تفکر تعقلی، راهی برای کسب تقوا

بیش تر مردم خیال بافی خویش را تفکر می دانند و در پاسخ به این که چه می کنی؟ می گوید: در حال تفکر و فکر کردن هستم؛ در حالی که تفکر، برآیند تعقل قلب سالم در نفس مستوی و معتدل است که برآیند نهایی شناخت حقیقت چیزی در راستای گرایش ها و گریزش های حقیقی و صحیح است که از آن به «تقوای الهی» یاد می شود.نفس معتدل و مستوی انسان در مرتبت قلب از نوری برخوردار است که به او امکان شناخت حق و باطل و مصادیق آنها و نیز گرایش به حق و گریزش از باطل را می دهد. یکی از کارکردهای قلب سالم، «تعقل» است که برآیند آن تفکر است. پس از نظر قرآن، اگر قلب بیمار یا مختوم یا مطبوع شود، کارکردهای اصلی خویش از جمله تعقل، تفقه، تذکر، تدبر و تبصر را از دست می دهد و انسان از مرتبت انسانیت به سطح حیوانیت و چارپایان سقوط می کند حتی آیات قرآنی که آیات تدوینی غیر تکوینی است، نیازمند تعقل و تفکر است تا بسیاری از ابعاد و بطون و مکنونات آن آشکار شود.تعقل و تفکر در آیات تکوینی و تدوینی است که انسان را با حقایق هستی آشنا کرده و جایگاه و وظایف و تکالیف انسان در تعامل با هر چیزی را مشخص می کند و گرایش ها و گریزش های صحیح را در قلب انسان بر می انگیزاند که از آن به تقوای الهی یاد می شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد در مسیر صراط مستقیم هدایت الهی و انسانیت کمالی و خلافت الهی گام بر دارد می بایست به تفکر تعقلی توجه و اهتمام داشته باشد؛ بنابراین، سقوط از انسانیت جز به دنبال عدم تفکر تعقلی نیست که انسان را به بدترین آفریده های هستی تبدیل می کند که دوزخ فراق بخشی از کیفری است که شخص گریزان از تفکر تعقلی بدان گرفتار می شود؛ زیرا عذابی بدتر از این نیست که در عین انسانیت گرفتار حیوانیتی است که از چارپایان بلکه از گیاهان و جمادات نیز پست تر و گمراه تر است.بی گمان یکی از راه های ارزش گذاری چیزی توجه به آثار مفید و سازنده آن است. از نظر آموزه های قرآنی، وقتی انسان متوجه آثار مفید تفکر تعقلی شود در می یابد که از نظر ارزشی این شیوه تفکری تا چه اندازه ارزشمند و در کمال یابی انسان مفید و موثر است.اصولا گرایش انسان به آخرت و عدم گرفتار به لعب و لهو دنیوی، در سایه تفکر تعقلی است؛ زیرا انسان وقتی با تفکر تعقلی به حقایق هستی علم می یابد، ارزش آخرت را در می یابد و تلاش می کند تا کاری را انجام دهد که حق و از مصادیق آن است و از باطل و مصادیق آن گریزش می یابد. این همان تقوای الهی است که در سایه تفکر تعقلی به دست می آید و انسان به جایی گرایش به امور بازیچه و بیهوده دنیوی دنبال امور بایسته و شایسته اخروی می رود و برای آن تلاش می کند.ایمان به خدا و دعوت پیامبران و ایمان به آخرت و کتب آسمانی از جمله قرآن، همگی در رهن و گرو تفکر تعقلی در آیات تکوینی و تدوینی است.از نظر تحلیل و تبیین قرآن، خداشناسی،راه یابی به توحید و معارف صحیح الهی، هستی شناسی و تسبیح هستی، معاد شناسی، آخرت گرایی، علم به هدفمندی آفرینش و حقانیت آن،راهنماشناسی و پذیرش دعوت پیامبران، درک حقایق دینی و حقانیت آن، خشوع در برابر قرآن و آموزه های وحیانی، دشمن شناسی، رهایی از وسوسه ها و دام شیطانی، عبرت گیری،، عمل به آموزه های وحیانی کتب آسمانی،ادب ورزی در تعاملات اجتماعی،، دعا و نیایش و امید به استجابت آن، پرهیز از لجاجت و احتجاج های بی جا،نجات و رهایی از دوزخ و مانند آنها همگی از آثار تفکر تعقلی است.کسی که در نسبت های هستی و عوالم و نشئات براساس تفکر تعقلی عمل می کند، به این حقیقت دست می یابد که نسبت دنیا به آخرت همانند نسبت سایه و ذی سایه و عکس و صاحب عکس است. تصویری که در آینه می افتد هر چند که نمایی از حقیقت و واقعیت است، ولی اصل حقیقت و واقعیت نیست؛ بلکه گویی نسبت دنیا به آخرت همانند بازیچه کودکانه و لعب و لهو بیهوده ای است که انسان را به خود سرگرم کرده است. چیزی همانند فضای حقیقی با فضای مجازی رایانه ای که با تخیلات و توهمات سرو کار دارد. بنابراین، با تفکر تعقلی است که انسان دنیا را آخرت ترجیح نمی دهد، بلکه آخرت را بر می گزیند.