدا می فرمود: ستایش خدایی را که مصیبت مرا در دینم قرار نداده است.برخی از مردم برای امور دنیوی، دین خویش را می فروشند. البته برخی دیگر مانند افرادی که درگروه های سیاسی و احزاب شرکت دارند، دنیا خویش را همانند عمرو عاص برای دنیای دیگران می فروشند. این افرادی که سینه چاک دیگران هستند و برای رسیدن دیگران به پست و مال و دنیا و قدرت و ثروت تلاش می کنند، بدترین انسان ها هستند؛ زیرا آنان به یک معنا «خسرالدنیا و الاخره» شده و دنیا و آخرت خویش را تباه کرده اند. رسول الله(ص) در باره این افراد می فرماید: پشیمان ترین مردم در روز قیامت کسی است که آخرت خویش را برای دنیای دیگران فروخته است.برای اهل شقاوت درکاتی است؛ زیرا دوزخ را هفت طبقه است که براساس اعمال دنیوی و عقاید آنان سامان یافته است. بدترین اهل شقاوت کسانی هستند که گرفتار دوزخ و شقاوت ابدی آن هستند و از آن رهایی ندارد؛ زیرا برخی از افراد هر چند که به دوزخ در می آیند ولی ابدی در آن جا نخواهند ماند؛ زیرا اینان بی دین نبودند و کفر مطلق نداشتند، بلکه کسانی هستند که با آن که دین دار هستند، ولی فسق و فجوری داشته یا ظلم کرده یا حق و حقوق دیگران را تضییع کرده و حق ناس بر گردن او بوده است. چنین اشخاصی مدتی را در دوزخ می مانند سپس آزاد شده و به بهشت در آیند؛ اما کسی که ظلم بزرگی را چون غصب خلافت الهی داشته یا هم چون ابلیس و فرعون تکبر و استکبار را با کفر و ظلم در آمیخته چنین اشخاصی در «درک اسفل» دوزخ در «سقر» قرار می گیرند که «تنفس» آن همه دوزخ را شعله ور می کند.، هر چند که شیطان دشمن انسان است، اما شیطان تنها وسوسه گر و سلطنتی ندارد، بلکه ابلیس و شیاطین تنها با بهره گیری از هواهای نفسانی سلطه خویش را بر انسان ایجاد و تحکیم می بخشند. بنابراین، دشمن اصلی یا همان دشمن ترین دشمنان انسان همان هواهای نفسانی از غضب و شهوت و وهم است که تحت هدایت عقل فطری قرار نگرفته و علیه آن طغیان کرده است. از همین روست که خدا فرمان می دهد: علیکم انفسکم؛ بر شما باد که مراقب نفس های خودتان باشید.کسی که هواهای نفسانی را پیروی می کند از عقل فطری پیروی نمی کند، از همین رو، عالم به حقایق نیست و موافقت یا مخالفت او نیز غیر علمی است. چنین شخصی در حقیقت کوردل است؛ زیرا آن که می تواند از داده های شنوایی، بینایی و دیگر حواس بهره برد و به علم برسد، کسی است که قلب سالم داشته باشد و به تفکر بپردازد و وهم و خیال خویش را تحت سلطه عقل برده و تعقل ورزد؛ اما کسی که کوردل است و از بصیرت سودی نبرده چگونه می تواند تعقل و تفکر داشته باشد و به علم دست یابد.کسی که گرفتار هواهای نفسانی و هواپرستی است، قلب او گرفتار غفلت از حقایق بلکه تعهداتی است که در روز الست داده و اصولا در ذات او سرشته و همراه اوست.از نظر قرآن هیچ کس تا زمان مرگ درامنیت نیست، بلکه هر گاهی ممکن است سقوط کند حتی اگر در بصیرت به سطح عالی چون بلعم باعورا یا سامری برسد. خدا به مومنان هشدار می دهد که خدا هیچ تضمین نمی دهد که چون به مقام ایمان درآمده در امنیت باشد، بلکه باید خائف و هراسان و ترسان باشد؛ چنان که حتی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز خائف بودند.مومن برای آن که گرفتار گناه نشود و حفاظ خویش را از دست ندهد می بایست با استفاده از همه ابزارهای الهی به محافظت از خویش بپردازد و به تعبیر دیگر به «علیکم انفسکم» عمل کند و مراقب نفس خویش باشد. بر اساس روایات امیرمومنان امام علی(ع) عفت ضد شهوت، خیر ضد شرّ، بیداری ضد غفلت، عقل ضد هوای نفس، حلم و بردباری ضد غضب و تواضع ضد کبر است. پس مومن می بایست اضداد را بشناسد و با آن اضداد خود را نجات دهد و دور نگه دارد. خلیل منصوری