عیار تشـخیص خـوب و بد و حـق و باطل 1402/9/28
عیار تشـخیص خـوب و بد و حـق و باطل
بسیاری از مردم میگویند: چگونه خوب و بد را تشخیص دهیم؟ این یک پرسش اساسی است؛ چرا که مصادیق خوب و بد بسیار است؛ و یادگیری همه آنها سخت، بلکه نشدنی است. در اصول فقه به عنوان یک اصل اساسی بر این نکته تاکید میشود که انسان زمانی مکلف به چیزی است که چهار شرط اصلی را دارا باشد: 1. عقل(بلوغ )؛ 2. علم؛ 3. قدرت؛ 4. اختیار. با فقدان هر یک تکلیفی بر شخص نیست. پس اگر شخص 1. نابالغ، سفیه و مجنون باشد؛ 2. یا گرفتار جهل بوده؛ 3. و یا ناتوان؛ 4. و یا مضطر و مجبور باشد، تکلیفی بر او نیست و در صورت مخالفت با قانون یا حکم شرعی مجازاتی نمیشود و کیفری نمیبیند.در اینکه در شرط نخست عقل و بلوغ با هم آورده شد، از آن روست که در اصول فقه بلوغ را به عنوان شرط تکالیف در کنار سه شرط دیگر بیان کردهاند به این فرض که اصولا هر انسانی دارای عقل است و تکلیف به بلوغ جنسی واجب میشود چنان که عرف متشرع نیز اینگونه است. پس شخص تا پیش از بلوغ جنسی که رسیدن به سن خاص اتمام نه سالگی و ورود به دهسالگی در دختران و اتمام پانزده سالگی و ورود به شانزدهسالگی در پسران است، دارای تکلیف شرعی نیست و بهخاطر مخالفت با تکالیف، مواخذه و مجازات نمیشود.در منابع اسلامی بر این تاکید شده که کودک وقتی اهل تمییز شد و بد و خوب را شناخت و قدرت تشخیص آنها را داشت، به اموری مکلف است و باید مراعات محرم و نامحرم را بکند. از این مطلب میتوان دریافت که ملاک در تکالیف و تکلیفپذیری بلوغ جنسی و رسیدن به یک سن نیست که از آن به سن بلوغ یاد میشود؛ بلکه مراد قدرت تشخیص خوب و بد است که از آثار عقل و عقلانیت است. به این معنا که رسیدن به کف عقلانیت به عنوان شرط تکلیف کفایت میکند؛ از همین رو خداوند در آیه 58 سوره نور بر کودکان واجب کرده زمانی که توانایی تشخیص خوب و بد را یافتهاند، وارد حریم خصوصی والدین نشوند مگر با اذن قبلی.به هر حال، تمییز خوب و بد، ملاک است که حتی در کودک نابالغ جنسی نیز امکانپذیر است؛ بلکه فراتر از این در روایات تکالیفی برای کودکان نابالغ است که باید مراعات کنند. پس میتوان گفت که بلوغ جنسی زمان بر عهده گرفتن مسئولیتها و تکالیف بیشتر است نه اینکه پیش از آن کودک قدرت تمییز تکلیفی نداشته باشد.آنچه شرط در تکالیف است امور چهارگانه پیش گفته است که در فقدان هر یک تکلیف و مواخذه و مجازاتی نیست. از همین رو، کسی که علم و آگاهی به قانونی ندارد مکلف به انجام آن نیست و در صورتی که ابلاغ روشنی صورت نگرفته باشد و بیانی در کار نباشد یا شخص از آن آگاه نباشد، تکلیفی بر او نیست و مجازات نمیشود.در جوامع امروزی، بایدها و نبایدهای قانونی روز به روز افزایش مییابد و مجالس قانونگذاری هر روز قانونی را وضع میکنند که باید آنها را مراعات کرد.بیشترین مردم با آنکه ممکن است از اصل تکلیف آگاه بوده و اطلاع داشته باشند و از سوی مبلغان، بیان واضح و روشنی در این زمینه صورت گرفته باشد، ولی در تشخیص مصادیق اشتباه میکنند یا قدرت تشخیص و تمییز ندارند.بر اساس آموزههای قرآنی دو راه برای شناخت خوب و بد وجود دارد: 1. راه نقلی و شنیدن؛ 2. راه قلبی و دیدن.از نظر آموزههای قرآنی انسان میتواند راه خود را با دو طریق عقل(قلب) و نقل به دست آورد. از این رو دوزخیان میگویند که اگر میشنیدیم و تعقل میکردیم هرگز اهل جهنم نبودیم.(ملک، آیه 10) البته نقل باید تعقل شود تا اثر بخش باشد؛ اما شکی نیست که همه انسانها از عقل بالغ برخوردار نیستند و نقل به آنان کمک میکند تا بتوانند در آن مورد تعقل کنند.به هر حال، بهترین و مطمئنترین راه شناخت حق و باطل و خوب و بد و زشت و زیبا، راه قلب(عقل) است. وقتی انسان با قلب خود به امور مینگرد، دیگر اما و اگر و شاید و نشاید ندارد و «ليت» و «لعلّ» را کنار میگذارد.