احوالات و آثار نفس انسان 1403/3/22
احوالات و آثار نفس انسان
نفس انسان همان حقیقت وجودی انسان و ذات او با همه قوای است. البته گاهی تنها به ساحتی از نفس نیز اطلاق شده که مراد از آن جامع قوای غضب و شهوت است؛ اما وقتی در این جا از احوالات و آثار نفس از نظر قرآن سخن به میان می آید، مراد همان ذات و حقیقت انسان است. بنابراین آثار و احوال نفس شامل همه ابعاد آن خواهد بود.نفس انسانی آثاری دارد که می تواند مثبت و منفی باشد؛ زیرا نفس انسان خاستگاه، منشاء و سرچشمه همه اعمال مثبت و منفی اوست زیرا وقتی فعلی از کسی صادر شد، عقل هر کس از آن فعل کشف می کند که فلان صفتی که مناسب با این فعل است در نفس فاعل وجود دارد؛ چون اگر این صفات و ملکات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمی شد. پس با صدور این افعال برای عقل روشن می شود که منشاء و خاستگاه برای این افعال در نفس فاعل است.همین ظرفیت بی نظیر نفس انسان موجب می شود تا نفس در مقام عظیم قرار گیرد و از چنان جایگاه شگفتی برخوردار شود که کم تر آفریده ای در آن سطح قرار می گیرد؛ زیرا به سبب داشتن همه صفات و اسمای الهی، به یک معنا جامع اسماء الله است و می تواند نشانه ای از خدا و صفات الهی و اسمای آن باشد. از همین روست که خدا معرفت نفس و بصیرت در آن را به معنای بصیرت خدا دانسته است و به آنان می فرماید که می توانید خدا را در خود ببیند و بشناسید و بدان گرایش یابید.به سخن دیگر، بصیرت و معرفت نسبت نفس انسان یعنی معرفت به حقیقت خود به معنای بصیرت و معرفت نسبت به خدا است که به نوعی در حدیث نبوی و علوی به عنوان هر کسی نفس خویش را بشناسد، به تحقیق پروردگارش را شناخته است» بیان شده است؛ نفس انسانی در حالت استوا و اعتدال توانایی و قدرت تشخیص حق و مصادیق آنها و نیز باطل و مصادیق آن ها را دارا است و به طور فطری به سبب هدایت تکوینی گرایش به حق و مصادیق آنها و گریزش از باطل و مصادیق آنها را دارا است.هم چنین از نظر قرآن، نفس انسان از این ظرفیت برخوردار است تا در دو مسیر متضاد رشدی یا دفن و دسیسه قرار گیرد و افکار و عقاید و اعمال متضاد یا در مسیر صیرورت خوب و نیک قرار می گیرد که با تقوای الهی به چنان رشدی دست می یابد که حقیقت اسماء الله شده و متحقق بدان گشته تا در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد؛ یا در مسیر صیرورت بد و زشتی قرار می گیرد و توانایی های خداداد خویش را دفن و دسیسه کرده و نور فطرت را نزدیک به خاموشی می رساند که از مرتبت انسان به مرتبت چارپایان یا گیاه و جماد در می آید.البته از نظر قرآن، رسیدن به مقام نفس مطمئنه نیازمند تلاش و کوشش انسان در صراط مستقیم هدایت های تکوینی فطری عقلی و تشریعی نقلی وحیانی است که مطابق هم است. چنان که سقوط به مرتبت نفس اماره به بدی و تسویل گر نیز مخالفت با صراط مستقیم عقلی و نقلی است که به وسوسه های ابلیسی و شیطانی و تقویت جنبه های هواهای نفسانی تحقق می یابد؛ زیرا این گونه نفس مستوی و معتدل و نور فطرت و هدایت دفن و دسیسه می شود و توانایی فهم و ادراک و گرایش فطری از دست می رود و انسان قدرت تعقل و تفقه را از دست می دهد و دچار وارونگی فکری و رفتاری و گرایشی و انگیزشی می شود تا جایی که در اوج سفاهت و بی خردی، افساد را اصلاح می یابد و بدان گرایش یافته و دیگران را بدان تشویق و ترغیب می کند.البته این سقوط ناگهانی نیست، بلکه اندک اندک تغییر رخ می دهد به گونه ای که شخص در آغاز به سختی مثلا دروغ می گوید یا خیانت می ورزد و ظلم می کند و بی وفایی دارد؛ زیرا «نفس لوامه» هم چنان به عنوان تفضل الهی در او باقی است و او را نسبت به این کارها و رفتارها سرزنش می کند، اما کم کم و اندک اندک پس از شبهه سازی و تسویل گری به ویژه نسبت به قیامت، کارهای زشت برایش عادی، بلکه محبوب می شود و به دریدگی می پردازد و حدود الهی و سنت های خدایی را می درد و به انواع گناه و آلودگی و زشتی گرفتار می شود.