سطوح مدیریت و شیوه های قرآنی آن

مدیریت علم و هنرِ هدایت، ایجاد هماهنگی و نظارت بر افراد برای نیل به هدف یا مقصود معین است. بنابراین، مدیریت ترکیبی از علم نظری و علم عملی، بلکه توانایی خاص در «امامت» و «ولایت» بر مردم است؛ این بدان معناست که هر چه شخص در مظهریت اسمای الهی به تمامیت کمالی آن نزدیک باشد، به همان میزان دامنه گستره و ژرفای مدیریت شخص افزایش می یابد. این گونه است که سخن سطوح مدیریت در آموزه های وحیانی قرآنی در سامانه ولایت و امامت است.می توان گفت که برای تحقق مدیریت تمام و کمال و مدیر خوب می بایست همه ابعاد و ساحات مد نظر قرار گیرد و شخص به سطح قابل قبولی از دانایی و دارایی برسد که بتواند در مقام «ولایت» و «امامت» قرار گیرد؛ زیرا مدیر حقیقی نمی تواند فاقد عناصری باشد که به او شایستگی ولایت و امامت بر دیگران را بدهد؛ چرا که هر گونه ولایت و امامتی خواه در سطح خرد یا کلان نمی تواند بیرون از دایره «شایستگی» شکل گیرد؛ زیرا چنین مدیریت خارج از دایره به معنای مدیریت «طاغوت» است، هر چند که گاه با عنوان «ولایت طاغوت» از آن یاد می شود، ولی این ولایت طاغوتی اصولا ولایت نیست، بلکه تشابه به ولایت الهی در ظاهر و از مصادیق «زبد» و «کف» روی آب است که با همه آراستگی ظاهری در باطن چیزی جز «حباب» و امر «باطل» نیست؛ از همین روست که خدا مدیریت غیر اولیای الهی را «باطل» می داند.مدیریت خرد که مدیریت «خانواده» است، برای مردان به «فضل الهی» در راستای «تامین هزینه» و انفاق بر خانواده است، چنان که ولایت والدین بر فرزندان نیز در همین چارچوب برای تامین «تعلیم و تزکیه و انفاق» و مانند آنها شکل گرفته است. رابطه میان مومنان در جامعه اسلامی و امت بر اساس ساختار «ولایت» سامان یافته است؛ زیرا «اولیاء» جمع «ولیّ» است. ولایت بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، به معنای مالک و صاحب تدبیر امر چیز یا شخصی است. در سطح کلان جامعه یعنی مدیریت امت، ولایت و امامت از آن کسانی است که در مظهریت اسمای الهی به تمامیت رسیده باشند؛ از همین روست که ولایت را برای پیامبر(ص) و معصومان(ع) قرار می دهد که مظهریت تمام کمال دارند.مدیریت در هر سطحی از خرد تا کلان، امانتی الهی است که می بایست به صاحبان آن «ادا» و بازگردانده شود. پس کسی که ولایت و امامت الهی ندارد، نمی تواند در آن جایگاه قرار گیرد و مدیر شود و هر کسی شایسته آن جایگاه نخواهد بود، و اگر در آن جایگاه قرار گیرد به عنوان طاغوت و طغیان کننده بسیار و ظالم و خائن شناخته می شود. از همین روست که خدا کسانی که عنوان «ظالم» بر آنان اطلاق شود، شایسته ولایت و امامت و مدیریت بر امت نمی داند؛ زیرا کسب عنوان ولایت و امامت و مدیریت کلان امت با امتحانات و ابتلائات بسیار تحقق می یابد که تنها اهل آن شایسته آن خواهند بود.از جمله مهم ترین آنها می توان به: ایمان، تقوا در سطح ملکه متقین، حفیظ،علیم، امانت داری، بهره مندی از تفضل الهی و برتری ذاتی،اهل توکل، قاطعیت در تصمیم گیری و اداره امور همراه با مشورت، مشورت گیری با اهل تخصص، پرهیز از استبداد در رای و نظر در امور اجتماعی مهم و مانند آنها اشاره کرد.مدیریت یک امر ضروری در هر اجتماع خرد و کلان است؛ یعنی خواه در یک اجتماع دو نفره مانند همسران باشد و خواه در سطح کلان امت باشد نیاز است تا مدیری شایسته باشد که اعمال مدیریت کند.از نظر قرآن، مدیریت صحیح و کارآمد الهی مدیریتی است که در هر سطح از سطوح، هدف اصلاح امور و دوری از فساد و اصلاح امور فاسد و مفسدان است؛ بنابراین، هرگز نه تنها از مفسدان پیروی نمی کند، بلکه وزیران و معاونین و جانشینان مناسبی را انتخاب می کند که تامین کننده اهداف مد نظر امت و امام باشد.همین نگره الهی است که به مدیران اجازه نمی دهد تا اختیار امور را در کارها به کسانی بسپارند که شایسته آن نیستند یا گرفتار سفاهت و و ناتوانی در فهم و بصیرت هستند و دانش مناسب و تخصص بایسته را ندارند.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در سطح مدیریت کلان جامعه، لازم است تا مردم به مدیران شایسته خویش اعتماد کرده و همه امکانات معنوی و مادی را در اختیار مدیر قرار دهند تا او آن چه به صلاح امت است انجام دهد.به سخن دیگر، هر چند که مدیریت کلان جامعه و امامت امت در ساختار ولایت الهی سامان می یابد، ولی نیاز است که نوعی اعتماد برای امت نسبت به مدیر و امام و ولی تحقق یابد.مدیران و امامان امت می بایست نه تنها در امر سیاست گذاری به مشاوره بپردازد و از تخصص ها دیگران بهره گیرد، و قاطعیت در امر داشته باشد، یا از وزیران و معاونین بهره گیرد، ولی نمی بایست نظارت را نادیده گیرد، بلکه اصل مدیریت نیازمند نظارت دایمی نسبت به امور و فعالیت های زیردستان و کارگزاران در هر سطح دارد. بنابراین، بازخواست از فعالیت ها نیز می بایست در دستور کار مدیریت ارشد قرار گیرد.مدیریت پیامبران در سطوح کلان اجتماعی می تواند سرمشق شایسته برای دیگران باشد. این مدیریت شامل نظام معاش و معاد و امور مادی و معنوی می شود؛ زیرا پیامبران به عنوان امیرالمومنین و امام المتقین نقش بارزی در سعادت دنیوی و اخروی امت دارد و آنان محور همه امور ولایی هستند. هر گاه در میان امتی مدیریت ناسالم روی کار آمد، می بایست به این امر توجه یافت که قدرت یابی مدیران ناسالم و باطل چیزی جز نتیجه ظلم و عملکرد نادرست افراد جامع و امت نیست؛ زیرا این امت است که شرایط حکمرانی و مدیریت مدیران ناسالم را فراهم می آورند. در حقیقت این ظالمان هستند که مدیران ناسالم و ظالم را بر سر کار می آورند. در حقیقت «راس» جامعه بیانگر تنه جامعه است؛ مردمی ظالم مدیران ظالم خواهند داشت. خلیل منصوری