خداوند در آیاتی از جمله آیات 7 و 8 سوره شمس بیان میکند که انسانها از الهاماتی الهی برخوردارند که در قلب و عقلشان نزول مییابد و آنان را با خوب و بد آشنا میکند. حالت طبیعی قلب آدمی این است که از نظر علمی و شناختی جزم به خوب و بد داشته و آنها را بشناسد و حتی در مقام ارادی و عملی به خوب گرایش یابد و از بدگریزان باشد.البته برای اینکه جزم و عزم قویتر شود و علم و عمل انسان به کمال برسد، باید در چارچوب تقوای الهی با ترک نواهی و عمل به واجبات، جزم و عزم را قوی کرد و آن را به بلوغ کمالی و نهائیاش رساند. از این رو خداوند در آیاتی از جمله 285 سوره بقره از مردمان خواسته تا تقوا پیشه گیرند تا افزون بر چیزهای دیگر یک نتیجه مهم یعنی علم الهی و شهودی را به دست آورند و حقایق را بدان ببینند و بدانند.در هنگامی که علم شهودی از طریق تقوا به دست آید دیگر، شک در مقام علم و تردید در مقام عمل نخواهد بود و کذب و تکذیب راه نمییابد.(نجم، آیه 11).خداوند در آیه 29 سوره انفال نیز میفرماید: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى[ تشخيص [حق از باطل] قرار مىدهد؛ و گناهانتان را از شما مىزدايد و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است.این قدرت فرقان یعنی جداسازی حق و باطل و خوب و بد از پیامدها و آثار تقواست که به قلب(عقل) آدمی ارزانی میشود. در این صورت در مقام علمی هرگز دچار اما و اگر و شک و ریب نخواهد بود و جزم قطعی به دیدههایش خواهد داشت.خداوند درباره مرحله بعدی یعنی رهایی از تردید در مقام عمل و اراده نیز در آیات 2 و 3 سوره طلاق میفرماید: و کسی که تقوای خداوند پیشه گیرد خداوند برایش محل خروج و برونرفت قرار میدهد و از جایی که گمان نمیکند روزیاش میرساند و کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت میکند؛ زیرا خداوند رساننده هر امری به بلوغ نهائی آن است و او برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.اصولا قلب سالم و قلبی که در حالت اعتدال است، به طور طبیعی آن فطرت پاک، هم خوب و بد و حق و باطل را میشناسد و هم به خوب گرایش دارد و از بدگریزان است.وقتی انسان دارای قلب سالم به قلب خود مراجعه میکند و دلش بر گفتن و انجام کاری آرام و مطمئن است آن کار نیک است و اگر دچار اضطراب و تردید شد بداند که آن کاری زشت و بد است که باید ترک کرد.در جایی که مردم بگویند خوب است ولی دلت آرام و مطمئن نیست نباید آن را انجام دهی. هر گاه قلب جولان دارد و دل آرام نیست و سینه میتپد و اضطراب دارد باید آن را ترک کرد.خداوند در آیاتی از جمله 73 سوره انبیاء میفرماید: ما انجام دادن كارهاى نيك را به آنها وحى كرديم. این وحی در حوزه شریعت و بیان احکام و قوانین نیست، بلکه وحی و الهام میکند که کار خیر کدام است تا آن را انجام دهد. البته خداوند به پیامبرانش همان طوری که وحی تشریعی دارد، وحی فعل خیر نیز دارد و به آنان نشان میدهد که کدام کار خیر است تا انجام دهند و در هنگام فتنه و مشکلات دستگیر آنان است و راه برونرفت را به آنان نشان میدهد.این انجام کارهای خیر به غیر پیامبران نیز تعلق میگیرد و اختصاص به پیامبران ندارد. شاید از مصادیق این نوع وحیها بتوان به وحی خداوند به مادر موسی(ع) اشاره کرد. خداوند میفرماید: و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده، پس هنگامی که بر او ترسان شدی، او را در دریا افکن و ترسان و اندوهگین مباش؛ زیرا ما او را به سویت باز میگردانیم و از فرستادگانش قرار میدهیم. (قصص، آیه 7)انسان هم در مقام اندیشه نیازمند جزم است و هم در مقام عمل نیازمند عزم است، ولی جزم و عزم زمانی درست است که بر اساس حق و نیکی باشد. وقتی خداوند وحی فعل کرد، این هم در قسمت اندیشه به فرقان دست مییابد و هم در مقام عمل از تردید بیرون میآید؛ زیرا وقتی قطع و یقین به انجام کاری کرد، از این دریچه اندیشه او نیز روشن میشود و شک در مقام علم با کنار رفتن تردید در مقام عمل از میان میرود. خلیل منصوری