گفتار سودمند               

انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟: در طول تاریخ در هیچ مکتب و مذهب و در هیچ حزب و گروهی، بیشتر از مکتب اسلام و خصوصا "مذهب شیعه و در هیچ کتابی بیشتر از قرآن و در تعالیم هیچ پیامبری، بیش از بیانات پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)بر اهمیت عقل و استفاده از آن و چگونگی شکوفایی آن تکیه نشده است. به راستی در کدام مکتب می توان سراغ گرفت که هرچه بی ارتباط با عقل و هرچه مخالف با عقل مداری باشد، بی ارزش خوانده شود؟ لذا به جرأت باید گفت که معتقدترین و متعهد ترین مکتب و کتاب و رهبر به حجیت عقل، مکتب اسلام و کتاب قرآن و شخص رسول اکرم (ص)می باشد.فریاد «أفلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» و «ماعبدالله بمثل العقل» و «العقل مطلح کل امر» و «العقل اقوی اساس» و هزاران فرمایش گهربار دیگر در آیات و روایات که از لسان ائمه گوش آدمیان را می نوازد، نشان از این اهمیت دارد.در بیان تعریف عقل، سخن های بسیاری از طرف فلاسفه و منابع دینی و روایی بیان شده است که در این فرصت مجالی برای بیان این تعریفات نیست.نکته ای که می خواهیم در این فرصت بیان کنیم، ویژگی هایی است که پیامبر خدا (ص) برای انسان عاقل بیان کرده اند. ویژگی هایی که اگر با شخصیت هر یک از ما تطبیق پیدا کنند، ما را انسان عاقلی می کند که می توانیم از طریق چنین نورانیتی که به فرموده پیامبر اکرم (ص): عقل، نوری است که به وسیله آن میان حق وباطل فرق نهاده می شود." عقل را نوری برای تمایز حق و باطل معرفی می کنند، در هر مسیر تاریک و باریکی به سلامت عبور کرد. پیامبر اکرم (ص) در بیانی می فرمایند: ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند، هرگاه با فتنه‌اى رو به ‌رو شود به خدا پناه برد، دست و زبان خود را نگاه دارد، هرگاه فضیلتى ببیند آن را غنیمت شمارد، شرم و حیا از او جدا نشود و حریص نباشد، اینها ده خصلتی هستند که عاقل با آنها شناخته مى ‌شود. خداوند در یکی از آیات می فرمایند: «هنگامی‌كه شخص جاهلی با شما برخورد كرد و شما را با تندی خطاب كرد شما با سلامت و صبر و بردباری با او رفتار كنید»، درتفسیر نمونه می‌فرماید: «و هنگامی كه جاهلان آن‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت می‌پردازند در پاسخ آن‌ ها (سلام) می‌گویند. سلامی كه نشانه بی اعتنایی توأم با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف، سلامی كه ناشی از عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبك مغزان است سلام و وداع گفتن با سخنان بی رویه آن‌ها است، نه سلام تحیّت كه نشانه محبت و پیوند و دوستی است، خلاصه سلامی كه نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است.» یا در آیه 34 فصلت می‌فرماید: و به وسیله حق باطل را دفع كن و با حلم و مدارا جهل و خشونت‌ را و با عفو و گذشت به مقابله با خشونت‌ها بر خیز و هرگز بدی را با بدی و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی كه این روش انتقام جویان است و موجب لجاجت و سرسختی مُنحرفان می‌گردد و در پایان آیه به قسمتی از فلسفه عمیق این برنامه در یك جمله كوتاه اشاره كرده، می‌فرماید: «نتیجه این كار آن خواهد شد كه دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.حق كسي كه به تو بدي كرده آن است كه او را ببخشي و اگر دانستي كه عفو مضر است، او را مجازات كني.» [زيرا خداوند مي فرمايد: «هركس پس از ظلمي كه بر او رفته درصدد انتقام و مجازات باشد ايرادي به او نيست. ايراد و مؤاخذه تنها بر كساني است كه بر مردم ظلم مي كنند و در زمين به ناحق طغيان و شرارت مي نمايند. براي آنها عذاب دردناكي است و هركه بر ظلم كسي صبر كند و (با وجود توانايي بر انتقام) عفو كند، اين عمل از كارهاي پرارزش و بزرگ است؛ و نيز خداي عزوجل فرمود: «هرگاه خواستيد مجازات كنيد تنها به مقداري كه به شما تعدي شده كيفر دهيد و اگر صبر پيشه كنيد، اين كار براي صابران بهتر است. اين در صورت عمدي بودن است و اگر بدي او از روي عمد نبود، تو با انتقام گيري عمدي از او، ظلمي درحقش روامدار كه [اگر چنين كني] تو به خاطر خطايي، او را عمدا مجازات كرده اي. پس با او خوشرفتاري كن و با مهربانانه ترين روشي كه مي تواني، بدي او را پاسخ ده.»بخشیدن خطای دیگران و نادیده گرفتن آن از بی توجهی، بی اعتنایی یا بی خیالی ناشی نمی‌شود و آن‌هایی که فکر می‌ کنند بخشش مترادف سستی و زد و بند و مطالبه گری و... است، اشتباه می‌کنند. بخشش واقعی از عشق حق ریشه گرفته است و انسان با بخشش به یکی از صفات الهی مجهز می‌شود و در می‌ یابد که با بخشیدن چگونه می‌ تواند یک گام به انسانیت نزدیک‌ تر شود.به امید آنکه ان شاء الله هر چه بیشتر با مصادیقی که پیامبر اکرم (ص) فرموده اند خود را بیشتر تطبیق داده و در مسیر انسان های عاقل البته به معنای واقعی، زندگی سعادتمندی داشته باشیم. منابع:مجموعه مقالات 25 دوره مسابقات قرآن مرداد 87 جلد چهارم

