اینهمه تأکید درباره نمازشب برای چیست؟ 98/5/26
اینهمه تأکید درباره نمازشب برای چیست؟
روایتی است که خدای متعال به یکی از صدَیقین وحی میفرماید که من بندگانی دارم که آنها را دوست دارم و آنها نیز مرا دوست میدارند. و خداوند در پاسخ به پرسش آن صدَیق، درباره نشانههای این بندگان، میفرماید: این بندگان روز را با مواظبت از سایهها به شب میرسانند و هنگامی که سایهها تمام شد و خورشید غروب کرد، همانند پرندگانی که به آشیانههایشان میروند، به جایگاهی برای راز و نیاز با خدا میشتابند.در آیات و روایات توجه خاصی به راز و نیاز و ارتباط شبانه با خدای متعال شده است و با مراجعه به احادیث قدسی که بر انبیای گذشته وحی شده است، درمییابیم که این امر در ادیان گذشته نیز مطلوب بوده است. خداوند در آیات ابتدایی سوره مزمل که در همان آغاز رسالت بر پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است، میفرماید: شب را قیام کن و نصف شب، یا دو ثلث شب و یا حداقل ثلث شب را به عبادت بپرداز! سپس میفرماید: خدا میداند که تو هر شب، از دو تا یک ثلث شب را به عبادت میپردازی؛ وقتی فراغت بیشتری داری دو ثلث، برخی اوقات نصف، اما هیچگاه عبادت تو کمتر از ثلث شب نمیشود.جالب این است که میفرماید: تنها تو نیستی که اینگونه عبادت میکنی؛ جمعی از کسانی که به تو ایمان آوردهاند نیز اینگونهاند. در آیه دیگر میفرماید: اندکی از شب را استراحت میکنند و بیشتر آن را به عبادت میپردازند. به هر حال شب موقعیت خاصی دارد. البته عبادت همیشه مطلوب است و بعضی از عبادتها همانند نماز ظهر، عصر و نافلهها و دعاهای آنها حتما باید در روز انجام بگیرد، ولی اینها در مقابل عبادتهای شب کمرنگ است و اهتمام به عبادت شب بیشتر است.در روایت دیگری نقل شده که به حضرت موسی (ع)وحی شد: ای موسی! کسی که میگوید من خدا را دوست دارم، اما شب هنگامیکه تاریکی همه جا را فرا میگیرد به خواب میرود و به یاد من نیست، دروغ میگوید. در ادامه خداوند میفرماید: آیا میشود برای کسی زمینه خلوت با محبوبش فراهم شود و خودداری بکند!؟ انسان کسی را دوست بدارد و مدتها منتظر فرصتی برای گفتوگوی خاص و درد دل با او باشد، حال که وسیله فراهم است و هیچ سر و صدایی نیست، بخوابد!؟ در کتابهای ادعیه و امثال آن نیز مناجاتهای خاصی مخصوص سحرخیزان وارد شده است که برخی از آنها مضامین بسیار جالبی دارد که بر همین نکته تکیه میکند که در روز، تکالیف شرعی و اجتماعی و گرفتاریهای زندگی مجالی نمیدهد که انسان فرصت راز و نیاز با خدا را پیدا کند، ولی شب، هنگام سکوت، آرامش و وقت خلوت است. اگرچه امروزه شبها نیز همانند روز شده است و برخیها روزها میخوابند و شبها برای کار یا گردش بیرون میروند، ولی به هر حال ساعتهایی در شب مخصوص خواب، استراحت و خلوت است.در اینجا این سؤال مطرح میشود که عبادت و مناجات شب چه خصوصیتی دارد؟ چه لزومی دارد که انسان با خدا خلوت کند و در هنگام شب به عبادت بپردازد؟ این همه تأکید درباره نماز شب برای چیست و اینکه حتی اگر مثلا یازده رکعت نماز شب را نمیتوانید بخوانید، حداقل سه رکعت «شفع» و «وتر» را بخوانید؛ اگر همین سه رکعت را نیز نمیتوانید، یک رکعت وتر را بخوانید. باز اگر همه این یک رکعت را نمیخوانید به یک حمد و سوره یا حداقل یک حمد تنها اکتفا کنید؟ سحرخیزی و استفاده از وقت فراغت شب چه خصوصیتی دارد؟ سنت پیغمبر اکرم (ص) این بود که برای نماز شب سه مرتبه بلند میشدند؛ یک مرتبه بلند میشدند و چهار رکعت نماز میخواندند، سپس بعد از کمی استراحت، چهار رکعت دیگر را میخواندند. باز استراحت میکردند و بالاخره بار سوم سه رکعت شفع و وتر را میخواندند. برخی از بزرگان و علما که مقید بودند به سنت پیامبر (ص) تأسی کنند، نیز به همین صورت رفتار میکردند.در روایتی امام صادق (ع)میفرماید: آیا هر عاشقی دوست ندارد که با معشوقش خلوت کند!؟ چرا انسان خلوت را دوست دارد و آن را نسبت به جلوت ترجیح میدهد؟ این موضوع درباره انسانها ممکن است علتهای مختلفی داشته باشد، اما علت اصلی عقلایی آن (علاوه بر جنبه روان شناختی) این حقیقت است که لازمه محبت آن است که محب میخواهد ارتباط خصوصی با محبوب داشته باشد و با او درددل، گفتوگو و اظهار محبت کند. نکته اصلی این خواسته نیز آن است که انسان میخواهد محبوبش نیز او را دوست بدارد و برای تقویت این رابطه عاطفی طرفینی میخواهد تمام توجهاش به محبوب باشد، و محبوب نیز تمام توجهاش به او باشد. همه انسانها این را میفهمند که وقتی با دوست خود سخن میگویند، میخواهند او به آنها توجه کند و اگر او روی برگرداند و با دیگری سخن بگوید، ناراحت میشوند. علت اینکه انسان میخواهد با دوستش خلوت کند نیز همین است که در خلوت، کس دیگری مزاحم انسان نیست و چیزی طرف مقابل را از توجه به او باز نمیدارد، و حتی گاهی از نور و سر و صدا نیز پرهیز میشود. از آنجا که انسانها تعلقات متعددی دارند، در رابطه با آنها راه فراری از این مشکل نیست. شاید نتوان در عالم، عاشق و معشوقی پیدا کرد که همه توجهشان فقط به یکدیگر باشد، اما محبت خدا اینگونه نیست. با اینکه خدا میلیاردها مخلوق دارد، اگر همه عاشق او باشند، میتواند با هر یک، آنچنان رفتار کند که گویی جز او بندهای ندارد. توجه خداوند تجزیه نمیشود که مقداری از آن به کسی و مقداری دیگر، به دیگری تعلق بگیرد. وقتی کسی بداند خدا به او عنایت دارد، نگران اینکه به دیگری نیز عنایت دارد، نیست و میداند که عنایت خداوند به دیگری از عنایت خداوند به او نمیکاهد. نگرانی بهخاطر این بود که توجه محبوب به محب کم شود و رابطهای که با او دارد کاهش پیدا کند. از اینرو درباره خداوند مسأله رقابت معنی ندارد و هرچند خداوند میلیاردها محب داشته باشد، با همه آنها آن چنان است که گویی یک بنده بیشتر ندارد و همه میتوانند با او خلوت کنند و توجه او را به خود جلب کنند و کثرت دوستداران نیز ضرری به آن نمیزند.گفتیم که خواست انسان این است که توجه محبوبش، فقط به او باشد و ظرفیت او را پر کند. این حالت معمولا در خلوت پیدا میشود. این است که دو طرف میخواهند ارتباط در خلوت باشد تا توجه هر دو کاملا به یکدیگر باشد و یک رابطه روحی طرفینی در کاملترین وجه آن برقرار بشود. آیا ما واقعا خدا را دوست داریم؟ آیا درست است که ما از خدایی که این همه نعمت به ما داده است و علیرغم روسیاهیها و آلودگیهایمان، ما را در آغوش لطف، رحمت و کرم خودش میپذیرد، روی برگردانیم و تمام شب را بخوابیم و هیچ یادی از خدا نکنیم!؟ خوب است انسان در این باره مقداری فکر کند. در روایات نیز تأکید شده است که اگر طالب محبت هستید، فکر کنید. اندیشیدن درباره نعمتها، صفات کمالیه، الطاف، گذشتها و بزرگواریهای خداوند باعث میشود که محبت انسان به خداوند بیشتر بشود. البته اینگونه نیست که کسانی که شب تا به صبح میخوابند و مثلا برای نماز شب بلند نمیشوند، خدا را دوست نمیدارند، ولی حداقل حق دوستی را ادا نمیکنند و اشتغالات دیگر، قلبشان را گرفته و محبت به قدری نیست که بر آنها غالب شود. باید بدانیم که حد نصاب محبت این است که انسان حداقل از مجموع ساعات شب، نیم ساعت را برای گفتوگوی با خدا در نظر بگیرد. بهخصوص که او خود دعوت و اصرار میکند و پیغمبر میفرستد و چند آیه قرآن درباره اهمیت این امر نازل میکند. بی توجهی به این امر جفاست و انسان باید بکوشد مقداری از وادی محبت بهرهای ببرد و بداند همه نعمتهای خدا، خوردنیها آشامیدنیها نیست.البته خواب بین الطلوعین نیز کراهت دارد، اما در دوران امر بین سحرخیزی و ترک خواب بین الطلوعین، سحرخیزی اولی است.خدا انشاءالله به همه ما توفیق بدهد که به آنچه مورد رضایت او و موجب سعادت ماست عمل کنیم.