انسان در هنگام مرگ چه می بیند؟/ چه کنیم بدعاقبت نشویم؟       

* هنگامه جان دادن :زمـان جـان دادن ، از دشـوارتـريـن لحظات زندگى انسان است . جدا شدن از همه آن چيزهايى كه انـسـان بـا آنها انس و علاقه داشته و سفر به دنيايى ناشناخته ، آنهم با كوله بارى سنگين از اعمال خوب و بد و سرانجامى نامعلوم !آن گـاه كـه غـبـار مـرگ رخ مـى نمايد و بر رخسار آدمى نمودار مى شود فروغ زندگى از نگاه انـسـان رخـت بـر مى بندد، نفس به شماره مى افتد، تپش قلب به كندى مى گرايد، اضطراب، تـرس و واهـمـه عجيبى سراسر وجود انسان را فرا مى گيرد، اندك اندك حرارت بدن پايين آمده سـرد و سـردتـر مـى شـود، تـا ايـن كـه بـا قـبـض روح كـامـل تـوسـط فـرشته مرگ كالبد انسان بى جان نقش زمين مى شود، و رابطه انسان با حيات دنيوى بكلى قطع مى گردد.انـسـان در هنگام جان دادن دستخوش حالت ها و شاهد صحنه هايى مى باشد كه از ويژگي هاى اين هنگام محسوب مى شود. * لحظه بيدارى و حسرت  :واپسين لحظه هاى حيات، لحظات حساس و پرمخاطره براى محتضر است؛ زيرا كه شاهد صحنه هـايى بى سابقه در تاريخ زندگى خود است. از جمله صحنه هايى كه براى محتضر پيش مى آيـد ايـن اسـت كـه در حـالى كـه محتضر خود را در ميان جمع خانواده مى بيند اما احساس تنهايى و بـيـگـانـگـى كـرده و دچـار وحشت و اضطراب است ، زيرا ارتباطش با خانواده قطع مى شود؛ در حـالى كـه با چشم مى بيند و با گوش مى شنود، اما ياراى سخن گفتن ندارد، چون زبان از كار مـى افـتد، از اين رو، نه او قادر است احوال خود را بگويد و نه اطرافيانش مى توانند از وضع او آگـاه شـونـد.