فتنه عظیم ترک برخی از تکالیف شرعی 1402/5/23
فتنه عظیم ترک برخی از تکالیف شرعی
یکی از هشدارهای الهی به پیامبر اکرم(ص)، فتنه ترک برخی از تکالیف شرعی و احکام الهی در راستای همراهی دیگران با اسلام و رهبری اوست. در حقیقت کوتاهی یا حتی تعطیلی یا عدم ابلاغ و اجرای احکام الهی به جهت همراهی دیگران با جریان اسلام، خود یکی از بزرگ ترین فتنه هایی است که می تواند رهبری و نظام سیاسی ولایی را به سقوط بکشاند و مشروعیت سیاسی دینی نظام سیاسی را سلب کند.هر گونه ترک احکام و تکالیف الهی از سوی رهبری و نظام سیاسی ولایی به معنای پیروی از هواهای نفسانی و احکام جاهلی خواهد بود که رهبری و نظام سیاسی را از مشروعیت سیاسی دینی خارج می سازد و عذاب سخت الهی را بر رهبری، نظام سیاسی و امتی خواهد بود که حتی برخی از احکام الهی را ترک کنند یا تعطیل نمایند و برای رضایت دیگران آن را ترک کنند.خدا به عنوان آفریدگار و پروردگار، کسی است که بر اساس مشیت حکیمانه آفریده ها را هدایت و راهنمایی می کند تا به غایت مطلوب خلقی خودشان دست یابند. بنابراین، همان گونه که هر چیزی را به تمام کمال آفریده و نیازهایش را بر آورده کرده، برای آنان برنامه هدایتی قرار داده تا بر اساس آن نرم افزار درونی و فطری هدایت به سوی کمال خویش بروند و به آن دست یابند. چنین امری در هستی به این معنا خواهد بود که خدا برای همه هستی و هر چیزی برنامه حکیمانه مقدر و مشخصی دارد که کمال آن چیز خواهد بود. پس خدا احکامی را در قالب تکوین یا تشریع خواهد داشت تا چنین هدایتی انجام شود و مقاصدی تحقق یابد. بنابراین، خدا هرگز «حکم» را به دیگری نمی سپارد و تفویض نمی کند؛ بلکه خود احکام تکوینی و تشریعی را صادر می کند که مقاصدش را تحقق بخشد. بر همین اساس ، خدا به صراحت صدور احکام خواه تکوینی و خواه تشریعی را به خود نسبت داده و می فرماید: حکم جز برای خدا نیست.انسان به عنوان خلیفه الله می تواند به مقام ولایت و حکومت در مظهریت برسد؛ البته این زمانی است که شخص به فضل الهی به طور ذاتی یا اکتسابی در مقام مظهریت اسماء الله قرار گیرد و مسما به ولی الله شود. اولیای الهی کسانی هستند که انوار صفات الهی را در خویش به عبودیت در چارچوب دین فطری تکوینی و تشریعی بروز و ظهور داده باشند و به اسم قدیر، علیم، عزیز و دیگر اسمای الهی تبدیل شده باشند.معصومان(ع) در چنین جایگاهی قرار می گیرند؛ زیرا آنان مظاهر اسماء الله هستند. از همین روست که آنان به عنوان مظاهر اسماء الله، در مقام خلافت الهی قرار می گیرند و قول و فعل آنان، همان قول و فعل الهی می شود.خدا در قرآن به صراحت بیان می کند که همه شرایع اسلامی که از سوی پیامبران آمده، احکام الهی است؛ هر چند که با توجه به مقتضیات زمان و مکان، برای هر امتی مناسک، منهاج و روش ها و نیز شرایع و دسترسی هایی برای ورود به دریای عظیم اسلام و احکام آن قرار داده شده است.پیامبر(ص) به عنوان ابلاغ کننده احکام تشریعی الهی و اقامه کننده آن لازم است تا احکام الهی شرعی اسلام را بیان کرده و آن را اقامه و اجرایی کند. بنابراین، حکم و حکومت پیامبر(ص) می بایست در چارچوب احکام شرعی الهی باشد که برایشان نازل شده است.به نظر می رسد که برخی از احکام و اقامه آن در اجتماع سخت و دشوار است؛ زیرا برخی از مردم به اموری که موافق هواهای نفسانی است، گرایش دارند و دوست ندارند که در این امور با محدودیت مواجه شوند. از همین روست که مخالف حجاب، زناشویی در چارچوب شریعت ، معاملات اقتصادی بر اساس ترازو و پیمانه، ترک رباخواری، رشوه خواری، قصاص و در یک کلمه عدالت حق محور و ظلم ستیز و عدالت قسطی و اقامه آن هستند؛ زیرا هواهای نفسانی گرایش به این امور دارد و اکثریت مردم با اقامه عدالت و عدالت قسطی نسبت به خویش و خویشان در تضاد و تقابل هستند.