مادر و مادری در قرآن 1402/6/25
مادر و مادری در قرآن
مادر کسی است که غیر از آدم(ع) همه انسانها و بنی بشر در شکم او پرورش یافته و از او زاده شده و میشوند. بنابراین، اگر «رحم» مادر را برداریم، میتوان گفت که نسل بشری باقی نمیماند. از همین رو «امّ» اصل و ریشه و اساس زندگی و زایش انسانی است.در قرآن، «والدین» یعنی پدر و مادر از چنان جایگاه بلند و رفیع برخوردارند که پس از حکم عبودیت خدا بر حکم احسان بر آنان تاکید میشود تا جایی که قطع «رحم» و گرفتار شدن به «عاق والدین» بزرگترین مصیبت فرزندان خواهد بود که راهی برای رهایی و نجات جز به آمرزش آنان نیست؛ زیرا هیچ حقالناسی بزرگتر از حق والدین در پیشگاه خدا نیست.خدا در قرآن به موضوع پدر و مادر خصوصا مادر و مادری توجه خاصی کرده است؛ زیرا راه نجات آدمی و کسب موفقیتهای بزرگ در فهم جایگاه والدین بهویژه مادر و تعظیم و تکریم آنان و ادای حقوق ایشان است. بر اساس تعالیم قرآن، حرمت مادر و احترام حریم او بر فرزند واجب است و ترک آن حرام. بنابراین، هر گونه بیحرمتی نسبت به مادر و کوتاهی در رعایت حقوقش گناهی بزرگ است که نیازمند توبه و پذیرش آن از سوی خدا است.همچنین در راستای احترام و مراعات حقوقش لازم است تا از هر گونه تحمیل خواسته در مقام جباریت و شقاوت پرهیز کند؛ زیرا برخی از فرزندان وقتی به کمال بلوغ میرسند و در قدرت و ثروت جایگاهی پیدا میکنند و حاکمیت مییابند، ممکن است توهم کنند که مالک همه از جمله والدین هستند.این حالت زمانی که والدین به پیری و کهنسالی پا میگذارند، بیشتر خود را نشان میدهد.فرزندان باید در همه احوالات نسبت به والدین خویش نیکوکار و دریادل باشند و هیچ چیزی آنان را به تلاطم نیندازد و از احترام به والدین خارج نسازد همانند زمانی که مادر بالهای حمایت خود را چون مرغ مادر میگشود، فرزند نیز باید اینگونه «بالهای رحمت خود را باز کند و پاداش عمل مادر را به نمایش گذارد؛ زیرا اگر اینگونه نکند، ظلم کرده است؛ در حالی که فرزندان باید فراتر از مقابله به مثل، به احسان و اکرام بپردازند تا جزو مصادیق صالحین باشند.حضرت یوسف(ع) اینگونه با والدین خود عمل کرد.(یوسف، آیات 99 و 100) اگر کسی بخواهد کمترین کوتاهی در امر حقوق والدین خصوصا مادر داشته و کوچکترین بیاحترامی نسبت به آنان کرده و اهانت و آزاری به ایشان برساند و برخلاف سخن کریمانه با آنان سخن گوید، باید خود را برای عذاب بزرگ آماده کند و اگر توبه کند، زمانی توبهاش پذیرفته میشود که نه تنها نیت صادق داشته باشد، بلکه برای اصلاح خطای خویش بکوشد و صلاح و اصلاح را پیشه کند و جبران مافات نماید تا توبهاش پذیرفته شود و خدا از گناهش بگذرد.احسان نسبت به مادر واجب است و خدا پس از حکم به وجوب عبودیت خویش، احسان را مطرح میکند که خود بیانگر وجوب آن است.یکی از مهمترین سفارشهای الهی به انسانها آن است که به والدین احسان کرده و به نیکی با آنان تعامل داشته باشند.این امر چنان اهمیت دارد که بر اساس گزارشهای قرآنی، یکی از مفاد عهد و میثاق الهی در کتب آسمانی با مؤمنان پس از وجوب عبودیت، احسان به والدین است.این احسان به والدین مقدم بر احسان به دیگران است؛ زیرا اولویتها را باید در نظر گرفت که اولویت نخست والدین سپس ذیالقربی و یتیمان و مسکینان است.مادر مستحق احسان بیشتر نسبت به پدر است؛ زیرا این مادر است که سختیهای بارداری و دوره شیردهی دوساله را تحمل میکند. پس باید گفت که احسان به مادر به یک معنا پاسخی به احسان مادر است که در یک کلمه، مقابله به مثل و از قبیل عدالت مثلی و تقابلی است؛ زیرا این عقل فطری است که میگوید: پاداش نیکی جز نیکی نیست.