بایدها و نبایدهای افشاگری و راززدایی

در فقه اجتماعی اموری مطرح است که مستقیم با شخصیت اجتماعی افراد ارتباط دارد؛ زیرا گاه عملی انجام می شود که نقش و جایگاه اجتماعی فرد در اجتماع به مخاطره می افتد و حتی شخص را از زندگی ساقط می کند و مسیر زندگی اش را به طور کامل تغییر می دهد.در آموزه های قرآنی، هر چند در چارچوب اخلاق فردی و اجتماعی از اموری چون تهمت، غیبت، بهتان، افتراء، تمسخر، استهزاء و مانند آنها به عنوان رذایل اخلاقی یاد و از آن نهی شده است، اما در فقه اجتماعی اسلام مجازات هایی دنیوی نیز در نظر گرفته شده است و آن را در حد و اندازه جرم و جنایت قرار داده و حتی فراتر از نهی با تعزیرات یا حدود مجازاتی را تعیین کرده است تا به عنوان بازدارنده عمل کرده و مردم را از انجام چنین اعمال و رفتاری باز دارد.یکی از مواردی که در فقه اجتماعی قرآن مطرح شده، افشاگری و راززدایی از امور نهان شخصی یا اجتماعی است که می تواند به عنوان جرم فراتر از ساحت اخلاقی مطرح باشد. بی گمان هر شخص با اجتماعی رازها و اسرار مگوی دارد که افشا و راززدایی از آن می تواند آثار و پیامدهای زیانباری به جا گذارد و اشخاص را تا مرز جنون و خودکشی پیش برد یا موجبات افسردگی شدید را چنان فراهم آورد که شخص «دق» کند. هم چنین اسرار و رازهایی برای اجتماع است که افشای آن می تواند نه تنها تهدیدی بر امنیت جمعی باشد، بلکه ساحت روانی اجتماع را چنان فروپاشد که هیچ چیزی نتواند آن را ترمیم و بازسازی کند.عقل فطری در قلب سالم و نفس مستوی و معتدل، اموری را به عنوان مصادیق حق و باطل می شناسد و نسبت به آنها واکنش گرایشی یا گریزشی دارد. شکی نیست که عقل فطری عدالت، صداقت و امانت را به عنوان امور حق شناخته و بدان گرایش داشته و نسبت به ظلم و دروغ و خیانت گریزش دارد. بر این اساس، به همه مصادیق و موارد امانت به دیده امر ارزشی می نگرد و به خود اجازه نمی دهد تا خیانت در امانت داشته باشد؛ زیرا خیانت و خائن را دوست نمی دارد و آن را مخالف حق می داند و به عنوان امری باطل آن را مکروه و زشت می شمارد.دایره مصادیق و موارد امانت بسیار گسترده است تا جایی که نفس انسانی را امانتی الهی می داند و اجازه نمی دهد تا با اعمال و رفتاری بر خلاف فلسفه و هدف و حکمت الهی با نفس تعامل و رفتار شود، حتی اگر این اعمال مخالف نسبت به نفس خویش باشد. بر همین اساس، کفر و شرک و مانند آنها را ظلم و خیانت در امانت الهی می داند.خدا در قرآن از مردم می خواهد تا «امانت» ها را صیانت کرده و به امانت داری به «صاحبان و اهل آن» بازگردانید. از جمله این امانت ها می تواند امانت الهی نفس الهی، ولایت الهی، میثاق و عهد الهی و مانند آنها باشد که می بایست چنان که تحویل گرفته شده به اهلش بازگردانده شود بی آن که خیانتی نسبت به آن روا شود.خدا به صراحت از خیانت در امانت نهی کرده است، خواه خیانت نسبت به خدا و پیامبرش باشد و خواه نفس خویش یا دیگران، بلکه باید امانت دار بوده و آن را مراعات کرد.وقتی نسبت به عیب و بدی یا زشتی کسی آگاه شویم، می بایست آن را به عنوان امانت در پیش خویش نگه داریم و آن را افشاء و آشکار نسازیم تا دیگران نیز از آن مطلع و آگاه شوند؛ زیرا چنین رفتاری محبوب خدا نیست و از آن بر حذر می دارد.راززدایی و افشاگری نسبت به رازهای مسلمانان به ویژه در نزد دشمنان حرام است و نمی بایست آنها را در پیش آنان بازگویی کرد و اطلاعات محرمانه مسلمانان را در اختیار دشمنان قرار داد.