بر اساس گزارش های قرآنی، پیامبر(ص) از سوی اقوام و احزاب سیاسی و دینی تحت فشار شدید قرار داشت؛ زیرا برخی مانند مشرکان خواهان پذیرش بتان به عنوان خدایان بودند و دوست داشتند که در کنار خدای رحمان، خدایان آنان چون هبل و عزی و لات مورد پذیرش قرار گیرد و حتی پیشنهادهایی بر همین اساس برای پذیرش اسلام به شرط مطرح کردند.یهودیان و مسیحیان نیز خواهان عقب نشینی پیامبر(ص) از برخی از احکام الهی هم چون «قبله» بودند؛ چنان که برخی از افراد نسبت به مساله شرب خمر درخواست هایی را داشتند تا اسلام با آن موافقت کند.خدا در قرآن بارها به پیامبر(ص) هشدار می دهد تا بر اساس احکام الهی عمل کرده و آن را در جامعه اقامه و اجرایی کند؛ زیرا این احکام الهی همگی بر اساس عقلانیت فطری است که قلب سالم در نفس مستوی نیز آن را فهم و ادراک کرده و بدان گرایش دارد. هر کسی در هر مقام و منصبی باشد، اگر بر خلاف احکام شرعی الهی حتی برخی از احکام یا حکمی از احکام الهی چون حجاب، عدالت قضایی، امر به معروف و نهی از منکر، نماز، زکات و مانند آنها عمل کند، به عنوان «فاسق»شناخته می شود و از مشروعیت دینی سیاسی خارج می گردد؛ زیرا هدف و فلسفه پیامبری، رهبری و نظام سیاسی ولایی اقامه حدود الهی به تمام کمالش است.وقتی پیامبر(ص) شریعتی از اسلام را در اختیار دارد که به وحی الهی به او رسیده است، پیروی از هر حکم دیگر چیزی جز پیروی از ضد عقل و ضد وحی نیست که مطابق هواهای نفسانی و سفاهت و بی خردی و نادانی است. پس بر رهبری و نظام سیاسی ولایی است تا بر اساس همان آموزه های اسلامی و احکام آن عمل کرده و در دام فتنه ترک احکام و تعطیلی آن نیافتند که پیروی از هواهای نفسانی و جهالت است.بنابراین، اگر حاکمیت و دولت و حکومت اسلامی و نظام سیاسی ولایی بخواهد ترک احکام الهی کند و آن را به تعطیلی بکشد، در حقیقت مشروعیت زدایی از نظام سیاسی کرده و از ولایت الهی خارج و به ولایت طاغوت در آمده است. برهمین اساس است که خدا به حضرت داود(ع) به عنوان یکی از اولیای الهی که حکومت و خلافت الهی در زمین مظهریت می کرد، می فرماید: اى داوود ما تو را در زمين خليفه و جانشين گردانيديم پس ميان مردم به حق داورى كن و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى روند به سزاى آن كه روز حساب را فراموش كرده اند عذابى سخت خواهند داشت.(ص، آیه ۲۶)از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا بارها پیامبرش را تهدید کرده تا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن عمل کند؛ زیرا هر گونه مخالفتی با وحی در مقام ابلاغ و اجرا به معنای عصیان تلقی می شود. از همین روست که خدا پیامبرش را این گونه تهدید می کند و می فرماید: و اگر او پاره اى گفته ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى گرفتيم و سپس رگ قلبش را پاره می کردیم.این آیه به صراحت بیان می کند پیامبر(ص) نیز در امنیت نیست که بر خلاف وحی در مقام ابلاغ یا اجرا عمل کند؛ البته پیامبر(ص) دارای عصمت است و «لو» امتناعی نیز بیان می کند که پیامبر(ص) عصیان نمی کند و هیچ تحریف و مخالفتی در مقام ابلاغ و اجرا ندارد، اما آن حضرت(ص) نیز در امنیت نیست، اگر مخالفتی کند.پیامبر(ص) هر چه دارد به وحی الهی است و اگر وحی برداشته شود، امی و بی سواد نمی تواند چیزی داشته باشد که علم الهی وحیانی است. از همین روست که خدا می فرماید: و اگر بخواهيم قطعا آنچه را به تو وحى كرده ايم مى بريم، آنگاه براى [حفظ] آن در برابر ما براى خود مدافعى نمى يابى.بر این اساس وقتی پیامبرش در امنیت نیست اگر مخالفت و عصیانی نسبت به وحی و احکام و قوانین الهی داشته باشد، دیگران می بایست حساب کار دستشان باشد و مخالفتی با حکمی از احکام الهی داشته باشند و آن را تعطیل کرده یا تحریف نمایند یا بر خلاف آن عمل کنند. خلیل منصوری