کدام منتقدان منتظر نابودی بشر هستند؟(مریم علی بابایی):شاید این موضوع خیلی متفاوت و قابل بسط باشد اما منتقدان بشری را اگر به دو دسته تقسیم کنیم، اولی به تسلط انسان بر کره زمین و ویرانی طبیعت اعتراض دارد و دومی نگران ناهموار بودن پیشرفت‌های علمی و فنی انسان قرن بیست‌و‌یکم و برتری عقلی است. اصلا موضوع سر این است که چرا بشر باید خودش را قربانی کند تا جهان را نجات دهد.این دو گروه در مورد آینده بشریت خیلی با همدیگر یک‌رای نیستند چونکه یکی مخالف پیشرفت انسان و دیگری موافق آن است. اما وقتی نظرات متفکران این دو گرایش را می‌شنویم می‌بینیم در یک مورد با هم توافق دارند، چیزی که حتی افراطی‌ترین نظریه‌پردازان قرن بیستم فکرش را هم نمی‌کردند: نابودی بشر.البته میشل فوکو دانشمند فرانسوی نظریه‌ای دارد که روش‌هایی که مطابق آن‌ها خودمان را به‌عنوان انسان می‌شناسیم، فارغ از اینکه چقدر آن‌ها را واقعی فرض می‌کنیم اما جاودانی و ذاتی نیستند. بلکه باید گفت مفهوم مدرن «انسان» در سده هجدهم با ظهور روش‌های جدید تفکر در حوزه‌هایی چون زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی و زبان ابداع شد.او معتقد است، «انسان مثل طرحی بر ساحل شنی دریا، روزی محو خواهد شد». شاید تصور این تصویر برای ما انسان‌ها ترسناک باشد اما باز فوکو آن را «مایه آرامش» می‌داند. چون باید بدانیم که اندیشه‌ها و نهادهای بشری بالاخره ثابت نیستند چون درست که انسان مانند طرح روی ساحل شنی محو می‌شود اما همیشه کسی می‌آید که شیوه و طرحی متفاوت بکشد.اما اگر قرار باشد تصویر بشر از نو طراحی شود، باید انسانی باشد که این کار را انجام بدهد. حتی افراطی‌ترین اندیشمندان قرن بیستم از انتظار برای نابودی واقعی انسان خردمند دست کشیدند، واقعه‌ای که مساوی است با نابودی تمام اهداف و ارزش‌ها و معانی بشر.در تقدیر انسان است که روزی نابود شود، اما تقریباً همگان موافق‌اند که باید تا حد مقدور این روز را به تعویق انداخت، دقیقا همان‌طور که بیشتر انسان‌ها به‌طور معمول می‌کوشند روز ناگزیر مرگشان را به تعویق بیندازند.اما پایان زندگی انسان بر روی زمین نزدیک است و باید آن را بپذیریم. شورش علیه بشریت هنوز آن‌قدر تازگی دارد که عجیب‌وغریب به نظر برسد، اما از مدت‌ها پیش به ورای مرزهای جهان اندیشه گسترش یافته و می‌تواند در سال‌ها و دهه‌های آینده سیاست و جامعه را عمیقا متحول کند.
گروه‌های مختلفی از مردم نیز طرفدار این دیدگاه‌اند: مهندسان و فیلسوفان، فعالان سیاسی و کسانی که می‌خواهند زاهد گوشه‌نشین باشند، رمان‌نویسان و دیرینه‌شناسان. آنان نه تنها خود را جنبشی فردی نمی‌دانند، بلکه در بسیاری موارد نیز نمی‌خواهند ارتباطی با یکدیگر داشته باشند. حقیقت این است که حرکت موجود علیه برتری انسان را دو طرز فکر در ظاهر متضاد پیش می‌برند.در فیلم «فرزندان انسان» برای چند دقیقه می‌بینیم که جهان را بدون آینده به تصویر کشیدند، فیلم در سال ۲۰۲۷ در کافه‌ای در لندن شروع می‌شود که در آنجا اخبار تلویزیون اعلام می‌کند جوان‌ترین انسان روی زمین فردی ۱۸ساله در بوئنوس‌آیرس کشته شده است. در سال ۲۰۰۹ انسان‌ها به‌طرز رازآمیزی قدرت فرزندآوری را از دست داند و فیلم جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که در مواجهه با نابودی قریب‌الوقوع در حال فروپاشی است. لحظاتی پس از اخبار، کافه با بمبی تروریستی منفجر می‌شود.از اواخر دهه ۱۹۴۰، بشر می‌داند که هر لحظه ممکن است خود را با جنگ اتمی نابود کند. درحقیقت، اضطراب مربوط به شرایط اقلیمی در این دوران را می‌توان بازگشت ترس‌هایی آخرالزمانی دانست که پس از پایان جنگ سرد برای مدت کوتاهی به حال تعلیق درآمده بودند.دلیل اشتیاق به نابودی بشر را نمی‌شود فهمید اما اگر فرض را بر این بگیریم که آنهایی که طرفدار فناوری‌های مدرن هستند فقط روشی چشمگیر برای جلب‌توجه به نوید فناوری جدید دارند و انسان‌ستیزی هم فقط نوعی محیط‌زیست‌گرایی است که البته مکاتب فکری به پیش‌بینی‌هایی اثبات‌ناپذیر به این قبیل شک و تردیدها دامن می‌زند.این پرسش که چرا انسان وجود دارد پاسخی قانع‌کننده و به‌کلی درونی خواهد داشت. وقتی با منطق قربانی پیش برویم باید بگوییم که ما با دست‌کشیدن از زندگی‌مان به آن معنا می‌بخشیم.حالا هر دو گروه انسان‌ستیزان یعنی خواهان محیط زیست و فناوری و تمدن‌پرستان که گروه اول در آرزوی بازگشت تعادلی طبیعی است که قبلا بر روی زمین وجود داشت اما انسان‌ها پیشرفت کردند و با طمع تکنولوژیکی‌شان آن را برهم‌زدند. گروه دوم رویای پیش‌رَوی و استفاده از فناوری تا رسیدن به نابودی کامل طبیعت و محدودیت‌های آن را در سر دارد یک گروه عقل را ماری می‌بیند که موجب اخراج انسان از بهشت شد، گروه دیگر آن را تنها راه بازگشت به این بهشت می‌داند.این گزارش برداشتی از مطلب ترجمان با عنوان «اتحاد برای نابودی: دانشمندان درباره آینده بشر چه می‌گویند؟» که توسط آدام کرش نویسنده آمریکایی، شاعر و منتقد ادبی به نگارش درآمده است.

دلیل خارش بدن چیست:علت واقعی خارش اغلب ناشناخته است; اما به طور کلی خارش ناشی از تحریک اعصاب پوستی است. خارش می تواند علامتی از یک بیماری پوستی و یا یک بیماری داخلی یا مسائل عصبی روانی و یا ترکیبی از این حالات باشد. بیماری های کبدی، یرقان های انسدادی، دیابت، کم کاری و پرکاری تیروئید، کم خونی، فقر آهن، بعضی بیماری های انگلی و بعضی سرطان ها می توانند سبب خارش شوند. از شایع ترین علل خارش، نارسایی کلیه است که موجب خارش های شدید و غیرقابل کنترل می شود. واکنش حساسیتی نسبت به فلزی خاص، عطر و اسانس، التهاب مزمن پوست و نیش حشرات و بیماری های پوستی شدید مانند اگزمای پوستی نیز می تواند با خارش همراه شوند .

کانال پروفسور سمیعی