دلبریهای قرآن 1402/2/19
دلبریهای قرآن
بهاءولد، پدر مولانا، گفته است:«من همه قرآن را تتبّع کردهام، حاصل معنی هر آیتی و هر قصهای این یافتم که: ای بنده، از غیر من بِبُر... و ای به من پیوسته، پیوستهتر شو.»در ارزیابی عارفانهی بهاءولد جانمایه و اصلیترین مضمون قرآن این است که زندگی خود را با خدا گره بزنیم. به او بپیوندیم و بودن خود را به شیوهای محقق کنیم که در بیشترین تماس و نسبت با خدا باشد. گویا سراسر قرآن یک فراخوان تکرار شونده است به پیوستن. پیوستن به خدا. پیوستنی که مستلزم گسستنهای بسیار است:و نام پروردگارت را ياد كن و از همه گسسته و با او پيوسته شو. (مزمل،۸)/گویا اصلیترین حرف قرآن که هر بار به شیوهای طرح میشود این است: به سوی من بیا... به سوی من بیا و زندگی و مرگ خویش را در من معنا کن.بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است. (انعام،۱۶۲)وسه بار در قرآن آمده است که:قدر خدا را چنانكه در خور اوست نشناختند. (حج،۷۴)گلایهای توام با سرزنش است که میگوید چندان که سزاوار است در خدا خانه نکردهاید. در مزامیر داود آمده است: «تا زمانی که زنده هستم، در خانهی تو ساکن خواهد بود»(مزمور۲۳)نیایشهایی که در قرآن از پیامبران نقل شده است از این پیوستگی حکایت میکنند. از تماس نزدیک با خدا.موسی که از مصر گریخته و بیسرپناه و آواره است نجوا میکند که خدایا من در برابر تو سرتاسر احتیاج و بینواییام:و [موسی] گفت: پروردگارا من به هر خیرى كه سویم بفرستى سخت نیازمندم. (قصص،۲۴).زکریا با او راز میگوید و نیاز میبَرَد که مرا تنها مگذار:و زكریا را [یاد كن] هنگامى كه پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین ارثبرندگانى. (انبیاء،۸۹).ایوب که گرفتار سختترین مصائب است او را میخواند و از اضطرار و درماندگی خود میگوید:و ایوب را [یاد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان. (انبیاء،۸۳)نیایشهایی که در قرآن آمدهاند شیرین و دلبرانهاند چرا که ما را در احوال مجذوب دوستان خدا شریک میکنند. مولانا میگفت:چو جانِ زارِ بلادیده با خدا گوید: که: «جز تو هیچ ندارم»، چه خوش بُود به خدا-جوابش آید از آنسو که: «من ترا پس از این -به هیچکس نگذارم»، چه خوش بود به خدا....دوستان خدا که قرآن راوی احوال آنان است خدا را نزدیک میدیدند و حیات خود را در تماس با او معنا میکردند. قرآن خدا را «نزدیک» معرفی میکند و در پاسخ به آنان که دربارهی خدا میپرسند میگوید: من نزدیکم.هرگاه بندگان من ز تو درباره من بپرسند [بگو] من نزدیكم. (بقره،۱۸۶).پروردگارم نزدیک [و] اجابتكننده است. (هود،۶۱).نزدیکتر از جان ما به ماست چرا که جان ما پرتوی از اوست:و ما انسان را آفریدهایم و میدانیم كه نفس او چه وسوسهاى به او میکند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیكتریم. (ق، ۱۶).مولانا میگفت:ما ز خود سوی که گردانیم سر؟ -چون تویی از ما به ما نزدیکتر...وجود بیکرانهی او همهی کرانههای هستی را دربرگفته است و هیچ کجا خالی از او نیست:و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنید آنجا روى خداست. (بقره،۱۱۵).موسی و هارون وقتی به سوی فرعون میرفتند از هراس خود با خدا سخن گفتند و پاسخ شنیدند: من با شما هستم، میشنوم و میبینم. گفت: مترسید من همراه شمایم میشنوم و میبینم. (طه،۴۶).هر کجا که باشیم او با ماست. در هولناکترین رنجها نیز او در دل سوختهی ما حضور دارد و به ما مینگرد. این تلقی برای کسانی که به آن دل میدهند میتواند بسیار تسلیبخش باشد: و هر کجا باشید او با شماست. (حدید،۴). کانال دین وعلم
میگفت :هر بامداد که بیدار میشوم میدانم که چه کسی لقمه حلال خورده و یا حرام؟پرسیدند چگونه ؟گفت : آنکه حرام خورده باشدمرتب صحبتهای بیهوده و لغو کرده و فحش و غیبت میگوید و آنکس که حلال خورده زبان به شُکر و ذکر دارد.عطار نیشابوری-تذکره الاولیا
داستان ارّه و مار :شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری می شود. عادت نجار این بود که موقع رفتن، بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب هم اره روی میز بود. همین طور که مار گشتی می زد بدنش به اره گیر می کند و کمی زخمی می شود. مار خیلی ناراحت می شود و برای دفاع از خود اره را گاز میگیرد که سبب خونریزی دور دهانش می شود. او نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده و فکر می کند اره به او حمله می کند و اگر کاری نکند مرگش حتمی است. برای آخرین بار از خود دفاع می کند و بدنش را دور اره میپیچد و اره را فشار می دهد.صبح که نجار آمد روی میز به جای اره، لاشه ماری بزرگ و زخمآلود را دید که فقط و فقط به خاطر بی فکری و خشم زیاد مرده است.در لحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم اما بعد متوجه می شویم خودمان را رنجاندهایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده است. در زندگی لازم است که بیشتر گذشت و چشم پوشی کنیم از اتفاق ها، آدم ها، رفتارها و گفتارها. """امیدوارم هیچ وقت عصبانی نشوید و یا اگر این اتفاق برای شما افتاد بتوانید بخوبی کنترلش کنید.
پيامبر اکرم (ص) فرمودند: هرگاه خدا بر امتي غضب كند و عذاب بر آنها نفرستد، آنها را به چند بلا مبتلا مي كند:--«ارزاني را از آنها گرفته»--«و عمرهايشان را كوتاه»--«و بازارگانانشان را بي سود»--«درختهايشان را بۍثمر»--«نهرها را بي آب»--«بارانها را بي موقع»--«و انساني بداخلاق را بر آنها حاکم مي كند.» خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۱۵