گفتار سودمند           

ابعادی تازه از کیفیت بدن برزخی :از سوالاتی که ممکن است هر یک از ما با آن مواجه شویم، و ذهن ما را به خود مشغول کند، پرسش از روح است. سوالاتی از این دست که پس از مرگ، روح انسان به کجا می رود؟ آیا روح جزیی از بدن ماست یا به کلی از آن جداست؟ آیا روح است که در عالم قبر عذاب می‌شود یا جسم؟ و یک سوال مهم که آیا هنگام قبض روحِ انسان و مفارقت روح از بدن و به خاک سپرده شدن بدن مادی، روح انسان، بدن را ترک می‌کند؟ یا در عالم قبر به جسم بر می‌گردد؟ و به عبارت دیگر آیا در عالم برزخ روح ما همراه بدن جسمی و مادی است؟ ابتدائا باید به این نکته توجه داشت که هستی، از عوالم متعددی تشکیل شده است که هر کدام از آنها دارای خصوصیات ویژه ای هستند و با آن خصوصیات است که از یکدیگر متمایز می‌شوند. مثلاً عالَم ماده و ناسوت دارای ویژگی هایی است که فقط مختص به خودش است؛ در عالم ماده همه چیز دارای حرکت، مکان و زمان حسی است، محدود است، نابود شدنی است و ... اما عالمی مانند عالم مثال و برزخ مرتبه‌ای از عوالم است که واسطه بین عالم ماده و عالم ارواح است؛ در عالم مثال حقیقت‌ها لطیف و مجرد همراه با آثار و عوارض مادّه (نه خود مادّه) نظیر شکل و مقدار بروز و نمود پیدا می‌کنند.امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که خداوند، مومنی را قبض روح می کند او را در قالبی همانند دنیا قرار می دهد که با آن می‌خورد، می‌آشامد و اگر تازه وارد و آشنایی بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، می شناسد.». این روایت به خوبی بیانگر این است که ارواح در بدن‌هایی قرار می گیرند که آثار ماده را دارند اما مادّه نیستند.توضیح این که، روح انسان به گونه اي است كه همواره بايد در قالبي و همواره با بدني باشد و بدون بدن نمي تواند وجود داشته باشد از اينرو در هر عالمي متناسب با آن عالم، بدن و قالبي را به خود مي گيرد. لذا روح انسان برای انتقال از عالم مادی به عالم برزخ باید وارد بدنی شود که استعداد پذیرش روح را در آن عالم داشته باشد. در نتیجه روح انسان در عالم برزخ با بدن همراه می شود، اما نه آن بدن مادّی سخت، محدود، فانی و ... بلکه به بدنی تعلّق می‌گیرد که لطیف، باقی و... است و در یک کلام روح در بدن مثالی خویش قرار می گیرد،بدن برزخی با اینكه سوزش شديدی را حس می‌کند، اما از بین نمى‏رود:در روایات هم به این تحول اساسی در بدن اشاره شده تا روح و بدن قابلیت ورود به عالم قبر، برزخ و قیامت را پیدا کنند. به عنوان مثال بدن مادى در اين دنيا با مختصر سوختن از بین می‌رود، ولى در عالم برزخ و در مرتبه بالاتر، یعنی قیامت، چه بسا تحولات اساسى كه در اين بدن ايجاد مى‏شود، به صورتى مى‏گردد كه در عين حال كه سوزش و ناراحتى شديدی را احساس می کند، بدن از ميان نمی‌رود.روح پس از ترک بدن جسمانی، تا قیامت در بدن برزخی مستقر است .پس از آن‌که روح از بدن جسمانی مادی جدا شد، با بدن برزخی یکی شده و تا روز قیامت باقی خواهد ماند در حالی که یا معذّب به عذاب و عقاب برزخی، یا متنعم در ناز و نعمت و روح و ریحان برزخی. دلیل این مدعا آیاتی است به این امر اشاره دارد. خداوند در آیه 99 و 100 سوره‌ی مومنون می فرماید: کافران می گویند: «پروردگارا! مرا به دنيا بازگردان! شايد گذشته‌ام را جبران كرده و كارهاى نيك انجام دهم! (به او خطاب شود) هرگز! آنچه مى گويى, اينك بى‌فايده است و از لحظه مرگ تا روزى كه برانگيخته شوند, (برزخ) و فاصله است .اين آيه تصريح دارد به اينكه انسان پس از مرگ و قبل از فرا رسيدن قيامت داراى نوعى زندگى است و در آن عالم به خاطر جبران گناهانش درخواست بازگشت مى كند و از كرده خويش اظهار ندامت مى نمايد; اما دست رد به سينه اش زده مى شود و او را در همان عالم (برزخ) محبوس مى دارند. مسلماً درخواست ها از سوی کسی است که دارای روح و بدن مثالی است.یا خداوند در آیه 88 و 89 سوره واقعه می فرماید: «اما اگر انسان از مقربان باشد در روح و ریحان (در نهایت آرامش و شادمانی) و در بهشت پر نعمت است.امام صادق(ع)  در تفسیر این آیه می‌فرماید: منظور از «روح و ریحان»، آرامش و شادابی در عالم قبر (برزخ) است. و در عالم قبر روح و جسم با یکدیگر است که به آرامش می رسند و الا بدن بدون روح که اثری بر آن مترتب نیست و لذت و دردی را احساس نمی کند.آنچه مسلم است این است که روح در عالم قبر به بدن ملحق می شود اما نه به بدن مادی بلکه به بدنِ برزخی که قابلیت و استعداد همراهی با روح را داشته باشد. نویسنده : محمد امیری نژاد

