خلقت مثلی انسان در معاد  1401/12/9

خلقت مثلی انسان در معاد

یکی از پرسش هایی اساسی درباره معاد، خلقت عین یا مثل است؛ به این معنا که هر فرد انسانی در عوالم و نشئات دیگر از جمله قیامت، همان گونه مخلوق می شود که الان در دنیا است؛ یعنی بی آن که کم ترین و کوچک ترین تغییر، تحول و تبدلی در وی رخ دهد در نشئات دیگر حضور دارد و زندگی می کند؛ یا آن که با حفظ و صیانت در کلیت تشخص فردی، برخی از تغییرات، تحولات و تبدلات مناسب با هر یک از عوالم و نشئات در هر فرد انسانی رخ می دهد که دیگر نمی توان ادعا کرد «عین» او بازگشته، بلکه آن چه در معاد باز می گردد و مخلوق جدید الهی خواهد بود، «مِثل» اوست؟از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دست کم برای سیر و صیر و تطور انسان، سه مقطع اساسی «پیش از دنیا»، «دنیا» و «پس از دنیا» را می توان برای هر شخص انسانی ثابت دانست و اثبات کرد. خدا در قرآن از اطوار خلقت انسان سخن به میان آورده و فرموده است: و شما را در اطوار گوناگون خلق کرده است.(نوح، آیه 14)

ادامه نوشته

ما ز آنجایی و آنجا می رویم    1400/2/31

ما ز آنجایی و آنجا می رویم                   

رجعت واژه ای پرکاربرد در قرآن است که در بیش تر موارد ناظر به بازگشت انسان به اصل خویش در چارچوب قاعده دوری «انا لله و انا الیه راجعون» است. بنابراین، از نظر قرآن، زندگی انسان در دنیا، زندگی پایانی نیست، بلکه بخشی از این دایره است که از خدا آغاز شده و به دنیا و زندگی زمینی رسیده و از این جا نیز به آن جایی می رسد که آغاز شده بود. این همان آغاز و انجام هر زندگی از جمله زندگی هر انسانی است. پس حقیقت رجعت از نظر قرآن، رجعت انسان به سوی خدا است که بازگشتی مشتاقانه همراه با شوق بازگشت به سوی اصل و ریشه است.

ادامه نوشته

چه کسانی و به چه دلیل برای همیشه در جهنم می مانند؟   97/12/10

چه کسانی و به چه دلیل برای همیشه در جهنم می مانند؟        

عذاب ابدی شامل کسانی می شود که گناه و گردنکشی تمام وجود او را احاطه کرده است.بله كسى كه گناه مىكند تا آنجا كه آثار گناه بر دلش احاطه یابد این چنین افراد اهل آتشند و بیرون شدن از آن برایشان نیست. (۸۱ بقره)آنها فریاد مىكشند: «اى مالك دوزخ! (اى كاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)!» میگوید: «شما در این جا ماندنى هستید! (۷۷ زخرف)طبق آیات قرآن گروههایی که برای همیشه در جهنم خواهند ماند، این ها هستند:۱.کافران (آل عمران ۱۱۶)۲. مشرکان (نحل ۲۹)۳.منافقان (مجادله ۱۷)۴. مرتدان (آل عمران ۸۶-۸۸)5. تکذیب کنندگان آیات الهی (اعراف ۳۶)6.دشمنان خدا و پیامبر(ص) (توبه ۶۳)۷. ظالمان و ستمگران (شوری ۴۵)۸. اشقیاء (هود ۱۰۶-۱۰۷)۹.آنها که غرق در گناهند (بقره ۸۱)۱۰.قاتل مومن (نساء ۹۳)۱۱. رباخواران (بقره ۲۷۵)۱۲. سبک اعمالان (مومنون ۱۰۲-۱۰۳)۱۳. گنهکاران به طور عام (جن ۲۳)چنین کسانی اگر تا ابد هم عمر کنند باز هم به روش خود ادامه خواهند داد؛ چون جوهره انسانی وجودشان را نابود کرده اند و راه بازگشت را به روی خودشان بسته اند اینها مانند کسی هسند که با اختیار خود از بالای یک آسمان خراش می پرد چنین کسی حتی اگر در وسط راه پشیمان هم شود راه بازگشت ندارد.

