عوامل و آثار کفران نعمت الهی             

کفر اعتقادی با کفران عملی همراه است؛ چنان که ایمان اعتقادی با شکر عملی همراه است؛ از همین روست که می توان مومن را شاکر و کافر را ناسپاس دانست؛ اما پرسش این است که چرا برخی از مومنان، کفران نعمت می کنند و ناسپاسی روا می دارند؟ آیا باید در ایمان آنان شک کرد و آنان را در ایمانشان تکذیب کرد و دروغ دانست؟ یا این که برای ایمان مراتبی را بر شمرد که شاکران در مرتبه غایی و عالی ایمان قرار دارند و کفران کنندگان در مراتب پایین یا میانی هستند؟ چه عواملی موجب کفران نعمت های الهی می شود؟ و کفران نعمت های الهی چه آثاری در نعمت یا زندگی انسان به جا می گذارد؟

واژه «کفر» به معنای پوشاندن است. از آن جایی که کافر اعتقادی، حقایق هستی را می پوشاند، به طور طبیعی، نسبت به نعمت های خدادادی نیز چنین رفتاری را در پیش می گیرد؛ پس چون منکر خدا و هدفمندی آفرینش است، به طور طبیعی برای نعمت هایی که در اختیارش است، نیز هدفی قایل نیست و از نعمت های الهی برای اهداف آفرینش بهره نمی گیرد و هر چیزی را در جای مناسب آن استفاده نمی کند و این گونه با استفاده نادرست از نعمت هایی چون قدرت و ثروت، بر خلاف اهداف آفرینش گام بر می دارد و قدرت و ثروت را برای باطل و تباهی اهداف الهی به کار می گیرد. این گونه است که کفران نعمت برآیند طبیعی کفر اعتقادی است؛ در حالی که مومن به سبب باور خدای حکیم، و هدفمندی آفرینش و از جمله نعمت های الهی بر آن است تا ضمن شناخت اهداف کلی خلقت و آفرینش، شناختی نسبت به نعمت های الهی پیدا کرده و هر چیزی را در جا و مسیری به کار گیرد که تامین کننده اهداف آن چیز و اهداف آفرینش باشد. این گونه است که شکر عملی بازتاب و برآیند طبیعی ایمان است.از نظر قرآن، خدا نیازی به شکر زبانی انسان ندارد، بلکه حتی شکر قلبی یا شکر عملی که به عنوان یک وظیفه و تکلیف عقلی و نقلی مطرح شده است، در راستای بهره مندی خود انسان است نه خدایی که غنی کریم و غنی حمید است. به سخن دیگر، وقتی از مهم ترین صفات الهی، غنی بودن اوست، هیچ نیازی به کسی ندارد تا از وی تشکر کند و شکر زبانی داشته باشد.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، آن کسی که نیاز به شکر دارد، خود انسان است؛ زیرا هر نوع از اقسام شکر از زبانی یا قلبی یا عملی، آثاری دارد که به خود انسان باز می گردد؛ زیرا کسی که شکر زبانی دارد، در قلب خویش به این ادراک و آگاهی رسیده است که هر چیزی در هستی دارای غایت و هدفی است که باید آن را مد نظر قرار داد و در مسیر آن غایت به کار گرفت. بر همین اساس، با بیان این که نعمتی در اختیار او گذاشته شده که می تواند با بهره گیری از آن به هدف غایی خویش دست یابد، خدا را به زبان شکر می کند؛ زیرا قلب او به این حقیقت رسیده و درک کرده است و شاکر قلبی است. بر همین اساس خدا می فرماید: و به راستى لقمان را حکمت دادیم که خدا را سپاس بگزار و هر که سپاس بگزارد تنها براى خود سپاس مى‏ گزارد و هر کس کفران کند در حقیقت ‏خدا بى ‏نیاز ستوده است. (لقمان، آیه ۱۲)خدا هم چنین در جایی دیگر می فرماید: کسى که نزد او دانشى از کتاب الهى بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى ‏آورم. پس چون سلیمان آن تخت را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مى ‏کنم؛ و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس مى‏ گزارد؛ و هر کس ناسپاسى کند، بى‏ گمان پروردگارم بى ‏نیاز و کریم است. (نمل، آیه۴۰)از این آیه هم چنین نکاتی دیگر فهمیده می شود که از جمله آن ها این که هر نعمتی که در اختیار کسی قرار می گیرد، به یک معنا باید آن را از مصادیق «ابتلاء» و آزمون الهی قرار داد؛ زیرا زمانی نعمتی به خیر تبدیل می شود که انسان با استفاده درست از آن نعمت در چارچوب اهداف و فلسفه آفرینش به خود و دیگران سود برساند؛ پس اگر به درستی از آن نعمت بهره نبرد، آن نعمت به نقمت و بلا و شری برایش تبدیل می شود. به عنوان نمونه داشتن قدرت یا کسانی که دارای قدرت های خارق عادت هستند، به تنهایی خیر نیست، بلکه وقتی خیر است که به درستی از آن نعمت بهره گیرد. پس این که نعمتی از سوی خدا به کسی داده شود، به معنای تکریم و اهتمام ویژه خدا نسبت به او نیست، بلکه یک آزمایش و آزمونی است که ببیند آن شخص با نعمتی که در اختیار است چگونه برخورد می کند؛ چنان که اگر نقمتی برسد و نعمتی از دست برسد، به معنای اهانت الهی نسبت به او نیست، بلکه براساس سنت آزمون است تا معلوم شود چه واکنشی نسبت به ابتلاء و نقمت نشان می دهد؟ آیا صبر و استقامت می ورزد یا جزع و فزع می کند؟ زیرا از نظر قرآن، یکی از مهم ترین ابزارهای آزمونی در کنار نعمت، نقمت و مصیبتی است که انسان بدان آزموده می شود؛