با مردگان دوست نشوید!:انسان موجودی اجتماعی است که در صورت قرار گرفتن در اجتماع رشد و پرورش می یابد. مناسبات اجتماعی نقشی موثر در شکل گیری شخصیت انسان دارند. از این رو انسان تنها و بدون دوست و همنشین نمی تواند ادامه ی حیات بدهد! امّا در انتخاب دوست و همنشین معیارهایی بایستی مدنظر قرار گیرند که شخصیت آدمی را شخصیتی الهی پرورش دهند. به راستی با چه کسانی باید دوستی کرد؟ توجه به انتخاب همنشین و دوست از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که شخصیت و شاکله ی وجودی انسان در مناسبات و روابط اجتماعی و دوستانه او شکل می گیرد و می تواند مورد تغییر و تحول قرار گیرد. مهم ترین و ماندگارترین دوست و همنشین هر کس نیز همسر اوست که در زیر یک سقف و ساعت ها و روزهای بسیاری را با او سپری می کند. برای انتخاب یک دوست و رفیق راه و یا یک همسر همراه و صمیمی بایستی معیارهای الهی را مورد توجه قرار داد تا مبادا انسان دچار خسران و حسرت گردد.در روز قیامت که دارای صحنه های متعدد و عجیبی است، ظالمان از گذشته ی خویش در حسرت می افتند و گناهکاران می گویند: ای وای بر ما! کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودیم. بیداری و آگاهی به سراغ مان آمده بود ولی این دوست بی ایمان ما را گمراه کرد: ای وای بر من، کاهش فلان شخص (گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد حق گمراه ساخت، پس از آن که آگاهی به سراغ آمده بود و شیطان همیشه خوار کننده و تنها گذارنده ی انسان بوده است.» (فرقان/ 29- 28)بدون شک عامل سازنده ی شخصیت انسان پس از اراده و خواست و تصمیم او امور مختلفی است که از مهم ترین آن ها همنشین و دوست است. چرا که انسان بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش می گیرد. این حقیقت از طریق علمی و تجربی و نیز مشاهدات حسی نیز به ثبوت رسیده است. تأثیرپذیری انسان از دوست خود تا جایی است که در روایات اسلامی برای شناخت انسان توصیه شده است که به دوستان او مراجعه شود.در همین راستا برای انتخاب شریک زندگی و دوست همراه مسیر زندگی بایستی بسیار توجه نمود که کسی را انتخاب نکنیم که ما را دچار حسرت و خسران در روز قیامت نماید! او باید کسی باشد که ذکر و یاد الهی را در جان خویش قرار داده باشد و از شیطان دوری گزیند. به همین دلیل در روایات ما مهم ترین نکته برای انتخاب دوست و یا همسر توصیه به توجه به «ایمان» در اوست! ایمان فرد را از دوستی با شیطان و دشمنی با خدا برحذر می دارد و قلب او را جایگاه الهی قرار می دهد. همنشینی و دوستی با چنین کسی سبب اصلاح انسان و خوشبختی او در دو سرا خواهد بود.در همین راستا تأثیرپذیری از دوست و همنشین بایستی کسی را برگزید که سبب حیات جاودانه انسان و زنده شدن قلب آدمی باشد. کسی که به توصیه ی روایات دیدن او انسان را به یاد خدا بیندازد و از شیطان دور نماید. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: قلب انسان می میرد که یکی از عوامل آن همنشینی با مردگان است! پرسیدند: ای رسول خدا مردگان چه کسانی هستند؟! حضرت رسول (ص) فرمودند: ثروتمندانی که غرق در ثروت اند. براساس این روایت شریفه دوستی و همنشینی با ثروتمند و دنیا پرستانی که مال و ثروت آن ها را از یاد خدا غافل نموده است و در جاده هوا و هوس شیطانی قرار داده است، سبب مرده شدن قلب آدمی می شود. زیرا آن ها خود مردگانی هستند که گرد مرگ را در قلب ها می پاشند! به خصوص اگر این دوست همسر ما نیز باشد! زندگی و همسری با یک مرده! کسانی که در رقابت ها و چشم و هم چشمی های مالی خود را به مرگ دچار می کنند و در ثروت و مال اندورزی از یکدیگر پیشی می گیرند! غرق شدن در ثروت و مال و فراموش کردن یاد خدا و غفلت از واجبات و بی ایمانی ثمری جز بی روح شدن زندگی نخواهد داشت که این البته نتیجه ی آن در این دنیاست! در آخرت بنا به آیه ی شریفه ی قرآن حسرت و ندامت ابدی از گزینش دوستی که انسان را از یاد خدا غافل نموده است، عذاب دردناک الهی را به دنبال خواهد داشت!بنابراین برای سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت انتخاب دوست و همراه در زندگی برای شکل دادن به شخصیت اجتماعی و اخلاقی انسان بایستی براساس معیارهای الهی انجام پذیرد. دوستی با دوستان خدا که ایمان را سر لوحه ی زندگانی خویش قرار می دهند و از یاد الهی غفلت نمی ورزند و دشمنی با دشمنان الهی که راه رسیدن به خدا را بر انسان می بندند و او را در دنیا و آخرت از چشیدن طعم واقعی سعادت و خوشبختی محروم می سازند!   منابع:تفسیر قرآن