ادامه نوشته

آیا معاد عموميّت دارد؟ 96/12/14

آیا معاد عموميّت دارد؟»:از نظر آيات قرآن، معاد و برگشت به سوى خداوند سبحان، يك مسئله كلّى و عام بوده و مخصوص انسان نيست.با دقّت و تدبّر در نكات و تعبيرات قرآن، به اين حقيقت پى می بريم كه آفرينش و ايجاد هر موجودى، ملازم با برگشت دادن آن است؛ يعنى، اعطاى وجود به هر موجودى از جانب حضرت حق، توأم با خصوصيت سير و حركت آن به سوى او است و وجود هر موجودى، برگشت به سوى خداوند را اقتضا می کند.به عبارت ديگر، مبدأ متعال در متن ذات هر موجودى، اين برگشت و حركت را قرار داده است. هستى از خداوند، سرچشمه می گیرد و به سوى او بازگشت می کند و اين، براساس عشق هر موجودى نسبت به كمال بالاتر و در نهايت نسبت به كمال بی نهايت است.هر موجودى به تناسب رتبه وجودى خود، از شعور برخوردار است و قبل از هر چيز، رو به جمال مطلق و خير محض دارد و او را می يابد و چون می يابد، به او عشق می ورزد و به سوى او در حركت است.در اينجا به بعضى از آيات قرآنى كه دلالت بر عموميّت و كلّيّت معاد دارد اشاره می شود:1. «خداى متعال خلق را آغاز می کند و سپس آن را اعاده و برگشت می دهد و سپس شما انسان ها به سوى خداوند برگشت داده می شوید» .اين آيه با توجّه به برگشت كلّى، مسئله معاد انسان ها را به آنان خاطر نشان ساخته، اين حقيقت را بيان می کند كه بر اساس قانون كلّى «اعاده»، مستثنا بودن انسان ها مفهومى ندارد.

ادامه نوشته

اثبات معاد در نگاه آیت الله مظاهری       95/8/24

اثبات معاد در نگاه آیت الله مظاهری

حضرت آیت الله مظاهری در کتاب "عصاره دین" سه برهان از براهین اثبات کنندۀ معاد را تشریح کرده اند، ایشان در این خصوص آورده اند؛اثبات معاد، براهين و ادلّۀ گوناگوني دارد که در اين نوشتار به سه برهان اشاره مي ‌گردد:

* برهان حکمت:ترديدی وجود ندارد که آفرينش جهان با اين عظمت، نمي ‌تواند بدون هدف و باطل باشد. رسيدن به اين زندگي دنيوي که تکرار مکرّراتي بيش نيست، حتّي براي مرفّهين، پر رنج است و قطعاً نمي ‌تواند هدف از خلقت باشد؛ پس بايد بعد از مرگ نيز حياتي باشد تا بتوان ابديّت و لذّت واقعي بدون درد و رنج و محنت را در آن ديد، وگرنه خلقت جهان هستي، عبث و باطل و بر خلاف حکمت خواهد بود.  

   * برهان عدالت:اين جهان، ظرفيت و اقتضاي اعطاي کامل پاداش نيکوکاران و کيفر بدکاران را ندارد. قصاص کسی که هزاران نفر را کشته است، در اين دنيا بيش از يک مرتبه امکان ندارد و پاداش واقعي کسي که عالَمي را احيا کرده و به همنوعان خود خدمت نموده است، در اين دنيا اعطا نمي ‌شود. در حالي که عدالت خداوند متعال اقتضا مي‌ کند که هر کس نتيجۀ اعمال خود را ببيند. بنابراين بايد جهان ديگري که ظرف حقيقي پاداش ‌ها و کيفرها است، وجود داشته باشد.    

