انتخاب آزادانه دوزخ چرا و چگونه؟             

ممکن است کسی بگوید چه کسی حاضر است که دوزخ و آتش ابدی آن را با اراده و آزادانه انتخاب کند؟ مگر دیوانه و احمق است؟ آدم عاقل که چنین انتخابی نمی‌کند. اما خدا در قرآن بیان می‌کند که اکثریت جن و انس با اراده خویش و آزادانه دوزخ را انتخاب می‌کنند، بی‌آنکه کسی آنان را وادار کند که آن را انتخاب کنند؛ بر اساس آموزه‌های قرآن، انسان موجودی دارای اراده است که می‌تواند میان سعادت و شقاوت بی‌هیچ اکراه و اجباری انتخاب آزاد داشته باشد؛ زیرا اراده در انسان به او اجازه می‌دهد تا هر چیزی را که می‌خواهد انتخاب کند. بنابراین، این پرسش پیش می‌آید که چرا اکثریت مردم به اراده آزادانه خویش دوزخ را می‌پذیرند و از انتخاب بهشت و سعادت ابدی سرباز می‌زنند؟ که علت این انتخاب بسیار بد آزادانه ارادی اکثریت جن و انس، فقدان ژرف‌اندیشی، بصیرت، بی‌عقلی و بی‌فکری است(اعراف، آیه ۱۷۹)؛ زیرا این افراد بر خلاف هدایت فطری – تکوینی و آموزه‌های وحیانی تشریعی موافق آن عمل کرده و فطرت خویش را دفن کرده و قوای ادراکی و گرایشی الهی خویش را مهر زده‌اند. در حقیقت این افراد، با انتخاب ارادی و آزادانه خویش، تغییری را در فطرت خویش داده‌اند. این تغییرات در خلقت و فطرت موجب می‌شود تا قوای معرفتی و گرایشی در ساحت‌اندیشه و انگیزه نتواند به درستی کارکرد راستین داشته باشد. این در حالی است که قوای انسانی به طور فطری به سبب الهام الهی می‌تواند حق و باطل و خیر و شرّ را بشناسد و به سبب همان نرم‌افزار فطری هدایتی، گرایش به حق و خیر و‌گریزش از باطل و شر داشته باشد و این گونه در مسیر کمالاتی قرار گیرد که برای انسان مقدّر شده است. از نظر قرآن، خاستگاه انتخاب انسان‌ها در تغییر فطرت خویش که منجر به تغییر در شناخت‌ها و گرایش‌ها،‌اندیشه‌ها و انگیزه‌ها می‌شود، هواهای نفسانی درونی و وسوسه‌های شیطانی بیرونی است؛ زیرا هر انسانی دارای قوای گوناگونی چون قوه مدرکه عاقله، قوه جاذبه شهوانی، قوه دافعه غضبانی، قوه واهمه، قوه متخیّله و مانند آنها است. این قوای انسانی نفس، به انسان کمک می‌کند تا در شرایط دنیا زندگی مناسبی داشته باشد، به شرط آنکه حالت اعتدال‌،همچنان باقی بماند و برخی از قوای نفس از جمله شهوت و غضب و واهمه و متخیله علیه قوه عاقله طغیان نکند و چیره نشود،اما بسیاری از مردم در شرایط زندگی دنیوی، این اعتدال میان قوا را به هم می‌زنند و هواهای نفسانی بر کلیت نفس چیره شده و انسان را به سمتی هدایت می‌کند که بر خلاف حکمت آفرینش انسان است و انسان‌ها با انتخاب ارادی نادرست و غلط، زندگی مادی دنیوی و شهوات را برگزیده و از زندگی اخروی و حیات معنوی طیب باز می‌مانند. این گونه است که اصول اخلاقی و انسانی را کنار می‌زنند و به جای عدالت، صداقت، امانت و وفا، به سوی ظلم، دروغ و خیانت و بی‌وفایی و عهدشکنی رو می‌آورند تا مقاصد مادی دنیوی را تامین کنند.اولین ظلمی که انسان به خود می‌کند، فراموشی خدا و هدف خلقت انسان و لقاء الله در آخرت است،خدا همه هستی انسان را شکل داده و می‌سازد و انسان چیزی جز ظهور انوار صفات و اسمای الهی نیست.