مفهوم قرآنی ملکوت 1404/4/12
مفهوم قرآنی ملکوت
خداوند در قرآن می فرماید: و این گونه، ملكوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقینكنندگان باشد.و نیز در جایی دیگر می فرماید: بزرگوار خدایى كه ملك هستى به دست قدرت او است و او بر همه چیز توانایى دارد تا آنجا كه مىفرماید آن خدایى كه هفت آسمان بلند راى به طبقاتى منظم بیافرید. و نیز می فرماید: آیا نظر نكردند در ملكوت آسمانها و زمین و آنچه كه خداوند آفریده است؟ و آیا نظر و فكر نكردند در اینكه ممكن است اجلشان نزدیك شده باشد، پس (وقتى حاضر نباشند آیات خدا را بشنوند) دیگر به چه سخنى ایمان خواهند آورد؟ملكوت” مانند” ملك” مصدر و به معناى قدرت بر تصرف است، مانند” طاغوت” و” جبروت”. چیزى كه هست این قسم مصدر با سایر مصادر (ملك، طغیان، جبران و …) این فرق را دارد كه این هیات تاكید در معنا را نیز مىرساند.ملکوت در کاربرد قرآنی نیز به همان معناى لغوى خود استعمال شده، و معناى جداگانهاى ندارد؛ و لیكن مصداق آن در قرآن، غیر از سایر مصادیق عرفى است، چون” ملك” و” ملكوت” كه یك نوع سلطنت است، در میان ما آدمیان یك معناى فرضى و اعتبارى است و واقعیت خارجى ندارد، بلكه مساله احتیاج به اجتماع و احتیاج اجتماع به داشتن نظم در اعمال و افراد و برقرار داشتن أمن و عدالت و نیروى اجتماعى، ما را وادار به قبول و معتبر شمردن آن كرده است. و لذا مىبینیم با” بیع”،” هبه” و” غصب” و امثال آن در هر لحظه، از شخصى به شخص دیگرى منتقل مىشود. و این معناى اعتبارى و قراردادى را گر چه مىتوان در باره خداى تعالى هم تصویر كرد، از این راه كه حكم به حق در جامعه بشرى ملك خدا است، و لیكن همین ملك اعتبارى را اگر به تحلیل عقل ببریم خواهیم دید كه در میان حقایق اصل و ریشه غیر قابل زوال و انتقالى دارد، زیرا مىبینیم كه وقتى گفته مىشود:” انسان مالك نفس خویش است” معنایى جز این ندارد كه انسان حاكم و مسلط و متصرف بر چشم و گوش و سایر قوا و افعال خویش است. به این معنا كه اگر گوش من چیزهایى را مىشنود، و چشم من چیزهایى را مىبیند، و سایر قوایم كارهایى را انجام مىدهند، همه به پیروى اراده و حكم من است نه اراده و حكم دیگران، و این معنا خود حقیقتى است كه در تحقق غیر قابل زوال و انتقالش در ما، هیچ شبهه و تردیدى نیست.«ملكوت» همان وجود اشیاء است به لحاظ انتسابشان به خدا و رؤیت ملكوت به معناى دیدن خدا با دیدن اشیاء و موجودات است. ملكوت هر چیزى، همان كلمه” كن” است كه خداى سبحان مىگوید، و گفتن او عین فعل و ایجاد او است، پس معلوم شد كه ملكوت همان وجود اشیاء است، از جهت انتسابى كه به خداى سبحان داشته و قیامى كه به ذات او دارند، و معلوم است كه چنین امرى قابل شركت نبوده و ممكن نیست چیز دیگرى با خداوند، در آن شركت داشته باشد، و بنا بر این، نظر در ملكوت اشیاء به طور قطع آدمى را به توحید هدایت مىكند.غرض از ارائه ملكوت نیز آن است که شخص به پایه یقین به آیات خداوند برسد. این همان یقینى است كه نتیجهاش یقین به” اسماء حسنى” و صفات علیاى خداوند است، چنان که به پیامبر(ص) نشان داده شد: منزه است آن كسى كه بنده خود را در شبى از مسجد الحرام تا به مسجد الاقصى برد، همان مسجدى كه ما اطرافش را با بركت كردیم، بنده خود را یك شبه، این همه راه بردیم تا از آیات خود به او نشان دهیم. و نیز فرموده است: چشم رسول اللَّه خطا و طغیان نكرد، سوگند مىخورم كه آیاتى از بزرگترین آیات پروردگار خودش را دید. این یقین در مراتب سه گانه علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین به آیات پروردگار نهایت و اعلا درجهاى است كه انبیا (ع) در سیر تكاملى خود مىتوانند به آن برسند، و اما ذات پروردگار، پس قرآن كریم ساحتش را عالىتر از آن دانسته كه ادراكى به آن تعلق گیرد و احاطه كند و وجودش را امرى مسلم و مفروغ عنه دانسته است؛ در حقیقت منطقه ذات منطقه ممنوع است؛ چنان که منطقه صفات که آن نیز عین ذات است منطقه ممنوع است و تنها منطقه ای که انسان به آن دسترسی دارد همان فعل الله است که در آیات قرآنی از آن به آیات الهی تعبیر شده است.قرآن كریم براى علم یقینى به آیات خداوند، آثارى برشمرده است كه یكى از آن آثار این است كه: پرده حواس، از روى حقایق عالم كون كنار رفته و از آنچه در پس پرده محسوسات است آن مقدارى كه خدا خواسته باشد، ظاهر مىشود. خداوند در این باره فرموده است: نه، چنین نیست كه شما پنداشتهاید، اگر یقین داشتید، دوزخ را خود مىدیدید. سپس به شکل عین یقین می دیدید. و نیز فرموده: به حق، كتاب فرمانبران خدا، در مراتب عالیهاى قرار دارد، و تو چه مىدانى كه آن مراتب چیست، كتابى است كه در آن جمیع اطاعت هایشان نوشته شده و مقربان درگاه خدا آن را مشاهده مىكنند.