* برهان خلقت:همان ‌گونه که نوزاد براي ماندن در رحم مادر خلق نشده و اعضا و جوارحي دارد که در اين جهان به کار مي ‌آيد، وجود آدمي براي جهان ديگري خلق شده که به خواسته ‌هاي بلند انسانيّت و اميدهاي ارجمند آدميّت دسترسي پيدا کند. جهاني که در آن به هرچه اراده کند، دست مي ‌يابد و در حقيقت ظرف استکمال نهايي انسان است.به يقين انسان با سعۀ وجودي که دارد، براي رسيدن به يک زندگي ابدي و بدون رنج خلق شده است. يک زندگي جاويدان که در آن شادي ‌هاي بدون غم، ارضاي غرائز انساني بدون ملامت، سلامتي بدون مرض، جواني بدون پيري، قوّت بدون ضعف، رسيدن به معنويّات، رفع جهل و عجز، کنار رفتن حجاب ‌هاي ظلماني، يقين مطلق و مدينۀ فاضله، به آساني قابل دسترسي باشد. محيطي که در آن، رذالت، حسد، کينه و تکبّر وجود نداشته باشد و بالأخره اين انسان براي محيطي بدون ظلم و معصيت خلق شده است که عدالت و اطاعت الهي در آن حکمفرما باشد.رسيدن به اين آرمان ‌هاي واقعي در اين دنیا براي هيچ انساني ممکن نيست و جهان ديگري بايد باشد که آرزوهاي واقعي بشريّت را محقّق سازد.          کتاب "عصاره دين" آیت الله العظمی مظاهری-منبع:حوزه

 

در بازگشت به سوی او لباس‌ها را می‌کنیم    95/7/13

در بازگشت به سوی او لباس‌ها را می‌کنیم

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:  در بهشت اصلاً چیزی نبود که بابایمان خود را با آن بپوشاند. وقتی حضرت آدم(ع) کمی گندم خورد، عورتش پیدا شد و ملائکه دیدند. برگ درخت انجیر به دادش رسید و عورتش را پوشاند. در زمین هم پارچه یافتند و لباس دوختند و کار رسید به اینجایی که می‌بینید. والاّ نه ستر عورت لازم بود، نه لباسی، نه عبایی، نه قبایی و نه چیز دیگری. در بازگشت هم وقتی می‌خواهیم رو به خدا برویم بایستی این لباس‌ها را بکنیم. خودمان هم نکنیم، از تنمان می‌کنند و بیرون می‌آورند. حتّی گاهی اوقات موقع بیرون آوردن لباس را پاره می‌کنند و دور می‌ریزند. آیا ندیده‌اید مرده‌شورها وقتی می‌خواهند لباس را از تن میّت در بیاورند، لباس‌های میّت را جِر می‌دهند پاره می‌کنند و بیرون می‌آورند. کار خوبی هم می‌کنند، آن لباس‌های چرک چیست به تن انسان! خسته شدیم! هر دو روز یکبار بایستی شسته شوند چون زود به زود چرک می‌شوند. آنجا دیگر این چیزها نیست.اول لباس نداشتیم. می‌گویند بابایمان حضرت آدم به گندم نگاه کرد مغرور شدیم و دچار لباس شدیم. یک بار دیگر انشاء الله در بازگشت به سوی او لباس‌ها را می‌کنیم. لباس می‌رود، شخصیّت می‌رود، انسان راحت می‌شود. یکبار دیگر راحت می‌شویم. ملائکه هم ستر عورت ندارند. یعنی اصلاً عورت ندارند که ستر عورت داشته باشند. حوله بهشتی دارند برای زینت که از نور است. انشاء الله خداوند ایمان بدهد. مومن هم نور دارد، حوله‌ی نورانی دارد.الان هم در سفر حج نفری دو حوله بر می‌دارند، یکی می‌اندازند روی کولشان یکی را هم می‌بندند دور کمرشان. تمام مسلمانانی که از حدود مکّه وارد می‌شوند سفید پوشند. در مکّه سفید در مسجد الحرام هم سفید و تمیز. اگر هم ظاهرش تمیز نباشد باطنش را ائمه(ع) تمیز نگه می‌دارند. انشاء الله درک آن نصیب همه بشود.

کتاب طوبای محبّت جلد دوم – ص 183//مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی-منبع:تسنیم

بهترین راه اعتقاد به معاد      94/11/7

بهترین راه اعتقاد به معاد              

این جهان، مزرعه آخرت است و انسان، ثمره تلاش خود را به طور كامل در جهان آخرت برداشت مى كند و نتیجه زحمت ها، خدمت ها و عبادت هاى تمام سال هاى عمر خود را مى بیند و خشنودى خدا و بهشت به او بخشیده مى شود.