البته شکی نیست که افشاگری و راززدایی نسبت به اطلاعات امنیتی و نظامی امت اسلامی حرام و ممنوع است و خدا چنین خیانتی را بر نمی تابد و مجازات می کند. این در حالی است که از نظر قرآن کسانی چنین اطلاعات و رازهایی را در اختیار دشمنان می گذارند که جزو جرگه منافقین یا سست ایمان هایی هستند که ایمان در آنان تثیبت نشده است.بنابراین، اصل در رازها و اسرار شخصی و اجتماعی، حفظ امانت و مراعات آن به عنوان یک امر واجب است که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف کرده و بر آن مهر تایید گذاشته است. هم چنین خدا در آیاتی نسبت به زنان پیامبران راززدایی کرده و به افشاگری علیه رفتارهای زشت و خیانت آمیز آنان پرداخته است که از جمله آنها خیانت همسران نوح و لوط نسبت به آنان است؛ زیرا این همسران رازهای شوهرهای خویش را پیش کافر برده و رازدایی می کردند و خدا نه تنها آنان را رسوا کرد بلکه در همین دنیا به مجازات کافران دچار کرد و آنان را با کافران به عذاب استیصال ریشه کن نمود.کسی که رازهای دیگران را نگه نمی دارد و افشا می کند، می بایست بداند که خدا او را به حال خویش رها نمی کند، بلکه در همین دنیا او را رسوا و به عنوان گناهکار در آخرت مجازات می کند. بر اساس آموزه های قرآنی، برخی از همسران پیامبر(ص) رازی که پیامبر(ص) به او گفته بود را به دیگران گفته و راززدایی کرده و خیانت در امانت نمود؛ خدا این همسران پیامبر(ص) را گناهکار دانسته و خواستار توبه آنان شد تا از مجازات الهی رهایی یابند. از نظر قرآن، چنین راززدایی از سوی همسران پیامبر(ص) از رازهای پیامبر(ص) نوعی توطئه و همدستی علیه آن حضرت(ص) است.برخی از اهل کتاب از یهود رازهای پیامبرانش را به دشمنان آنان منتقل می کردند و این گونه اسباب قتل پیامبران فراهم می آمد. بنابراین باید توجه داشت که گاه افشاگری و راززدایی از اسرار می تواند بستری برای قتل حتی پیامبران شود. از همین رو، نمی بایست نسبت به رازها و اسرارهای شخصی یا اجتماعی مردم کم توجهی داشت، بلکه آن را می بایست همانند گنجینه ای گرانبها حفظ و مراعات کرد و اجازه نداد هر کسی بدان دسترسی داشته باشد.بر اساس گزارش های قرآنی و روایی معتبر و متواتر گروهی که به عنوان «اهل عقبه» شناخته می شوند با هم توطئه و دسیسه کردند تا شتر پیامبر(ص) را پی کرد و موجبات قتل او را فراهم آورند. افشاگری خدا موجب شد تا این توطئه منافقان عقیم بماند. این داستان عقبه زمانی رخ می دهد که گروهی از بدخواهان هنگام بازگشت پیامبر(ص) و مسلمانان از غزوه تبوک شتر پیامبر(ص) را پی کرده و او را به قتل برسانند.بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان گونه که صیانت از امانت رازها و اسرار واجب و لازم است، گاه واجب آن است که راززدایی شود تا جلوی ظلمی گرفته یا متهمی از اتهام برهد یا حتی از قتلی جلوگیری شود؛ زیرا ممکن است که شخصی در جمع قرار گیرد که گروهی علیه مومنان یا انسان های بی گناه بلکه حتی رهبری توطئه کرده و بخواهند که ایشان را به قتل برسانند. در این موارد نه تنها حفظ امانت راز واجب و لازم نیست، بلکه راززدایی و افشاگری واجب است تا جلوی توطئه و قتلی گرفته شود؛ چنان که حضور مومن آل فرعون در گروه فرعونیان و دسترسی به اطلاعات محرمانه و جلسات دسیسه آنان موجب شد تا ایشان به اطلاعات مهمی دسترسی یابد که اگر به حضرت موسی(ع) گفته نمی شد موجب قتل آن حضرت می شد. اطلاع رسانی به هنگام و افشاگری و راززدایی به موقع مومن آل فرعون موجب شد تا حضرت از مصر به مدین بگریزد و خود را از دشمن در امان نگه دارد.خلیل منصوری