البته خدا به سبب همین نگرش و رفتار سپاس گونه که نسبت به مادر انجام میدهد، او را به بهترین شکل میپذیرد؛ زیرا چنین رفتاری شاکله شخصیتی او را چنان میسازد که در مقام شاکرین الهی قرار میدهد.ارزش احسان به والدین به ویژه مادری که سختیهای زیادی را تحمل کرده چنان است که تمام اعمال نیک انسان به درگاه خدا با پذیرش احسان به والدین و مادر، مورد پذیرش قرار میگیرد یعنی همان گونه که با پذیرش نماز دیگر اعمال انسانی مقبول درگاه الهی میشود، با پذیرش احسان به والدین از سوی خدا، دیگر اعمال نیک شخص نیز مورد پذیرش خدا قرار میگیرد؛ پس اگر کسی بخواهد اعمال نیک او مقبول خدا شود، کاری کند که با احسان به والدین، عمل احسانی او نسبت به والدین پذیرفته شود تا دیگر اعمالش نیز مقبول درگاه خدا شود.بنابراین، از شاخصهای قبولی اعمال نیک، نماز و احسان به والدین است؛ پس هر گاه از سوی خدا یکی از دو عمل انسانی یعنی نماز یا احسان به والدین پذیرفته شود، بقیه اعمال نیکش پذیرفته میشود.از نگاه قرآن، احسان به مادر و مراعات حقوقش در چارچوب عرف پسندیده اجتماعی در همه احوال واجب است تا جایی که اگر مادر، فرزند را به کفر و شرک دعوت کند، نباید هیچ تغییری در رفتار او نسبت به مادر ایجاد شود.اگر مادر به انواع روشها و فشارهای گوناگون بخواهد او را به شرک کشاند، او باید به شرک و کفر تن ندهد، اما نمیتواند ترک احسان در امور دنیوی و اطاعت در این امور یا کمکاری و کوتاهی در امر خدمت به مادر داشته باشد.پس فرزند در امر دینی از او اطاعت نمیکند، اما بر اساس عرف و معروف که عموم مردم آن اجتماع بدان عمل میکنند و همگی آن را پسندیده میدانند، باید همچنان به احترام و تکریم مادر بپردازد و هیچ کوتاهی در خدمت نکند. جایگاه والدین بهویژه مادر پس از خدا در برترین منزلت است؛ از همین رو خدا پس از تاکید بر وجوب قطعی و قضایی عبودیت، بر احسان به والدین تاکید میکند.وقتی پدر و مادر در این سطح از جایگاه، در مقام استغاثه به درگاه خدا خواستهای درباره فرزند داشته باشند، خدا استغاثه آنان را میشنود و به فریاد آنان میرسد و دعایشان را اجابت میکند و فرزندشان را نجات میدهد.شرط اجابت دعا و استغاثه این است که والدین مؤمن باشند و به وعده الهی ایمان داشته باشند. از همین رو از مهمترین شروط در ازدواج این است که انسان طیب مؤمن، دنبال همسر طیب مؤمن باشد؛ زیرا همسر زیبای خبیث و پلید آثاری در زندگی دارد که از جمله آنها گمراهی، اذیت و آزارهای جنسی و غیر جنسی و تباهی فرزندان است؛ زیرا اخلاق والدین بهویژه مادر از جهت پاکی و ناپاکی بر فرزند تاثیرگذار است و نسل بعدی متاثر از آن میشود.از نگاه قرآن، بر فرزند است تا نسبت به والدین به ویژه مادر تواضع و فروتنی همراه با شفقت و دلسوزی داشته باشدو بهاشکال گوناگون از والدین خصوصا مادر تشکر کند؛ زیرا مادر در ایام بارداری و شیردهی سختی بسیاری را تحمل میکند که تحمل آن برای غیر مادر سخت است؛ زیرا این عاطفه مادری که خدا در مادر گذاشته است امکان تحمل این همه سختیها را به او میدهد.البته والدین نیز باید دنبال این باشند که فرزندان صالح پرورش دهند و اینچنین، شکرگزار نعمت فرزندداری باشند که خدا به آنان داده است؛ هر گونه رفتاری ضد این امر به معنای ناسپاسی و در نهایت کفر و کفران است که روز قیامت نیز از آنگریزان خواهد بود. عدم تربیت فرزندانی صالح به معنای تضییع حقوق فرزندی است.بنابراین بر والدین است تا فرزندانی بر اساس اصول اخلاقی و ایمانی و اعمال صالح پرورش دهند. والدینِ با ایمان، با تمام وجود دلنگران و دلواپس تربیت ایمانی فرزند خویش هستندو اینگونه شکر عملی نعمت فرزند را به جا میآورند. خلیل منصوری