چرا ائمه علیهم‌السلام با وجود علم غیب شهید می‌شدند؟  1403/7/22

چرا ائمه علیهم‌السلام با وجود علم غیب شهید می‌شدند؟

سوالی که همیشه مطرح می‌شود اینست که اگر امامان علیهم‌السلام علم غیب داشتند چرا نتوانستند اتفاقات ناگوار را از خودشان دور کنند و مانع شهادت خود شوند؟ چرا امیرالمومنین علیه‌السلام از رفتن به محراب مسجد کوفه خودداری نکرد تا ضربت نخورند؟ چرا امام حسن و امام جواد علیهماالسلام با زنانی ازدواج کردند که قاتل‌شان شدند؟ چرا امام حسین علیه‌السلام به کربلا رفت؟ و سوالانی از این دست که درباره علم غیب ائمه اطهار علیهم‌السلام است.به اعتقاد شیعه، امامت منصب جانشینی پیامبر اکرم در هدایت بشر است. بنابراین امام تمام خصوصیات پیامبر(غیر از وحی) را دارا می‌باشد. پس همانطور که امام باید مزین به صفات کمالیه باشد، باید دارای علم ایشان نیز باشد. هر علمی را که پیامبراکرم( ص( دارد ، ‌ائمه اطهار(ع) نیز دارند.

ادامه نوشته

۱۰ گروهی که شهید از دنیا می‌روند   1402/10/27

۱۰ گروهی که شهید از دنیا می‌روند

مفهوم پرفروغ شهید و شهادت در اسلام، به عنوان درخشان ‌ترین و فروزان‌ ترین فرهنگ معنایی در زمرۀ اوصافی است که معانی مختلف و مفهوم جامعی دارد؛ لذا شایسته است معنای آن، در فرهنگ دینی و جهان بینی اسلامی مورد واکاوی قرار گیرد.در تاریخ ملت ها روزهایی پیش می آید که بدون ایثار و فداکاری و دادن قربانیان بسیار خطرات بر طرف نمی‏‌شود، و اهداف بزرگ و مقدس محفوظ نمی‏ ماند، اینجا است که گروهی مؤمن و ایثارگر باید به میدان آیند، و با نثار خون خود از آئین حق پاسداری کنند، در منطق اسلام به اینگونه افراد «شهید» گفته می‏‌شود.شهادت در فرهنگ اسلام دو معنی متفاوت دارد: معنی «خاص» و دیگری معنی گسترده و «عام».معنی خاص شهادت همان کشته شدن در معرکه جنگ در راه خدا است که احکام خاصی در فقه اسلامی دارد، از جمله عدم نیاز شهید به غسل و کفن، بلکه با همان لباس خونین دفن می‏‌شود!] لیکن اگر در بیرون معرکه باشد بعضی از آن احکام را ندارد، ولو شهید است.اگر به کشتگان راه خدا، شهید می‏ گویند به خاطر آن است که ملائکه رحمت ،نزد آنها حضور می ‏یابند