فواید قناعت:قناعت دارای آثار مادی و معنوی فراوانی است که اگر انسان بدان توجه داشته باشد، رغبت و میل او به کسب این صفت پسندیده، یعنی قناعت بیشتر می شود. در ذیل به برخی از فواید قناعت از زبان امام علی(ع )اشاره می کنیم:1- عزت و سربلندی :همه انسان ها خواهان شخصیت، عزت و سربلندی هستند. فردی که دارای مناعت طبع و عزت نفس است، نزد همگان عزیز و سربلند و باهمت جلوه می کند، ولی کسی که به دیگران طمع و چشم داشت دارد، خود را ذلیل و اسیر ساخته و مردم با چشم حقارت به او می نگرند.امام علی (ع )در این باره چه زیبا می فرماید: کسی که قناعت کرد، عزیز شد. سعدی می گوید:قناعت توانگر کند مرد را -خبر کن حریص جهانگرد را=قناعت کن ای نفس، بر اندکی-که سلطان و درویش، بینی یکی=چو سیراب خواهی شدن زآب جوی-چرا ریزی از بهر برف آبروی    2- بی نیازی واقعی:فقر و احتیاج چیزی است که همه از آن نفرت دارند، چنان که غنی بودن و بی نیازی مورد علاقه همه است. بسیاری از مردم چون بی نیازی را در جمع آوری ثروت، امور مادی و تهیه تجملات می دانند، لذا تا آن جا که توان دارند، در تحصیل آنها تلاش می کنند، ولی هر اندازه انسان از این امور بیشتر بهره مند باشد، به خاطر حفظ و اداره آنها، دایره احتیاجاتش زیادتر خواهدبود و تنها چیزی که موجب بی نیازی انسان می گردد، قناعت به اموری است که برای انسان فراهم شده و احتیاجات ضروری او را برطرف می سازد. امام علی (ع )می فرماید:میوه قناعت بی نیازی است.همچنین فرمود: هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت نیست.

حضرت علی (ع )می فرماید:قناعت، ثروتی است پایان ناپذیر.همچنین آن حضرت می فرماید:؛ برترین بی نیازی و دارایی، نومیدی است از آن چه در دست مردم است.همچنین می فرماید:هر کس بدان چه خدا روزیش نموده قناعت ورزد او از غنی ترین مردم است. 3- آسایش خاطر و آرامش روان:بیشتر مردم سعی می کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند آنها را به دست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می دانند؛ در صورتی که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی گردد، بلکه بیشتر موجب ناراحتی و سلب آسایش می باشد. آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است، قناعت وبی توجهی به اموری مادی دنیا است. امام صادق (ع )می فرماید:هرکس به مقداری که روزی او است قناعت کند از پریشانی، غصه و رنج راحت می شود.

امام علی (ع )می فرماید:انسان قانع غمگین نمی شود.4- حریت و آزادی :قناعت باعث آزادی فکری و روحی و استقلال انسانی است. همچنان که طمع موجب بردگی و خواری انسان است.امام علی (ع )می فرماید: (با قناعت) خود را از هرکسی بی نیاز گردان تا (در شخصیت و آزادگی) مانند او گردی.بنابراین وقتی انسان به آن چه دارد قانع باشد و چشم داشتی به دیگران نداشته باشد، در تمام کارهایش خود تصمیم می گیرد و آزادانه رفتار می کند و با کمال صراحت همه جا سخنش را می گوید و نظر خود را اظهار می دارد.5- خودسازیامام علی (ع )می فرماید:آنچه برای بهبود نفس آدمی بیش از هرچیز کمک می کند، قناعت است.6- آسانی حساب :امام علی (ع )می فرماید:به آنچه به تو داده شده قناعت کن تا حساب تو سبک باشد.

7- سبکباری:امام علی (ع )می فرماید:؛ هرکس در امر معاش بر خدا آسان گیرد (قناعت ورزد) خداوند در عمل بر او آسان گیرد.8- سلامت دین:امام علی (ع )می فرماید:به کمی از دنیای خود قانع باشید به خاطر سلامت دینتان.  منبع : پایگاه حوزه / منبع : اکبری، محمود؛ عفت و پاکدامنی در اسلام، ص: 137

مرد نکونام نمیرد هرگز!:یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه می فرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش می فرستاد تا مراقب آن ها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه می برد و همان جا می ماند تا مدرسه تعطیل می شد و دوباره آن ها را به منزل می برد. دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می کردند، یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود.دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ، ده شاهی کفاره تعیین کرده بود. اگر در جیب کسی سیگار پیدا می شد ،یک تومان جریمه داشت! می گفت "سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!" القصه.. دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می دید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد. یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمی دهد؟ ابوالقاسم گفت: چون سنّم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.دکتر جردن با شنیدن این حرف ها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد، بر عهده بگیرد!  او به علت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.

دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!! جالب این که فرزندان او نیز پزشک شدند! دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت. او ايران را وطن دوم خود می ‌ناميد و همواره از آن به نيكی ياد می‌كرد. جردن به دانش آموزانش می گفت:

من میلیونر هستم ؛زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیون ها ارزش دارند. به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران به نام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او نامگذاری شد.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز-مرده آن است که نامش به نکویی نبرند،گاهی یک خدمت ما می تواند سرنوشت فرد و حتی اجتماعی را تغییر دهد! خوبی ،خوبی است با هر مذهب و هر ملیتی!