همان گونه که برای هر آفریده ای همه امکانات کمالی از جمله هدایت به سوی خدا در مسیر ذاتی و فطری داده شده، به نفس انسانی نیز همه این امکانات و هدایت فطری و تکوینی داده شده است. البته برای انسان افزون بر هدایت فطری و تکوینی، هدایت تشریعی نیز به تفضل الهی داده شده است. پس نفس انسان برخوردار از هدایت فطری و تکوینی همانند هر آفریده دیگری است؛ و هرگز گرفتار اضلال ابتدایی نیست؛ بنابراین، این انسان است که خود هدایت فطری را دفن و دسیسه می کند و خود را از هدایت تشریعی نیز محروم می گرداند و اگر سخنی از اضلال الهی است، به معنای آن است که این نفس دفن شده، برخوردار از هدایت تشریعی نخواهد شد و اضلال نوعی کیفر الهی نسبت به این افراد است.نفس انسانی دارای احوالاتی است که توجه به آنها می تواند افزون بر توانایی نفس و شگفتی های آن، ما را با حقایقی آشنا کند که آگاهی بدان می تواند مسیر درست را به ما نشان دهد و از خروج از مسیر کمال دور نگه دارد. نفس انسانی دنیای متضادها و متناقضات است؛ زیرا در همان حال که در اوج محبت به کسی است، نسبت به دیگری بغض و کراهت و نفرت دارد. در عین عشق در همان حال غضب و نفرت دارد. در حقیقت نفس انسانی مظهر جلال و جمال الهی یا همان جلال و اکرام الهی به تعبیر قرآنی آن است.البته باید توجه داشت که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب مرتبتی از مراتب حقیقت نفس است؛ بنابراین همه احوالات قلب از تعقل و تفقه و تبصر و تدبر و نیز گرایش ها و گریزش ها و عواطف و احساسات متضاد به نوعی باید آنها از احوالات نفس در این مرتبت دانست. بر این اساس، ایمان، کفر، رشد، شکر، محبت، کراهت، حزن، خوف، خشیت، خشوع، خضوع، وجل، فرح، سرور و مانند آنها همگی از احوالات نفس است نفس انسانی در زندگی دنیوی برای آن که به رشد خویش دست یابد و حقیقت هر کسی بر او آشکار شود، به انواع ابتلائات الهی گرفتار می شود که شامل شرور و خیرات است.مسیری که نفس انسانی برای رسیدن به مقام اطمینان و رضایت دو سویه بنده و خدا می پیماید در سنگلاخ ابتلائات الهی است که از تنوع و تعدد بسیاری برخوردار است.انسانی که گرفتار تکبر و خودبرتربینی است، به جای پرستش خدای خالق خویش، به پرستش نفس خویش می پردازد و به استهزای دین و پیامبران اقدام می کند و دیگران را گمراه می سازد. چنین شخصی فردی بی بند و بار، گرفتار ضد ارزشی چون بی عدالتی در گواهی و داوری، بدعت گذاری،اعراض از قرآن،افتراء، انحراف از حق،امتیازخواهی، اسراف و تجاوزگری، بت پرستی،پیمان شکنی، تکذیب پیامبران،خردگریزی، خسران، سقوط از انسانیت، شرک، ظلم، فقدان درک صحیح، گناه، محرومیت از هدایت های خاص، مقامات معنوی،ولایت الهی، ندامت و مانند آنها می شود و رنگ آسایش و آرامش را در دنیا و آخرت نمی بیند.اصولا کسانی گرفتار پرستش نفس خویش می شوند که گرفتار جهل و بی عقلی و غفلت از خدا است.در حقیقت انسان می بایست با خوف از مقام جلال الهی و رسیدن به مقام جمال و اکرام الهی، نفس خویش را از هر گونه هواهای نفسانی بازداردتا بستری برای خودسازی فراهم آید. البته انسان نمی بایست به تزکیه بیانی بپردازد یا اصولا خود را تزکیه شده بداند، بلکه هماره در خطر است تا آن که به «یقین» هنگامه مرگ برسد. از جمله خطرهایی که هواهای نفسانی نفس را به هاویه سقوط جهنم می کشاند، فحشاء و فساد جنسی و گناهان بزرگ و فواحش و مانند آنها است که تنها انسان با تقوای الهی می تواند خویش را از آنها برهاندو به فضل الهی دل ببندد.بنابراین، محاسبه نفس و نظر دقیق در احوالات خویش و مراقبت از نفس خویش تواند راهی برای رهایی از فجور و دست یابی به طهارت، تزکیه و تقوایی باشد که موجب کرامت انسان می شود. آیت الله خلیل منصوری