ادامه نوشته

بهترین مردن چه مرگی است؟   97/7/15

بهترین مردن چه مرگی است؟:شهید شخصی است که آگاهی بیشتری نسبت به دیگران دارد و این عنوان را برای افراد بسیاری می‌­توان استفاده نمود که صد البته درجات آن متفاوت است؛ مانند واژه "نور" که در درجات مختلف، هم قابل استفاده برای ذات مقدس خداوند است و هم ...شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ حسابگرانه است؛ کسی که در راه خدا شهید می‌شود، در واقع بهترین حسابگری را می‌کند، چون این [جان] که ماندنی نیست. آن‌ که جانش را در راه خدا از دست می‌دهد، در روایات داریم که هنوز از این نَشئه خارج نشده، علائم رحمت الهی را مشاهده می‌کنددر بیان قرآن کریم کسی که آماده شود از با ارزش ترین موجودی خود یعنی جانش در مسیر خداوند بگذرد ارزش و جایگاه برجسته ای دارد به طوری که خداوند این حرکت را قدر دانسته و به این افراد تفضّل ویژه‌ای می کند و پاداش آنها را که شهادت است به آنها نقد می دهد، بنابراین ارزش و اعتبارشان می شود چند برابر: جان هر انسانی، سرمایه ای است که به‌ هر حال خواهی نخواهی از بین خواهد رفت؛ یعنی هیچ‌کس نیست که این جان و عمرش را بتواند نگه دارد؛ به شکل‌های مختلفی گرفته خواهد شد؛ یکی با تصادف، یکی بیماری، یکی هم طی یک معامله تاجرانه به نام "شهادت" عمر خود را از دست می‌دهد. شهید هر شخصی است که آگاهی بیشتری نسبت به دیگران دارد و این عنوان را برای افراد بسیاری می­‌توان استفاده نمود که صد البته درجات آن متفاوت است؛ مانند واژه "نور" که در درجات مختلف، هم قابل استفاده برای ذات مقدس خداوند است  و هم می توان آن را در ماه و خورشید و ... بکار گرفت، حتی استعمال آن برای پرتو اندکی از شمع نیز دروغ و کذب نخواهد بود، اما این کجا و آن کجا!به تعبیر دکتر شریعتی کلمه "شهید" به معنای حاضر، ناظر، به معنای گواه و گواهی‌دهنده و خبردهنده راستین و امین و هم چنین به معنی آگاه و نیز به معنی محسوس و مشهود، 

ادامه نوشته

مرحوم دولابی: احسان، شهید می‌کند! 95/2/4

مرحوم دولابی: احسان، شهید می‌کند!

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:  جان دادن همیشه یک جور نیست. با شمشیر می‌توان سرکسی را بزنی و او را بکشی. با احسان هم می‌توان. با عطا و احسان می‌توانی شهیدش بکنی. برای آزمایش، درباره پدرت خوبی کن. از هر طرف به او خوبی کن. امان نده که پدرت تلافی کند. آن وقت ببین پدرت گریه می‌افتد. می‌گوید: پسر مگر بابای منی؟ چه به سر من می‌آوری؟ مرا کشتی، شهید کردی. احسان، شهید می‌کند و هم می‌میراند، خیلی سریع‌تر از شمشیر.

اگر دوست اهل بیت(ع) هستی شهادت را تحویل بگیر که خیلی قشنگ‌تر از مردن است. آدم یک مرتبه، دو مرتبه یا صد مرتبه می‌میرد. بعد که دید خیلی خوب است، می‌گوید. بزن! از من مردن و شهید شدن، از تو هم میراندن و شهید کردن. بزن که وقت آن رسیده است! این را به خالق خودش می‌گوید. کسی که لذّت شمشیر را برده است می‌گوید: اول مرا بزن! مگر ندیدی روز عاشورا می‌گفتند: آقا اذن بده به میدان برویم.دو پسر حضرت زینب آمدند و مقابل حضرت اباعبدالله ایستادند. حضرت فرمود: آقازاده‌ها شما برای چه آمدید؟ گفتند: مادرمان گفته است بروید. حضرت زینب دو پسر داشت که به کربلا آورده بود. پدرشان عبدالله جعفر بود. به زینب گفته بود: داری می‌روی بچه‌های مرا هم با خودت ببر! بگذار همراهت باشند تا قربانی برادرت شوند.بچه‌ها را راهی کرد و حضرت زینب هر دو را قربانی برادر کرد. حضرت مسلم هم همین طور. بچه‌ها را می‌دادند. شاهزاده علی اکبر و آقا زاده‌ها هم همه می‌گفتند: من به میدان بروم. غیر بنی هاشم هم می‌گفتند: اول ما برویم. از هم سبقت می‌گرفتند. چون شهادت در راه خدا خیلی شیرین است.

کتاب طوبی محبت – ص 155-مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی-منبع:تسنیم