شرور و مصیبت های اکتسابی و امتحانی 1404/4/20
شرور و مصیبت های اکتسابی و امتحانی
:از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مصیبت ها و شرور به دو دسته اصلی تقسیم می شود: 1-مصیبت و شرور اکتسابی: این دسته از مصیبت ها و شرورها به سبب اعمال انسانی بوجود می آید؛ زیرا انسان کار بدی می کند که پیامدها و آثار آن گریبانگیر خودش می شود. خدا در این باره می فرماید: و هر گونه مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست؛ و در حالی که خدا از بسيارى از آن ها دستاوردها شما درمى گذرد و عفو می کند و تنها برخی گریبانگیر شما می شود.در جایی دیگر نیز می فرماید: به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا سزاى بعضى از آنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند. 2-مصیبت ها و شرور امتحانی: این دسته از مصیبت ها و شرورها به حکم کلی الهی در قالب سنت و قانون امتحان و افتنان است؛ زیرا خدا همان طوری که با خیر ، نعمت ، آسایش و آسانی انسان را می آزماید و دچار فتنه می کند «تا سیه رو شود هر که در او غش باشد»، هم چنین با مصیبت و شرور انسان را می آزماید. خدا می فرماید: هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمايش به شر و خیر خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مى شويد. از آیات و روایات به دست می آید که مصیبت و شرور اکستابی اختصاص به کسانی دارد که گناه کرده و در دنیا تنها پیامد و دنباله های برخی از گناهان خویش را می چشند؛ بنابراین، کسانی چون معصومان(ع) گرفتار چنین مصیبت ها و شروری نخواهند شد؛ زیرا گناهی را مرتکب نشده اند تا کیفر آن را در قالب مصیبت و شرور ببیند؛ اما مصیبت ها و شرور امتحانی و افتنانی اختصاص به غیر معصوم ندارد، بلکه معصومان نیز گرفتار آن خواهند شد؛ زیرا این مصیبت ها و شرور، عام و فراگیر است.درباره امیرمومنان امام علی(ع) آمده است: روزی امام بيمار شده بود. جمعى از برادران و ياران به عيادتش آمدند. آنان عرض كردند: حالتان چطور است اى امير مؤ منان؟فرمود: شرّ است!!گفتند: اين سخن شايسته مثل شما نيست.امام فرمود : خداوند متعال مى گويد: ما شما را با شرّ و خير گرفتار فتنه و آزمايش مى كنيم. خير همان تندرستى است و بى نيازى و شر بيمارى و فقر است. و اين تعبيرى است كه من از قرآن مجيد انتخاب كرده ام.
برنروفت از مشکلات با هدایت خاص الهی:از نظر قرآن، هر کسی در هر مشکل و مصیبتی قرار گرفت، باید چاره کار خویش را در ایمان به خدا بداند و به محل امن و امانی برود که همان خدا است. اصولا ایمان به معنای رفتن به مامن و پناهگاه امن است. مومن کسی است که به پناهگاه امن رفته است. البته بسیاری از مردم پناهگاه امن را مال و فرزند و ثروت و قدرت می دانند و به آن پناه می برند؛ اما مومن واقعی کسی است که خدا را تنها پناهگاه خویش دانسته و در مشکلات و مصیبت ها به آن پناهگاه امن پناه می برد و این گونه از هر گونه خطری در امان خواهند ماند.امام رضا(ع) در حدیث سلسله الذهب می فرماید: کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.از نظر قرآن، هر کسی هر مشکل و مصیبتی دارد، می تواند با پناهجویی به پناهگاه امن الهی، راه برونرفت از مشکلات را نیز به دست آورد؛ زیرا خدا چنین افرادی را مشمول هدایت خاص خویش می کند و راه برونرفت را به آنان در قلب ایشان می نمایاند: هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد و كسى كه به خدا ایمان آورد دلش را به راه آورد و هدایت می کند ؛ و خدا است كه به هر چيزى داناست. اگر خدا در همه افراد یک هدایت تکوینی و فطری قرار داده برای مومنان هدایت ویژه ای قرار می دهد که همراه با وحی خاص است؛ چنان که در جایی دیگر می فرماید: و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت می کردند و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و خیر و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.
پیوند باطنی میان آیه کهف و امام حسین علیهالسلام:در نگاه نخست، داستان اصحاب کهف در قرآن حکایت گروهی جوانِ باایمان است که برای حفظ دین خود در برابر حکومت ظالم، ترک دیار کردند و به غاری پناه بردند. اما در ورای این ظاهر تاریخی، مفسران اهل معرفت، افقهایی ژرفتر از این داستان گشودهاند. از نگاه باطنی، «کهف» (غار) میتواند نمادی از پناهگاه حقیقی بشر باشد؛ و چه پناهگاهی امنتر از وجود نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام؟ آنان که در زیارتها و ادعیه، با تعبیراتی چون «کهفالوری» (پناهگاه جهانیان) و «الکهف الحصین» (پناهگاه استوار) معرفی شدهاند، نشان میدهند که همان نقش پناهدهندهای که غار برای اصحاب کهف داشت، حقیقتاً در قامت معنوی اهل بیت تجلّی یافته است.بنابراین، میتوان سوره کهف را نه تنها روایتگر واقعهای تاریخی، بلکه رمزنامهای الهی برای شناخت جایگاه امامان معصوم دانست؛ آنان که در عصر فتنه، طوفانِ تردید، و سلطه باطل، کهف امن ایمان و کشتی نجات اهل یقیناند. ابوالقاسم شکوری
فرق نبوّت و رسالت و فایده آن:نبی کسی است که گزارش و خبر را دریافت میکند؛ و رسول کسی است که این خبرهای دریافت شده را ابلاغ می کند؛ پس هر رسولی نبی است و امّا هر نبیای رسول نیست.اگر شخصی نبی باشد، ولی رسول نباشد، اخباری که دریافت می کند برایش حجّت است و او رسول خودش است. یعنی کسی که از طرف خدای سبحان «نبأ» و گزارش دریافت میکند، او رسول خودش است؛ منتها مأمور ابلاغ به جامعه نیست، نه اینکه نبوّت او بیاثر باشد!این که پیغمبر(ص) فرمود: پس از من نبی نیست»، برای این که اگر میفرمود: با این جمله رسالت را نفی کرده بود و نبی را نفی نمیکرد، چون گفته شد که هر رسولی نبی است؛ امّا هر نبیای رسول نیست؛ لذا فرمود: «لَا نَبِی بَعْدِی».