«معاد» به معناى بازگشتن و بازگشت است و یكى از اصول دین مقدس اسلام به شمار مى رود.انسان بعد از مرگ، زنده مى شود و در واقع بعد از مدتى، از این جهان مسافرت كرده و به جهانى دیگر مى شتابد. این برگشتن را در اصطلاح «معاد» مى گویند. تمام انسان ها در جهان آخرت حاضر مى شوند، تا به اعمال آنها رسیدگى شود.انسان آن چه را در این جهان كاشته است در قیامت برداشت مى كند. نعمت هاى جهان آخرت نصیب كسانى خواهد شد كه از نعمت هاى این جهان به درستى استفاده نمایند و از یاد خدا و اطاعت او غفلت نكنند.خداوند مهربان مى فرماید: هر نفسى طعم مرگ را مى چشد و آن گاه به سوى ما بازگشت داده مى شوید ...[عنكبوت، آیه 57]جامعه اى كه تنها علم و آگاهى به معاد داشته باشد، ولى آن را باور نكرده و به مرحله یقین نرسیده باشد، از انحراف، ستم و تعدّى مصون نخواهد بود. هنگامى كه انسان به چیزى یقین پیدا كرد و باور نمود، دیگر آن را فراموش نمى كند و یقین به معاد است كه از انحرافات جلوگیرى مى كندچون آفرینش انسان و جهان بى هدف و بیهوده نیست تا به بیهودگى و نیستى پایان پذیرد، از طرفى انسان موجودى جاودانه و همیشگى است كه از این جهان به دنیاى باقى و آخرت مى رود و در آن جا به كارهاى خوب و بد او رسیدگى مى شود. [ر.ك: محسن قرائتى، معاد; شهید عبدالحسین دستغیب، معاد]قرآن كریم، توجه ویژه اى نیز به «معاد» دارد تا آن جا كه در بیش از 1500 آیه درباره معاد سخن گفته است و همواره به مناسبت هاى مختلف، این اصل از اصول دین را به انسان ها تذكر مى دهد كه مبادا آن را فراموش كنند; آیاتى مثل: 41 ابراهیم; 12 روم; 7 حج; 25 حجر; 1 27 قیامت و ... درباره «معاد» و روز قیامت بحث مى كند.

ادامه نوشته

یا این یا آن!  94/10/30

یا این یا آن!

خواه‌ناخواه در زندگی کارهایی انجام می‌دهی که- خواه‌ناخواه - نتیجه‌اش را خواهی دید. حالا یا وقت دیدن کارنامه سرافکنده و خسته‌ای و انگشت حسرت به دندان می‌گیری یا راضی و با نشاطی و برای پاداش لحظه‌شماری می‌کنی. به‌هرحال یا این است و یا آن و راه سومی ندارد. برای همین هم روز کارنامه را «غاشیه» می‌گویند، یعنی روزی که همه را فرامی‌گیرد.پس به‌جای غفلت و بی‌توجهی به این دوراهی، بیا و خوب به آن‌ها فکر کن. عاقبتشان را نگاه کن و خوب انتخاب کن که از کدام‌ یک می‌خواهی باشی. گروه اوّل در آتش داغ وارد می‌شود و از آب سوزان می‌نوشد و از خار خشک و تلخی می‌خورد که نه چاق می‌کند و نه دفع گرسنگی. امّا گروه دوم در بهشت برین، از بهترین آب‌ها و تخت‌ها و جام‌ها و پشتی‌ها و فرش‌ها بهره می‌برد.اینک فکر کن چه باید بکنی تا از این باشی و از آن نباشی؟ سوره غاشیه پاسخ تو را خواهد داد.هَلْ أَتاکَ حَدیثُ الْغاشِیَةِ (1) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ (2) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ (3) تَصْلى‏ ناراً حامِیَةً (4) تُسْقى‏ مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ (5) لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ (6) لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوعٍ (7) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ (8) لِسَعْیِها راضِیَةٌ (9) فی‏ جَنَّةٍ عالِیَةٍ (10) لا تَسْمَعُ فیها لاغِیَةً (11) فیها عَیْنٌ جارِیَةٌ (12) فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ (13) وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ (14) وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ (15) وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ (16)    

«دل به کف غصه نباید سپرد/ اول و آخر همه خواهیم مرد».     94/10/17

«دل به کف غصه نباید سپرد/ اول و آخر همه خواهیم مرد».

