هودج عروس!                            

با شهادت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بار دیگر خاطره تلخ رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) زنده شد و غم و اندوه، مدینه را فرا گرفت. مردم در کوچه‌های مدینه، دسته دسته به‌ سوی خانه علی(علیه‌السلام)می‌آمدند. در چشم‌ها، اشک حلقه زده بود و یاد مظلومیت‌های فاطمه(سلام‌الله‌علیها) دل‌ها را آتش می‌زد. مردم، تازه فهمیده بودند که چه‌گوهری را از دست داده‌اند. پیامبرشان از تمامی دنیا، دختری از خود، برایشان به یادگار گذارده بود و نسبت به او سفارش‌های بسیاری کرده بود؛ اما نه تنها به سفارش‌های او عمل نکرده بودند، بلکه در این ایام اندک، دردناک‌ترین مصیبت‌ها را نیز بر قلب مجروح او وارد کرده بودند.

دیری نگذشت که انبوه جمعیت در برابر خانه علی(علیه‌السلام) موج زد. زنان با صدای بلند، ناله می‌کردند. گویا پژواک آخرین سخنان فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در گوششان طنین افکنده بود. گروهی از زنان که پیشاپیش سایرین ایستاده بودند، در میان اشک و آه فریاد میزدند:- یا سیدتاه! یا بنت رسول اللَّه!علی(علیه‌السلام) به همراه کودکان غمزده خود، گرداگرد پیکر پاک فاطمه(سلام‌الله‌علیها) حلقه زده بودند و اشک می‌ریختند. صدای شیون کودکان در هم آمیخته بود و فضای خانه را دلگیرتر از همیشه کرده بود. خورشید نیز توان ماندن نداشت و رفته رفته در مغرب، در دریایی از خون فرو می‌رفت.عایشه، همسر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پیشاپیش زنان، خواست به خانه وارد شود؛ اما اسماء جلوِ او را گرفت. عایشه خشمگین شد و به ابوبکر گفت:- اسماء به ما اجازه نمی‌دهد که وارد خانه دختر رسول خدا شویم! نگاه کن! او برای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) هودج عروس(1) ساخته است!- ابوبکر به اسماء نزدیک شد و گفت:- چرا نمی‌گذاری زنان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد خانه دختر پیامبر شوند؟ چرا برای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) هودج عروس ساخته‌ای؟