روزه در قبر چه می کند؟:امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که مؤمن وارد قبرش می شود، نماز در سمت راست او و زکات در جانب چپ او و اعمال نیک در بالای او قرار می گیرند و روزه در گوشه ای می ایستد و هنگامی که دو فرشته سؤال کننده نزد مؤمن می آیند، روزه به نماز و زکات می گوید از رفیق خود دفاع کنید و اگر نتوانستید من دفاع می کنم.     مستدرک الوسائل، ج3، ص90

لقمه حرام:شريك بن عبد اللَّه نخعي، از فقهاي معروف قرن دوم هجري، به علم و تقوا معروف بود.

مهدي بن منصور، خليفه عباسي، علاقه فراوان داشت كه منصب «قضا» را به او واگذار كند، ولي شريك بن عبداللَّه براي آن كه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد، زير اين بار نمي‌رفت. و نيز خليفه علاقه‌مند بود كه «شريك» را معلم خصوصي فرزندان خود قرار دهد تا به آن ها علم حديث بياموزد. شريك اين كار را نيز قبول نمي‌كرد و به همان زندگي آزاد و فقيرانه‌اي كه داشت ،قانع بود. روزي خليفه او را طلبيد و به او گفت:«بايد امروز يكي از اين سه كار را قبول كني: يا عهده‌ دار منصب «قضا» بشوي، يا كار تعليم و تربيت فرزندان مرا قبول كني، يا آن كه همين امروز ناهار با ما باشي و بر سر سفره ما بنشيني.». شريك با خود فكري كرد و گفت: حالا كه اجبار و اضطرار است، البته از اين سه كار، سومي بر من آسان تر است. خليفه ضمنا به مدير مطبخ دستور داد كه امروز لذيذترين غذاها را براي شريك تهيه كن. غذاهاي رنگارنگ از مغز استخوانِ آميخته به نبات و عسل تهيه كردند و سر سفره آوردند. شريك كه تا آن وقت همچو غذايي نخورده و نديده بود، با اشتهاي كامل خورد. خوانسالار آهسته بيخ گوش خليفه گفت: «به خدا قسم كه ديگر اين مرد روي رستگاري نخواهد ديد.». طولي نكشيد كه ديدند شريك، هم عهده‌ دار تعليم فرزندان خليفه شده و هم منصب «قضا» را قبول كرده و برايش از بيت المال مقرري نيز معين شد. روزي با متصدي پرداخت حقوق حرفش شد. متصدي به او گفت: «تو كه گندم به ما نفروخته ‌اي كه اين قدر سماجت مي‌كني!شريك گفت: چيزي از گندم بهتر به شما فروخته ‌ام، من دين خود را فروخته‌ ام.