خطرات فراموشی خودخواسته 1402/7/10
خطرات فراموشی خودخواسته
از نظر آموزه های وحیانی قرآنی، فراموشی که به سبب پیری یا عوامل خلقتی باشد، چیزی غیر قابل گریز است و نمی توان شخص را به سبب چنین فراموشی مواخذه و بازخواست کرد؛ اما اگر فراموشی به شکلی خودخواسته باشد؛ یعنی شخص به سبب فسق، رفاه، ترک ذکر الله، شیطنت شیطان، عدم تعقل، و عدم اهتمام به موضوع باشد، می بایست پاسخگوی عمل نادرست و گناهی باشد که به دنبال فراموشی پدید می آید.فراموشی خودخواسته بس خطرناک است؛ زیرا به خدافراموشی منجر می شود که سقوط از انسانیت و سعادت ابدی در آخرت را به دنبال دارد. بر این اساس شناخت این نوع فراموشی و علل و عوامل و آثار آن بس مهم و اساسی است که نویسنده دراین مطلب به آنها بر اساس آموزه های وحیانی قرآن پرداخته است.فراموشی یا نسیان، حالتی در انسان است که در آن شخص پس از دانستن چیزی آن را از خاطر و یاد می برد و آگاهی و دانش خویش را نسبت به آن از دست می دهد. از نظر قرآن، پیری از عوامل مهم فراموشی در انسان است؛ زیرا انسان به سبب کهولت سن، از نظر بدنی در شرایطی قرار می رود که اعضا و جوارح پس از «قوت» به «ضعف» می گرایدو توانایی پیشین خویش را از دست می دهد. این گونه است که علمی که پیش از این داشته به عدم علم تبدیل می شود .از آن جایی که چنین فراموشی و نسیانی در اختیار شخص نیست و به اراده و اختیار گرفتار چنین حالتی نشده است، اگر به سبب از دست رفتن علم اعمالی را انجام دهد، نسبت به آن مواخذه و بازخواست نمی شود. نوعی دیگر از فراموشی است که به سبب اراده اختیاری خود انسان تحقق می یابد؛ درست است که حالت نسیان و فراموشی در هر دو مورد خود خواسته و ناخواسته یکسان است، اما بسترها و عوامل تحقق آنها فرق دارد؛ زیرا در فراموشی خودخواسته این عامل پیری نیست که انسان را در حالت فراموشی و فقدان علم پس از علم گرفتار می کند، بلکه به سبب کارهایی است که شخص خود انجام می دهد و این حالت در شخص ایجاد می شود و چیزی را که می دانسته به دست فراموشی می سپارد.از نظر قرآن عواملی چند در این امر فراموشی خودخواسته نقش دارد که عبارتند از:1-فسق : برخی از گناهان موجب می شود تا انسان حالت فطری خویش را از دست دهد و چیزی که به فطرت آن را ناخوش داشته و از آن گریزان بوده، دیگر برایش ناخوش و مکروه نباشد بلکه از آن خوشش آید و بدان محبت و گرایش داشته باشد. چنین شخصی پوسته عفت و حیا را که عقل بر انسان می افکند کمی از خویش دور می سازد و لباس حیا و عفت را کنار می نهد و به سادگی و آسانی دروغ می گوید و خیانت می ورزد و ظلم می کند و کفر و کفران دارد. 2-رفاه و امکانات مادی و اشتغالات دنیوی:کسانی که گرفتار نعمت های بسیاری هستند و خدا به آنان نعمت های زیادی را داده باشد، چنان به سبب دارای و امکانات و دسترسی به هر خواسته ای، غرق مادیات دنیوی می شوند که دیگر خدا را فراموش می کنند و دعا و نیایشی ندارند؛ زیرا خود را نیازمند خدا نمی یابند تا چیزی از امکانات به آنان بدهد و درخواستی داشته باشند. 3-ترک عمل عالمانه و عدم تعقل: خدا به انسان قدرت تعقل داده تا در امور بر اساس داشته های فطری و داده های اکتسابی تفکر کرده و حق وباطل را از هم جدا سازد و مسیر حق را برگزیند و از باطل گریزش داشته باشد؛ زیرا از نظر قرآن، نفس مستوی و معتدل با قلب سالم چنین توانایی و قدرتی را دارد که به تعقل و تفقه بپردازد. اما وقتی انسان به هر دلیلی تعقل را کنار بگذارد و گرفتار سفاهت و بی خردی و سبک مغزی شود، دانسته های خویش را فراموش می کند که از آن به حالت فراموشی و نسیان یاد می شود. 4-اعتماد به خود نه به خدا: انسان هر چند که توانایی آن را دارد که امری را به یاد داشته باشد و انجام دهد، ولی هرگز نمی بایست از این امر غافل باشد که هر کمالی تا زمانی باقی و برقرار است که وجه الله باشد و از منبع و خاستگاه اصلی یعنی خدا بهره برد. 5-عدم اهتمام و توجه: آن چه که موجب عدم فراموشی نسبت به امری می شود، اهتمام و توجه به آن امر است. پس اگر چیزی را ما فراموش کرده و به وادی نسیان می سپاریم به سبب عدم اهتمام و توجه نسبت به آن است. بنابراین، اگر چیزی برای ما ارزشی باشد و اهمیت بسیار داشته باشد، ما آن را هرگز فراموشی نمی کنیم؛ اما هرگاه چیزی بی اهمیت یا کم اهمیت باشد، آن را به دست فراموشی می سپاریم. 6-شیطان: عامل برونی است که می تواند انسان را گرفتار نسیان و فراموشی کند. البته به نظر می رسد که شیطان زمانی به چنین سلطه ای می رسد که خود انسان بستر را فراهم آورده باشد؛ زیرا اگر شخص دایم الذکر نسبت به خدا یا موضوع باشد، خدا شرایط مناسب را برای او فراهم می آورد و از بصیرت و بینایی برخوردار خواهد بود که نسیان و فراموشی در آن جایی ندارد؛ ....از نظر آموزه های وحیانی قرآن، افزون بر آن که انسان می بایست از عوامل ایجاد اختیاری نسیان و فراموشی اجتناب کند تا از نسیان و فراموشی در امان باشد، بلکه هماره می بایست به خدایی پناه برد که هرگز او را نسیان و فراموشی یا چیزی دیگر از این عیوب و نواقص نمی گیرد و پاک ومنزه از آنها است؛ زیرا خدا علیم است و نسیان و خطا و فراموشی به ساحت قدس او راه نمی یابد.به سخن دیگر، ذکر الله دایم عامل آن است که انسان به خاستگاهی متصل باشد که علیم است وهرگز نسیان به آن ساحت راه نمی یابد. هر کسی که به این منبع متصل باشد، از نسیان و فراموشی در امان است.از نظر قرآن اگر کسی گرفتار نسیان موقتی شد و می خواست چیزی را که فراموش کرده به خاطر آورد با همان روش ذکر الله می تواند دوباره به منبع و خاستگاه بازگردد و علم را دوباره به دست آورده و از نسیان و فراموشی رها شود.کسی که خدا را فراموش کند، نه تنها با خودفراموشی از حقیقت خویش دور می شود که همان ربوبیت الهی است، هم چنین از هر چیزی که او را به کمالی متصل می کند دور می شود و به اموری می پردازد که از مصادیق زشتی، بدی، فسق و عصیان و مانند آنها است. ترک انفاق، عدم بهره مندی از هدایت، کفر، ترک معروف، بلکه ترویج بدی و زشتی و منکر برخاسته از همین خدافراموشی انسان است. خلیل منصوری