از اسم اعظم و آثار آن چه میدانید؟ 1402/9/10
از اسم اعظم و آثار آن چه میدانید؟
سخن درباره اسم اعظم اختصاص به دین اسلام ندارد، زیرا بنابر آنچه از روایات استخراج میشود خداوند اسم اعظم را به بعضی از انبیا و اولیا خود عطا فرموده است. اسم اعظم در بین امتهای پیشین نیز مطرح بوده است. به اعتقاد شیعه، اسم اعظم یکی از اسماء خداوند است که با بر زبان آوردن آن درخواست گوینده برآورده میشود.اسم اعظم، اسمی الهی است که جامع، مرجع و منتهای همه اسما و صفات الهی به شمار میرود و همه حقایق را در بردارد. (المیزان).بسیاری از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، ترکیبی از حروف و الفاظ دانستهاند.برخی اسم اعظم را اسمی معین نمیدانند. بلکه معتقدند هر اسمی که بنده غرق در معرفت الهی و انقطاع فکر و عقل از غیر خدا بر زبان آورد، اسم اعظم است. اما برخی دیگر، آن را اسمی معین میدانند اما دلیل پنهان بودن اسم اعظم را از این جهت میدانند که مردم توجه بر ذکر و یاد همه اسمای الهی مراقبت کنند به این امید که اسم اعظم نیز بر زبانشان جاری شود. این افراد معتقدند که اسم اعظم یکی از موارد زیر است:
«اللّه»، «هو» ، «الحیّ القیّوم»، «ذوالجلال والإکرام»، حروف مقطعه،برخی نیز اسم اعظم را از 11 حرف «أهَمٌ، سَقَکٌ، حَلَعٌ، یَصٌ» مرکب و جامع عناصر چهارگانه دانستهاند. از طرفی شاید یکی از رازهای پنهان بودن اسم اعظم، در امان ماندن آن از دست نامحرمان است و این خود نوعی تقدس و تنزیه اسم خداوند است.دیدگاه علامه طباطبایی(ره) بر این است که هیچ یک از نامهای خدا را نمیتوان بزرگتر از دیگر نامها دانست؛ بلکه هر نامی را بنده از روی التجاء و انقطاع کامل از ماسوا(هر آنچه غیر خدا) بر زبان آورد و به آن توسل کند، همان برای او اسم اعظم است. همچنین گوید اسم اعظم از سنخ الفاظ و حروف نیست، بلكه حقیقتى عینى و خارجى است. بر اساس نظر علامه اگر اسماى الهى در عالم مؤثّر بوده و واسطههاى نزول فیض از ذات الهى هستند، الفاظ یا معانى آنها چنین اثرى ندارد، بلكه حقایق آنها منشأ چنین آثارى است و اگر كسى درباره یكى از نیازهایش از همه اسباب، منقطع و به پروردگارش متّصل شود، به حقیقتِ اسمى كه با نیاز وى مناسب است متّصل شده است، پس حقیقت آن اسم، تأثیر گذاشته و حاجت شخص برآورده مىشود. حال اگر كسى به حقیقت اسم اعظم متّصل شود و دعا كند هر خواستهاى كه داشته باشد مستجاب خواهد شد. آیت الله جوادی آملی نیز بر این باور است که اسم اعظم خدا، از جنس واژه و لفظ نیست بلکه مقامی است که هر کس روی این کرسی بنشیند، میتواند به اذن خدا، کار خدایی انجام دهد. بر اساس روایات حضرت عیسى علیهالسلام بر اثر بهرهگیری از اسم اعظم توانست مردگان را زنده و كور مادرزاد و شخص مبتلا به بیمارى پیسى را شفا دهد. و آصفبنبرخیا با اسم اعظم، تخت بلقیس را از یمن به شام آورد. همچنین كسى كه اسم اعظم را بداند دعایش مستجاب و هرچه از خدا بخواهد به او عطا مىشود. و از علم غیب به اندازهاى كه خدا بخواهد آگاهى مىیابد و داراى معجزه یا كرامت مىشودو همه خیرات و بركات بر او فرود مىآید. با بررسی و توجه در روایات و دعاهاى مربوط به اسماعظم، درمییابیم که با اسم اعظم کارهایی از قبیل پدیدآوردن، نابودكردن، ابدا، اعاده، روزىدادن، زندهكردن، میراندن، جمعكردن و متفرق ساختن و ... را میشود انجام داد.روایات بسیاری اسم اعظم را قابل انتقال و آموزش به دیگران مىداند، و اینطور نیست که فقط شخصی که قابلیت معنوی آن را بدست آورده، مختص خودش باشد و قابلیت انتقال را نداشته باشد. چنانچه پیامبران اسم اعظم را به فرزندان و اوصیاى خود آموزش میدادند. عمربنحنظله مىگوید: از امام باقر علیهالسلام خواستم اسم اعظم را به من بیاموزد. فرمود: آیا توان آن را دارى؟ گفتم بلى. ولی حالتى پیش آمد كه از خواسته خویش منصرف شدم. بر اساس روایات بسیاری در صدر اسلام، یادگیرى اسم اعظم درخواست و آرزوی خیلیها بود و برخی از اصحاب ائمه و همسران پیامبر درخواست یادگیری آن را داشتند. در روایاتی به این نکته توجه داده شده که یادگیرى اسم اعظم نیازمند ظرفیت، قابلیّت و لیاقت است و اسم اعظم را به هركسى نمىتوان آموخت.آثار آگاهی از اسم اعظم برای خود فرد:تسلط بر امور تکوینی: در آیه 49 سوره آلعمران چگونگی سلطه و نوعی دخل و تصرف در نظام تکوین حضرت عیسی علیهالسلام را بیان میکند: بر او را به عنوان رسول و فرستاده به سوی بنیاسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام، من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی میبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم، و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم، مسلما در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید.بالارفتن درجه: اگر اسم اعظم از طرف خداوند به فرد تعلق گرفته باشد باعث بالا رفتن درجه و مقام دارنده آن میشود. در آیات 175 و 176سوره اعراف در مورد بَلْعَم باعور سخن میگوید که: برای آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) از (دستور) آنها خارج گشت و شیطان به او دست یافت و از گمراهان شد و اگر میخواستیم (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا میبردیم ولی او به پستی گرائید و از هوای نفس خویش پیروی کرد. این آیه داستان کسى را نقل مىکند که ابتدا در صف مؤمنان بوده و حامل اسم اعظم و علوم الهى، سپس از این مسیر خارج شده و شیطان وسوسهاش کرده، و در نهایت گمراه و بدبخت شده است. علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود ذیل آیه مینویسد:پدرم از حسینبن خالد از امام رضا علیهالسلام برایم نقل کرد که امام فرمود: بلعم باعورا داراى اسم اعظم بود، و با اسم اعظم دعا مىکرد و خداوند دعایش را احابت مىکرد. ولی در آخر به سمت فرعون مایل شد، و از درباریان او شد. تا روزى که فرعون براى دستگیری موسى و یارانش از بلعم خواست که از خدا بخواهد موسى و اصحابش را به دام او بیندازد. بلعم بر الاغ خود سوار شد تا به جستجوى موسى برود. الاغش از راه رفتن امتناع کرد. بلعم حیوان را زد. الاغ به اذن خدا به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مىزنى؟ آیا مىخواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان نفرین کنى؟ بلعم این را که شنید آنقدر آن حیوان را زد تا مرد، و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد.در مورد تعیین اسم اعظم الهی روایات فراوانی وارد شده که به برخی اشاره میکنیم:امام عسکری علیهالسلام فرمود: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»، به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهی چشم به سفیدی آن. در برخی روایات گفتن یکصد مرتبه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، لاحول ولا قوه الاّ باللَّه العلیّ العظیم» بعد از نماز صبح را اسم اعظم الهی گفتهاند.در روایاتی نیز نامهای مقدّس دیگری از نامهای خداوند و اسمای حسنی را اسم اعظم گفتهاند. امام باقر علیهالسلام فرمود: نام اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که آصف یک حرف آن را میدانست و آن را به زبان آورد. بنابراین اگر کسی اسم اعظم خداوند را داشته باشد، آثاری در او ایجاد میشود که هر دعایی کند مستجاب شده و قادر به تصرف در جهان طبیعت میشود. مهری هدهدی