انسان ها نسبت به همه نعمت نوعی کفران و ناسپاسی را در عمل نشان می دهند که از جمله مهم ترین مواردی که می توان به عنوان مصادیق کفران اشاره کرد اموری چون موارد زیر است: انکار قرآن و وحی(اسراء، آیه ۸۹؛ فرقان، ایه ۵۰)، بی توجهی به ابزارها و قوای ادراکی از بینایی و شنوایی (ملک، آیات ۲۲ و ۲۳)، ناسپاسی نسبت به خرد و تعقل ورزی در زندگی و عدم بهره گیری از آن(همان) و نیز عدم بهره گیری از هدایت های باطنی و ظاهری یعنی عقل و نقل که در اختیار انسان است.(انسان، آیات ۳ و۴)در حقیقت از نظر قرآن، عدم بهره گیری درست به ویژه از امکانات عقلی و ادراکی که تعیین کننده جهت درست زندگی است، مهم ترین مصادیق کفران نعمت از سوی انسان ها است؛ زیرا اگر از این امکانات هدایتی و راهنمایی عقل و نقل به درستی بهره گیرند، به طور طبیعی از دیگر امکانات و نعمت ها به درستی نیز بهره می گیرند، اما چون انسان نسبت به این دو نعمت بزرگ عقل ونقل و ابزارهای شناختی و ادراکی غافل است و به درستی از آن ها بهره نمی گیرد، به طور طبیعی در امور دیگر نسبت به نعمت ها نیز کفران نعمت روا می دارد.از نظر قرآن، کفران نعمت و استفاده نادرست از آن آثار و پیامدهایی دارد که شناخت آن می تواند موجب پرهیز از کفر و کفران انسان نسبت به خدا و نعمت های الهی شود. از جمله این آثار می توان به موارد زیر اشاره کرد:1-خسران و زیان: کفران نعمت موجب می شود تا انسان سرمایه را از دست بدهد و نه تنها سودی نبرد، بلکه از سرمایه نیز زیان کند.2-زوال نعمت: از نظر قرآن، انسان اگر به درستی شکر نعمت ها را به جا نیاورد، آن نعمت از وی گرفته می شود و به جای آن حتی گاه ممکن است نقمت جایگزین شود. 3-قحطی و فقدان آسایش: کفران نعمت، باعث سلب آن از جانب خدا و سبب قحطى و گرسنگى در جامعه می شود؛ 4-نا امنی و فقدان آرامش: از نظر قرآن، کفران نعمت نه تنها موجب خشم الهی و از دست رفتن امنیت و آرامش از جامعه، بلکه حتی موجب تحقق وحشت و هراس در جامعه می شود 5-محرومیت از رضوان و رضایت الهی: از نظر قرآن ، شکر نعمت موجب رضایت خدا و بهره مندی از آثار رضایت خواهد بود، در حالی که کفران نعمت موجب محرومیت از رضوان و رضایت الهی می شود.(زمر، آیه ۷)6-محرومیت از محبت الهی: کسانی که کفران نعمت می کنند محروم از محبت الهی و آثار آن خواهند شد(بقره، آیه ۲۷۶)؛ 7-عذاب الهی: کسی که کفران نعمت می کند می بایست خود را برای خشم الهی آماده سازد(بقره، آیه ۲۱۱؛ ابراهیم، آیه۷) 8-سرزنش الهی: خدا در قرآن کسانی که کفران نعمت می کنند، سرزنش می کند؛

از نظر قرآن، کفران خصلتی زشت و نادرستی است که بسیاری از انسان ها از آن رنج می برند و می بایست خود را اصلاح کنند.بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، اموری به عنوان عامل یا زمینه ساز کفران نعمت عمل می کند که شناخت این زمینه ها و عوامل می تواند برای رهایی از کفران نعمت و بهره مندی از آثار شکر نعمت بسیار مفید باشد و به درمان مشکلات و پیامدهای کفران بیانجامد. از جمله مهم ترین بسترها و عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1-بدمستی از امکانات و نعمت ها:  2-ثروت و مال فراوان: 3-قدرت: 4-گرفتاری و مصیبت: همان طوری که برخی با نعمت آزموده می شوند، برخی با نقمت و مصیبت آزموده می شوند؛ از همین رو، خدا گاهی نعمتی را از انسان می گیرد تا واکنش شخص معلوم شود. در این موارد برخی نه تنها گرفتار کفران نعمت هایی در اختیار می شوند، بلکه به کفر نیز گرایش می یابند. به سخن دیگر، به جایی که از نعمت های در اختیار استفاده کنند، به سبب از دست رفتن نعمتی به ابتلاء و آزمایش، نسبت به آن داشته ها و نعمت های دیگر نیز کفر و کفران می ورزند.(هود، آیه ۹؛ شوری، آیه ۴۸)