قناعت، نشانه ها و آثار آن 1404/6/28

قناعت، نشانه ها و آثار آن

حقیقت قناعت، اطمینان به قسمت مقدر و رضایت به قضای الهی به ویژه در امور مالی و مراعات اعتدال در مصرف و اجتناب از افراط و اسراف است.به نظر می رسد که قناعت که یکی از دهگانه مکارم اخلاقی پیامبر(ص) است، قناعت در اصطلاح اخلاق اسلامی: صفتی نفسانی است که با تکرار و تمرین در انسان بصورت ملکه‌ای در می‌آید که باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زیاده‌خواهی می‌شود.امام حسن (ع) نیز پیوند قناعت با رضایت و مروت را این گونه تبیین می کند و می فرماید: بدان كه مروت و مردانگى قناعت و خرسندى، بيشتر از مردانگى بخشش است.

ادامه نوشته

قناعت، عزت نفس و دوری از دنیا رمز پیروزی پیامبران الهی بود   1402/10/11

قناعت، عزت نفس و دوری از دنیا رمز پیروزی پیامبران الهی بود

زمانی که حضرت موسی (ع) بر فرعون وارد شدند، با او شرط کردند؛ اگر می‌خواهی ملک و عزتت دوام داشته باشد، باید به خدا ایمان بیاوری و فرعون در پاسخ با تمسخر به اطرافیانش گفت اینان برای من شرط می‌گذارند؛ فرعون با توجه به تکبر، غرور، ثروت و قدرتی که در اختیار داشت، وضع فقیرانه حضرت موسی را مسخره می‌کرد.یکی از بهانه‌های فرعون و طاغوتیان در مواجهه با انبیای الهی، همین فقدان ثروت و شوکت و نبود طلا و جواهرت بود؛ چرا که اینان طلا، جواهرات، ثروت و قدرت را از همه چیز با عظمت تر می‌بینند.امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرمایند؛ خداوند متعال اگر می‌خواست می‌توانست زمانی که پیامبری را به رسالت مبعوث می‌کند، طلاها و گنج‌های ناب زمین و باغ‌های بزرگ را در اختیار او قرار دهد.امام علی علیه السلام در ادامه خطبه قاصعه بر این نکته تأکید می‌کنند که ایمان به پیامبری که گنج‌ها و طلاهای ناب و حیوانات زمین در اختیارش باشد، ارزشی ندارد؛ چرا که این ایمان، ایمان به طلا، نقره و ثروت‌های دنیا و جبروت‌های ساختگی است

ادامه نوشته

قناعت، بسندگی به میزان نیاز   1402/4/18

قناعت، بسندگی به میزان نیاز

قناعت حالتی در نفس انسانی است که با آن شخص به چیزی که دارد بسنده می کند و خود را بی نیاز از غیر آن می داند. بنابراین، هیچ تلاشی برای به دست آوردن چیزی بیش از میزان نیاز نمی کند.خدا در آیات قرآنی از قانع سخن به میان آورده و هم چنین در آیات قرآنی مواردی را نیز می توان یافت که به این مفهوم اصطلاحی آن اشاره دارد. هم چنین در روایات از قناعت سخن به میان آمده که برخاسته از برداشت تفسیری تبیینی معصومان(ع) از آیات قرآنی است. قناعت به یک معنای نوعی مخالفت با آزمندی و حرص است؛ زیرا اگر طمع به معنای درخواست غیر مستحق است، حرص و آزمندی به معنای درخواست فراتر از استحقاق است؛ زیرا از نظر قرآن، هر کسی به چیزی که مستحق آن است دسترسی دارد و خدا به عنوان «رزق مقسوم» آن را تضمین کرده و به شخص می دهد. بنابراین، اگر به چیزی از امور مادی دنیوی که استحقاق آن را ندارد طمع ورزد، به آن نمی رسد؛ اولا این طمع و حرص اگر نسبت به امور مادی دنیوی باشد به آن ها نخواهد رسید؛ ثانیا اگر بخواهد آن را با تلاش و کوشش برسد به غیر مستحق یا فراتر از استحقاق نخواهد رسید؛