ببینید گلاب همان آبی است که مدتی روی گل نشسته و طعم و رایحه گل پیدا کرده است. لذا هرجا باشد ، بوی گل می دهد . با استشمام آن ، انسان یاد گل می افتد . قرآن هم مثل گل است . هر کس با قرآن مانوس باشد ، بعد از مدتی سخن و کلامش رنگ و بوی قرآن می گیرد . سعدی با قرآن مانوس بوده است . بخاطر همین در جای جای بوستانش ، وقتی ابیاتش را مرور می کنیم ، به یاد آیاتی از قرآن می افتیم . نمونه اش هم همین بیت است . قرآن ما را به طاعت الهی دعوت میکند . اطیعو الله و اطیعو الرسول . سعدی هم همین را می گوید . سعدی این راهم اضافه می کند که فصل طاعت ، جوانی است . البته همیشه میشود اطاعت کرد . مثل میوه ها است . در همه فصل ها می توانیم آنرا مصرف کنیم . اما در فصل خودشان ، یک طعم دیگر و آثار و خواص دیگر دارد . بخاطر همین هم می گویند : میوه ها را درفصل خودش مصرف کنید . مثل ازدواج است . د رهر سن و سالی میشود ازدواج کرد ولی در فصل جوانی ، ازدواج معنی دارد . در فصل زایش و زندگی معنی دارد . در پیری اتفاق نمی افتد و اگر هم بیفتد حالت معجزه دارد . بهترین فصل طاعت الهی ، جوانی است . کسانی که در کار گلاب گیری هستند می گویند : گلها را در همان اول وقت صبح که شکفته میشود ، باید چید . زیرا عطر و رایحه آن بیشتر از بعد ازظهر است . همیشه می توان گل را چید ولی بهترین وقتش ، همان اول صبح است . طاعت الهی را همیشه می توان انجام داد ولی بهترین وقت و فرصتش همان وقتی است که سعدی روی آن تاکید دارد . البته طاعتی هم اثرگذار است که کامل باشد . بی کم و کاست باشد . وقتی به یک خانمی می گویند : حجابت را رعایت کن یعنی یک تار مو را هم بیرون نینداز . حالا نگویند با یک تارمو آدم به جهنم نمی رود .بله با یک تار مو بیرون انداختن کسی به جهنم نمی رود ولی با اطاعت نکردن به جهنم می رود . تو اطاعت نکردی . مثل اینکه به شما بگویند : در گاوصندوق را ببند و شما یک سانت در آن را باز بگذاری . شما اطاعت نکردید . در بازی فوتبال لازم نیست دو دست شما به توپ بخورد تا هند بشود . کافی است نوک انگشت بخورد و هند بشود . قانون الهی هم همانطور است . پس این طاعتی را که میگوید ، طاعت صد درصد و بی چون و چراست . آدم باید به خدا بگوید : بله و به غیر خدا بگوید : نه . وقتی ما این کار را کردیم با مثبت و منفی تولید نورمی شود . اولین چیزی که به حاجی میگویند، لبیک است . یعنی بله . از این به بعد فقط به خدا بله بگویید . اگر انسان فقط به خدا بله بگوید ، شوری در فرشته ها ایجاد میشود . شما در مراسم عقد و عروسی دیده اید ، وقتی عروس بله می گوید ، چه هلهله ای میشود . انسان هم وقتی به خدا بله می گوید، یک هلهله ای در بین فرشته ها ایجاد میشود . به قول حافظ همین که انسان آماده شنیدن می شود ، قدسیان در آنجا هلهله و شادی می کنند . این تمثیل یک حقیقت است .