(نور، آیه ۳۵) پس کسی که خدا را فراموش کرده، خودش را فراموش کرده و این گونه ظلم عظیم به خود روا داشته و گرفتار فسق می‌شود، زیرا خدا غنی حمید است و زیانی به او نمی‌رسد. فراموشی لقاءالله و آخرت نیز سمت و سوی انسان را از آخرت به سوی دنیا تغییر می‌دهد و این گونه انسان دنیا طلب می‌شود و آخرت در برنامه او جایگاهی ندارد؛ از همین رو این افراد دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند. علت دیگری که خدا در قرآن برای انتخاب آزادانه دوزخ از سوی اکثریت جن و انس مطرح می‌کند، وسوسه‌های شیطانی است؛ زیرا شیطان به‌عنوان دشمن غیرقابل دیدن به‌گونه‌ای عمل می‌کند که شخص گمان می‌کند، چیزی که می‌اندیشد یا بیان می‌کند، افکار و اندیشه‌ها و بیانات خودش است؛ در حالی که این امور القائات و وحی شیطانی است: این دشمن چنان در انسان تأثیر دارد که او را ابزاری برای تغییرات شیطانی در خلقت می‌کند.از این رو شیاطین جنی و انسی در خدمت یکدیگر در مسیر تغییر فطرت عمل می‌کنند و شرایط را برای اکثریت مردم به‌گونه‌ای ترسیم و تصویر می‌کنند که گویی تمام حقیقت همان چیزی است که آنان می‌گویند. این تمام حقیقت چیزی جز زندگی دنیوی و غفلت از خدا و آخرت نیست؛ زیرا مبنای این علوم همان علوم ظاهری مادی مبتنی بر حواس و تجربیات است؛ در حالی که خدا و آخرت از علوم غیبی و حقایقی است که با حواس و تجربیات حسی، غیرقابل شناخت و ادراک است. این‌گونه است که حقایق غیبی به ساحت خرافات و اساطیر وارد شده و از حوزه و ساحت علم تجربی خارج شده و مردم بر این باور گرایش می‌یابند که حقیقت چیزی جز علوم تجربی و حسی آزمایشگاهی نیست. بنابراین، با اینکه انسان دارای اراده آزاد است تا هرچه بخواهد انتخاب کند؛ و با آنکه حق از سوی خدا به ‌اشکال گوناگون الهام فطری و وحیانی بیان شده؛ ولی هرگز خدا کسی را مجبور به دینداری و پذیرش اسلام نمی‌کند: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ هیچ اکراه و اجباری در دین اسلام نیست؛ بتحقیق رشد از گمراهی جدا و روشن شده است. از نظر قرآن با آنکه اکراه و اجباری در انتخاب نیست؛ ولی انسان باید بداند که انتخاب آزاد او می‌تواند او را به بهشت یا دوزخ، یعنی سعادت ابدی یا شقاوت ابدی برساند. خدا به صراحت می‌فرماید: بگو دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد. پس هر که می‌خواهد ایمان آورد و هر که می‌خواهد کافر شود. برای ظالمان کافر آتشی مهیا کرده‌ایم که شعله‌های آن گرد آنان احاطه کند و اگر شربت آبی درخواست کنند آبی مانند مس گداخته سوزان به آنان دهند که صورت‌های آنان را بسوزاند و آن آب بسیار بد شربتی و بسیار بد جایگاهی است؛ آنان که ایمان آورند و نیکوکار شدند، به‌راستی ما اجر نیکوکاران را ضایع و تباه نسازیم و برای آنان بهشت‌های عدن و … است.(کهف، آیات ۲۹ تا ۳۰)بنابراین، از آیات قرآن به دست می‌آید که شخص با اراده خود دوزخ را انتخاب می‌کند؛ این امر به سبب جهالت نسبت به عوالم غیب و متأثر از پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های ابلیسی است. چنین افرادی فقط گمان به علم خویش دارند و آنچه که از آن پیروی می‌کنند علم نیست، بلکه حدس و گمان است؛