صبغه الله، هم رنگی با خدا

یکی از اصطلاح قرآنی نسبت به انسان، «صبغة اللّه» است. این اصطلاح هر چند که یک بار در قرآن، به کار رفته، ولی از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا تبیین گر وضعیت انسان در ساحات رشد کمالی و رسیدن به مقام و منزلتی است که خدا از آن به «صبغه الله» یاد کرده است.به نظر می رسد که به کار گیری این اصطلاح قرآنی، در ارتباط با فرهنگ های یهودی و مسیحی باشد؛ در این آیات با پرداختن به داستان حضرت ابراهیم(ع) ریشه دین اسلام را تبیین می کند و بر این نکته تاکید دارد که حضرت ابراهیم(ع) پیش از نزول تورات و انجیل و شرایع یهودی و مسیحی است. دین اسلام ایشان «حنیف» است که عاقلان بدان گرایش داشته و سفیهان از آن گریزش دارند. حضرت ابراهیم(ع) و فرزندانش از اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط دوازدگانه بر دین حنیف ابراهیمی بدون شرک و انحراف بودند. بنابراین، هر کسی بخواهد به حقیقت دین اسلام برسد و مصداق مسلمان قرار گیرد می بایست از آنان تبعیت و پیروی کنند و بدانند که پیامبران الهی همگی به یک حقیقت دعوت می کردند، هر چند که دارای شرایع گوناگونی باشند.اینک پرسش این است که «صبغ» به چه عملی در شرایع یهودی و مسیحی گفته می شود که خدا «صبغه الله» را «احسن» از «صبغ» دیگران دانسته است که در شرایع خویش عمل می کردند.در گذشته رنگ آمیزی با استفاده از غوطه دادن چیزی در ظرف های رنگ انجام می شده است. بر اساس فرهنگ نصارا و مسیحی «غسل تعمید» فرزندان به این شکل انجام می شده است؛ زیرا مسیحیان باور داشتند که کودک با گناه آدم(ع) به دنیا آمده است؛ بنابراین، لازم است تا او را با توبه دادن و غسل دادن از گناه نخستین پاک کرد. این عمل را «صبغ» می گفتند؛ بنابراین، صبغة اللّه برگرفته از«صبغ» است. پس این تعبیر از آن جا ناشى شده که نصارا و مسیحیان نوزادان خود را در آبى زرد رنگ که آن را معمودیّه مى نامیدند فرو مى بردند و این عمل را به منزله پاک شدن او از گناه مى دانستند. آنان هرگاه فرزند خود را داخل چنین آبى مى کردند، مى گفتند: حقیقتاً نصرانى شد.پس آنان بر این باور بودند که با غسل تعمید و «صبغ» فرد پاک شده و داخل دینی در می آید. این در حالی است که در آیین اسلام، غسل تعمید به گونه ای که نصارا انجام می دادند وجود نداشته است؛ زیرا در بزرگسالان گفتن «شهادتین» برای ورود به جرگه مسلمانان کفایت می کند. اما کودکان و نوزادان مسلمان، به اسلام فطری و ملی به دنیا آمده اندبنابراین، نیازی به عملی حتی جاری ساختن شهادتین بر کودکان مسلمان نیست.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همین که فردی شهادتین را بر زبان جاری ساخت، از همه آلودگی پاک می شود؛ اگر اهل کتاب بخواهند به حقیقت «صبغه الله» و نور ایمان و پاکی آن دست یابند، می بایست به همه پیامبران از جمله رسول الله(ص) ایمان آورده و بر اساس دین حنیف ابراهیمی از هر گونه شرک پاک شوند و به آموزه های و تعالیم کتب آسمانی از انجیل و تورات و قرآن عمل کنند.البته از نظر قرآن، حتی اگر مسیحیان و یهودیان به همان کتب الهی خودشان ایمان داشته و بر اساس آن عمل کنند، به «صبغه الله» دست می یابند، ولی آنان حتی به همان کتب و پیامبران خویش ایمان ندارند تا رنگ الهی گیرند؛ و آن چه انجام می دهند، اعمال و مناسک بی تاثیر و بیهوده است که انسان را در مسیر هدایت و فطرت قرار نمی دهد و موفق به دین داری بر اساس شرایع اسلامی نمی کند. به هر حال، از نظر قرآن، حقیقت «صبغ» همان «دین اسلام» با همه عقاید و اعمالی است که پیامبران بر اساس آموزه های کتب آسمانی بیان کرده اند. این دین اسلام در آخرین پیامبر(ص) خود را به تمامیت کمالی نشان داده و اکمال دین و اتمام نعمت شده است. بنابراین، خدا در مقام تشبیه عمل ایمانی و شهادتین با عمل غسل تعمید و صبغ مسیحی بر آن است تا بگوید که حقیقت غسل و ورود به آیین اسلام، جز با ایمان و شهادتین نیست؛ در حقیقت «صبغة اللّه» استعاره تصريحيّه است كه در آن، دين اسلام به صبغه و رنگ تشبيه شده است.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عناوینی چون مسیحیت و یهودیت، یک حقیقت واقعی نیست؛ بلکه عناوین پوچ و حتی مخالف با آموزه های وحیانی پیامبران الهی است؛ زیرا این عناوین در تضاد کامل با یکتایی و وحدت آموزه های شرایع اسلامی است. نگره قرآنی به شرایع اسلامی این حقیقت را مورد تاکید قرار می دهد که همه این ها در حقیقت یک امت واحده هستند به شرطی که بر اساس آموزه های اسلامی شرایع عمل و رفتار شود. مومنان در چارچوب آموزه های قرآنی و رهبری پیامبر(ص) و معصومان(ع) به سبب آن که همه پیامبران و مناسک و اعمال کتب آسمانی را قبول دارند، دارای «صبغه الله» هستند که رنگ الهی به دست نیکوترین رنگ نگار هستی است.«صبغه الله» تنها با «عبودیت» و عبادت خالص برای خدا در چارچوب دین قیم که عقل فطری و نقل وحیانی پیامبران آن را بیان کرده، تحقق می یابد. بنابراین، هر گونه عمل و رفتاری بیرون از چارچوب های دین قیم و آموزه های وحیانی اسلام، نمی تواند عبودیت و عبادت را تحقق بخشد و به شخص «رنگ خدایی» و صبغه الله بخشد.تفکراتی مسیحی و یهودی فاقد اعتنا هستند؛ زیرا حتی با اصول کتب آسمانی خودشان در تضاد است؛ زیرا مثلا ابراهیم(ع) و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان و اسباط آنان را یهودی یا مسیحی می دانند، در حالی که از نظر تاریخی آنان پیش از نزول تورات و انجیل بودند؛ پس چگونه آنان یهودی و مسیحی بودند.بنابراین، از نظر قرآن، یهودیان و مسیحیان فاقد چنین «صبغه الله» هستند و اعمال و مناسک ظاهری آنان هیچ سودی بر آنان ندارد تا بخواهند با این اعمال و مناسک ظاهری به مسلمان احتجاج کنند و خودبرتری خویش را به نمایش گذارند. خلیل منصوری