نعمت های بهشتی، صرفا لذت و هوس است؟       94/10/4

نعمت های بهشتی، صرفا لذت و هوس است؟

نعمت بهشت»نعمت های بهشتی همانند لذت های دنیوی است؟:چرا خداوند فقط نوید میوه و آسایش و شهوت داده است؟ چرا نوید چیزی بهتر مثل مطالعه، آزادی فکری، محیطی سالم و بدون شهوت را به انسان ها نداده است؟ آیا طبق توصیف قرآن بهشت مکانی ناسالم و پر از هوس است؟چرا خداوند نویدهای بهتری از زنان بهشتی نداده است؟بنابراین بهشت صرفا مکانی برای تفریح و شادی است؟بهشتی كه در قران وعده داده شده(حوری و رود روان و..) برای عرب جاهل بود، یك اروپایی تمام این ها را دارد بهترش را هم دارد به او چه عرضه كنیم؟!

بینات:شبهه فوق به دلیل عدم توجه به مجموع آیات قرآن درباره بهشت و کیفیت نعمت های آن است. بی تردید اگر مضمون قرآن تا این حد ساده انگارانه بود،  اسلام 14 قرن باقی نمی ماند و جمعیت مسلمانان جهان روز به روز بیشتر نمی شد.

در این نوشتار ابتدا پاسخی مختصر و کافی به شبهه فوق داده می شود و در ادامه به تفصیل در باب نعمت های بهشتی بحث می شود:نعمت های بهشتی صرفا لذات جسمانی نیست:از نظر قرآن مجید معاد هم جنبه جسمانى دارد و هم جنبه روحانى، چرا که انسان در آن صحنه با جسم و روح حاضر مى شود، و طبعاً باید در هر دو جنبه غرق مواهب و برکات الهى گردد.بنابراین در قرآن حکیم هم به نعمت های جسمانی اشاره شده و هم به نعمت های روحانی:

ادامه نوشته

روزی که احضار می شوم    94/9/24

روزی که احضار می شوم   

هول و هراس مردم، عجیب بود! برخی دستهای خود را روی دهانشان گذارده بودند، ولی سردشان نبود و برخی به گزیدن انگشت خود مشغول! و در حالی که از انگشتانشان خون جاری بود، احساس درد نمی کردند؛ این را از راه رفتن تند و ابروان گره کردشان فهمیدم. یکی مانند مستان، قهقهه می زد 1  و یکی سرش را در میان زانوانش، مخفی کرده بود، به امید اینکه نفهمند و احضارش نکنند! همه ی مردم احضار می شدند و گروه های متفاوت و متعددی صحرای محشر را پر کرده بود؛ وجه تمایز هر دسته، امام آن دسته بود.گرگی را در میان جمعی دیدم که حیوانات مختلفی دور او حلقه زده، به سرزنش او و همدیگر مشغول بودند

ادامه نوشته

آیا فشار قبر واقعیت دارد؟     94/9/10

آیا فشار قبر واقعیت دارد؟

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی، در کسری از ثانیه انجام میشود. این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند. یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد. یه حس سبک شدن و معلق بودن.بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود. شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است، زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست. این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم. اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است.با مرور زندگی، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد. برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند. میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند. این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی، مثلا وابستگی به مال دنیایک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست.این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد. یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد. یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد.فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است. این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود. چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد. این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد . یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد.استاد الهی قمشه ای.»  منبع:مشرق      

ترس بیهوده از مرگ!      94/8/13

ترس بیهوده از مرگ!     

بدون فهم حقیقت «پل زندگی» که مرگ نامیده می شود و بدون شناخت جایی که پس از عبور از این پل باید بدان جا وارد شد، حقیقت زندگی روشن نخواهد شد. حقیقت مرگ مانند تپه، دامنه های گوناگونی دارد و مانند منشور، زوایایی متعدد که از هر برش آن بنگریم، با چهره جدیدی از آن آشنا می شویم.مرگ ارزش های راستین را آشکار می کند. ما در این دنیا، خلق را می بینیم و حق را نمی بینیم. با مجاز آشناییم و با حقیقت بیگانه؛ از این رو ارزش ها و ارزش گذاری های ما بر اساس معیارهای حیات مادی و دانش محدود دنیوی است.ناآگاهی درباره مرگ و ذهنیت نادرست در مورد آن و نیز نشناختن دنیای پس از آن، در رأس همه عوامل ترس از مرگ قرار دارد؛ همچنان که امام حسن (علیه السلام) فرموده است: از مرگ می هراسی چون آن را نمی شناسی».(1). 

ادامه نوشته