سبک زندگی اسلامی              

یک داستان یک پند :از حضرت يحيی (ع) نقل شده است که روزی ابليس را ديد و از او پرسيد: آيا تاکنون هيچ به من دست يافته‌ای؟ گفت: نه، ولی در تو خصلتی است که من آن را دوست دارم.پرسيد: آن کدام است؟ گفت: تو مرد پُرخوری هستی و وقتی که افطار می‌کنی، سنگين می‌شوی و همين سنگينی، تو را مقداری از نماز و شب زنده‌داری باز می‌دارد و من به همين خوشحال می‌شوم.حضرت يحیی (ع) گفت: حال که چنين است من هم با خدا عهد می‌بندم تا چندی که زنده‌ام هيچ‌گاه خود را از غذا سير نکنم. ابليس گفت: من نيز با خدا عهد می‌بندم تا چندی که زنده‌ام نسبت به احدی خيرخواهی نکنم. اين را گفت و از نزد حضرت يحیی (ع) بيرون رفت و ديگر به سراغ او نيامد.

حاج اسماعیل دولابی :ملاقات اول :در ملاقات اولی، هر چه قرار است به انسان بدهند، همه را در همان ملاقات اول به ظرفِ طرف می ریزند و بعد از آن، تکرارِ مکررات است. پس همیشه مواظب ملاقات اول با خوبان خدا باشید. عطش_حضور ج 1 ص 164

ذکر خدا راه رهايی از گناه!(حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی):ياد خدا و پناهندگی به او بهترين راهکارِ رهايی از دام شيطان است؛ چون هيچ زمان و زمينی خالی از حضور خدا نيست، هيچ زبانی هم نبايد ساكت و خاموش از ياد خدا باشد؛ زيرا نياز بشر دائمی است و بهترين عامل رفع نياز، ياد خدای بي‌نيازی است كه همواره در صدد رفع حاجت نيازمندان است، از اين‌رو اگر در زمان يا مكان يا با زبانی از اين فرصت استفاده نشد جز حسرت محصولی نخواهد داشت.

حكايت ميرزا تقی خان اميركبير:قائم مقام فراهانى كه روس و انگليس نگذاشتند بيش از هشت ماه نخست وزير باشد، يك استاد دانا گرفته است تا به دو فرزندش درس بدهد. يك روز قائم مقام فراهانى كنار معلم مى نشيند و از بچه هاى خود سؤال درسى مى پرسد. وقتى بچه ها نمى توانند جواب پدر را بدهند، سرآشپز قائم مقام مى گويد: اگر اجازه مى دهيد، من جواب مى دهم و همه سؤال ها را پاسخ داد. قائم مقام به او گفت: آيا كلاس مى روى؟ گفت: نه. من زودتر مى آيم و پشت در مى ايستم و گوش مى كنم. وقتى معلم درس مى دهد، من ياد مى گيرم. گفت: از فردا او نيز به كلاس درس بيايد. بعد دستش را روى سر بچه هايش گذاشت و گفت:  اين كودك، آينده بسيار روشنى دارد و با عنوان ميرزا تقى خان اميركبير، مملكت را از دست بيگانه درمى آورد. آن گاه شروع به فرهنگ سازى مى كند. دار الفنون، كارخانه هاى اسلحه سازى، قند و شكر، مس و آهن و پارچه بافى درست مى كند. در سه سال و هفت ماه، كشور را تا نزديك روس و آلمان و انگليس بالا مى آورد؛ اما يك شب ناصرالدين شاه را مست مى كنند و او حكم قتل او را مى دهد. او را در حمام مى كشند و در حرم ابى عبداللَّه عليه السلام به خاك مى سپارند. خود من سندى را از بايگانى وزارت انگليس ديدم كه در آن، به سفير خود نوشته بود: اگر ميرزا تقى خان اميركبير، اين عقل پخته را از ايران نمى گرفتيم، ايران اكنون از ژاپن صد سال جلوتر بود.

شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی.هر چه خم شود خالی تر می‌شود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود.دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه،از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران.قرآن می‌گوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت." این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: "ما قطعا می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند.""سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن"سوره حجر آیه ۹۸...

اميرالمؤمنين امام علی عليه السلام فرمودند:به خدا سوگند هيچ گاه از پروردگار خود فرزندانى خوش سيما و نه فرزندانى سرو قامت نخواسته ام...بلكه فرزندانى مطيع خداوند و ترسان از او خواسته ام، تا هر گاه به فرزندم نگريستم و او را در حال اطاعت خدا ديدم، چشمانم روشن گردد.             

  برای صدقه دادن توي جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم آن وقت از خداوندبالاترین درجه نعمتها را میخواهیم چه ناچیز می بخشیم و چه بزرگ تمنا میکنیم

چرا گاهی حال عبادت نداریم؟:حضرت علی (ع) می‌فرمایند:قلب‌ها گاهی به سوی خدا رو می‌کنند و گاهی پشت. آن‌گاه که رو کردند مستحبات را بر آن تحمیل کنید و آن‌گاه که پشت کردند بر انجام واجبات کفایت کنید. (مستحبات انجام ندهید)

چه زمانی قلب‌ها به خدا پشت می‌کنند؟بر اساس حدیثی، امام صادق (ع) می‌فرمایند:تأثیر کار بد بر روح انسان سریع‌تر از اثر چاقو بر گوشت است. یعنی اگر کار بدی و گناه کبیره‌ای انجام دادیم، مطمئن شویم که قلب‌مان از خدا روی برگردانده یا سریع برخواهد گرداند. اما اگر کار خیری انجام دادیم،مثال: انسان مؤمنِ فقیری را شاد کردیم یقین بدانیم پاداش این کار، برگرداندن قلب ما سمت خدا خواهد بود.حال این‌که چنین پاداشی به چه اندازه و چه موقع داده شود، جای بحث است و کسی جز خداوند نمی‌داند. ممکن است بلافاصله بعد از انجام کار نیک، چشم‌مان پُر از اشک شود و حالِ عبادت پیدا کنیم و یا ممکن است بعد از چند روز حالت عبادت عارض شود.نکته مهم این است که ما به زور نمی‌توانیم در خود حالِ عبادت پیدا کنیم و این حال، مزد الهی در برابر انجام عمل صالح است. تا زمانی که قلب‌مان به خدا روی نکرده، نباید به زور نماز مستحبی بخوانیم چون متنفر می‌شویم و به جایی نمی‌رسیم، یا در یک هیئت نشسته‌ایم و با تلاش فراوان اشکی سرازیر نمی‌شود نباید به خود فشار بیاوریم چون باید بدانیم اشک‌های ما با تمرکز و دست ما نیست.