ادامه نوشته

قنـاعت و آثـار آن در زنـدگی  99/8/1

قنـاعت و آثـار آن در زنـدگی          

بسنده کردن به اندک خویش به‌ویژه در مصارف اقتصادی، در فرهنگ اصطلاحات اقتصادی اسلام به نام قناعت تعبیر شده است. رضایت به داشته‌ها به دور از هرگونه طمع و حرص، از مهم‌ترین فضایل اخلاقی در حوزه مصرف اقتصادی است؛ زیرا روحیه قناعت موجب می‌شود تا انسان با عفت نفس، به آنچه دارد بسنده کرده و برای چرب و نرم بیشتر، دست نیاز به سوی دیگران دراز نکند و دچار خفت و خواری سؤال نشود؛ زیرا کسی که به اندک بسنده نکند، نه تنها به زیاد بسنده نخواهد کرد، بلکه همواره چشم به مال و ثروت دیگران داشته و برای کسب آن خود را به خواری و ذلت می‌اندازد؛ اما اگر به همان داشته‌های ولو اندک خویش بسنده کند، عزت نفس خویش را صیانت کرده و هرگز خوار و ذلیل نشود و حرص و طمع در او بمیرد.  

ادامه نوشته

قناعت در آیات و روایات  97/11/7

قناعت در آیات و روایات          

قناعت به معنای مصرف از دارایی های خود در حد کفاف بی آن که خود را گرفتار وام و قرض و قول کند و دست تمنا به سوی این و آن دراز نماید، یکی از فضایل اخلاقی است که در اسلام مورد تایید و تاکید قرار گرفته است.

قناعت طبع اصطلاحی رایج در فرهنگ عامه است. هر گاه کسی از وضعیت خویش سخنانی بر زبان می راند که نشانه های نارضایتی و ناخشنودی در آن باشد، به او سفارش می شود که قانع باشد و قناعت طبع داشته باشد.قناعت در لغت به معنای خرسندی، رضا به قسمت، بسنده کردن، بسنده کاری، راضی شدن به اندک چیز، خرسند گردیدن به قسمت .

ادامه نوشته

گفتار سودمند  96/12/12

گفتار سودمند               

انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟: در طول تاریخ در هیچ مکتب و مذهب و در هیچ حزب و گروهی، بیشتر از مکتب اسلام و خصوصا "مذهب شیعه و در هیچ کتابی بیشتر از قرآن و در تعالیم هیچ پیامبری، بیش از بیانات پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)بر اهمیت عقل و استفاده از آن و چگونگی شکوفایی آن تکیه نشده است. به راستی در کدام مکتب می توان سراغ گرفت که هرچه بی ارتباط با عقل و هرچه مخالف با عقل مداری باشد، بی ارزش خوانده شود؟ لذا به جرأت باید گفت که معتقدترین و متعهد ترین مکتب و کتاب و رهبر به حجیت عقل، مکتب اسلام و کتاب قرآن و شخص رسول اکرم (ص)می باشد.فریاد «أفلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» و «ماعبدالله بمثل العقل» و «العقل مطلح کل امر» و «العقل اقوی اساس» و هزاران فرمایش گهربار دیگر در آیات و روایات که از لسان ائمه گوش آدمیان را می نوازد، نشان از این اهمیت دارد.در بیان تعریف عقل، سخن های بسیاری از طرف فلاسفه و منابع دینی و روایی بیان شده است که در این فرصت مجالی برای بیان این تعریفات نیست.نکته ای که می خواهیم در این فرصت بیان کنیم، ویژگی هایی است که پیامبر خدا (ص) برای انسان عاقل بیان کرده اند. ویژگی هایی که اگر با شخصیت هر یک از ما تطبیق پیدا کنند، ما را انسان عاقلی می کند که می توانیم از طریق چنین نورانیتی که به فرموده پیامبر اکرم (ص): عقل، نوری است که به وسیله آن میان حق وباطل فرق نهاده می شود.

ادامه نوشته