در حالی که اهل تخیل و توهم به دنیا می گرایند و آخرت را فدای دنیای خویش می سازند.انسان می بایست در همه چیز هستی از جمله آیات تکوینی خواه آفاقی و خواه انفسی و نیز آیات تدوینی الهی از جمله قرآن تفکر تعقلی داشته باشد. البته به نظر می رسد که توجه به برخی از امور به عنوان نیازهای ضروری و اصلی می بایست مقدم بر برخی دیگر شود؛ یعنی انسان اولویت ها گذاری کرده و تفکر در برخی از امور را مقدم و اساسی شمارد که سعادت دنیوی و اخروی و ابدی او در گرو و رهن آن است.شکی نیست که تفکر در آب و خاک و هوا و مانند آنها برای معاش دنیوی لازم و ضروری است؛ یعنی انسان می بایست با تفکر تعقلی و حل مجهولات و تبدیل آن به معلومات، قوانین و سنت های حاکم بر هستی از جمله قوانین فیزیکی را کشف کرده و سلطه خویش را بر جهان مادی تحکیم بخشد و از آنها در قالب تسخیر و استخدام بهره مند شود؛تفکر فردی و جمعی در مسائل مهم و اساسی چون پیامبری،قیام برای خدا، آخرت و ارزش اساسی آن نسبت به دنیا،ارزش های قوانین و احکام الهی برای کمال یابی و تقوای الهی، معاد و احیای مردگان و تجدید حیات،، تفکر در پدیده خواب و بیداری و توفی نفوس،اضلال و وسوسه های شیطان، اعمال و آثار آن، اهداف خلقت انسان، علل انقراض تمدن های خطاکار و گناهکار،تفکر در روابط همسران و مودت و رحمت الهی برای آنان و مانند آنها می بایست به عنوان اصلی ترین موارد و مصادیقی باشد که انسان با تفکر تعقلی فلسفه و سبک زندگی خویش را بشناسد و در مسیر صحیح و سالم قرار گیرد و در جایگاه خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت تصرفاتی داشته باشد که کمال یابی را برای خود و مخلوقات تضمین می کند.البته تفکر در شب و روز، باران، خلقت عظیم آسمان ها، گردش خورشید و ماه و ستارگان، آثار آب و حیات و زندگی، و بسیاری دیگر از اموری دیگر می بایست نه تنها برای معاش بلکه برای معادی باشد که انسان برای آن آفریده شده است؛ زیرا دنیا برای انسان همانند زهدان مادر است؛ زیرا همان گونه که کودک در شکم مادر نیازی به دست و پا و چشم و گوش و مانند آنها ندارد؛ اما می بایست با بهره گیری از انواع عناصر کمالی را به دست آورد که پس از تولد در دنیا به آن نیاز دارد؛ پس اگر به هر دلیلی یکی از اعضا معیوب یا منقوص باشد کودک تا آخر عمرش در دنیا معذب خواهد بود، هم چنین فرزند دنیا اگر بر اساس اهداف خلقت به معاد نیاندیشد و برای آن آماده نشود و اعضای کمالی و نوری و ملکات و مقومات خویش را نسازد، در آخرت گرفتار نقص و عیب خواهد بود و از نوری بهره مند نمی شود تا او را در آن عالم به سعادت برساند، بلکه در ظلمات نواقص و عیوبی خواهد بود که در دنیا برای خویش با دفن و دسیسه نور فطرت فراهم آورده است .به هر حال، از نظر قرآن انسان می بایست در دنیا به فکر آخرت باشد و به جای تخیل و توهم زدن و زیستن بر اساس خیال بافی و اختیال به تفکر تعقلی در اصول حقایق هستی و اهداف خلقت بپردازد و راه و چاه و حق و باطل و مصادیق آن را به تفکر تعقلی بشناسد و گرایش ها و گریزش هایش را بر اساس آن سامان دهد تا در آخرت ناقص و معیوب وارد نشود و از نور بی بهره باشد؛ زیرا اگر شخص کمالی داشته باشد ولی ناقص ممکن است به تفضل الهی «اتمام» شود و در ساختار ،نور ما را اتمام کن»، خدا نورش را به تمام کمال برساند، ولی کسی که معیوب و بدون کمال رفته باشد، در آن جا نمی تواند کمالی را کسب کرده و از نور آن بهره مند شود.پس زمانی برای اندیشیدن کنار بگذاریم و در حقایق هستی به درستی تفکر کنیم و بدانیم که «از کجا آمده ایم، آمدنم بهر چه بود؟ / به کجا می روییم آخر ننمایی وطنم.» خلیل منصوری